هر که دل آرام دید،از دلش آرام رفت...

۱۳۸۸/۰۴/۱۸ ۱۶:۱۵:۰۳

ساعت حدودا 18 روز 14 تیر است.با تعدادی از همکاران ستاد عمره برای بدرقه اولین  گروه از زائران کوی دوست به فرودگاه مهرآباد ترمینال شماره یک می رویم.تعدادی از همكاران سازمان حج و زیارت را می بینم که با شور خاصی مشغول تزئین محوطه فرودگاه جهت استقبال و بدرقه دانشجویان می باشند.

هر از چند گاهی از ما هم اظهار نظر می کنند، دوست دارند به بهترین نحو محیط را برای ورود دانشجویان آذین ببندند.آن طرف تر همكاران ستاد عمره مشغول چیدن قرآن و سجاده بر روی میز هستند تا به دانشجویان هدیه شود.دسته گل هایی هم برای هدیه به دانشجویان آماده شده فضا کم کم آماده حضور دانشجویان می شود.

ساعت نزدیک 19 است در حیاط دوری می زنم هنوز از دانشجویان خبری نیست.انگار دیروز بود که همین دانشجویان در سایت ستاد عمره ثبت نام کردند و در قرعه کشی برای ضیافت حضرت رحمن انتخاب شدند و امروز بعد از گذشت چند ماه و طی کردن مراحل اجرایی راهی دیار دوست می شوند.چه زیباست  مسافران قبله در شب میلاد مولود کعبه به دعوت حضرت حق لبیک گفته اند و امشب می روند تا بار دیگر ولایت مداری و محبت خود به اهل بیت (ع) را در زیارت ائمه مظلوم بقیع(ع) و حضرت رسول (ص) و فاطمه زهرا (س) نشان دهند و اولین زیارت خود را در صبح میلاد غریب مدینه در شهر پیامبر( ص) و شهر نخلستانهای علی (ع) انجام دهند.

در سالن انتظار كمي قدم می زنم نگاهم به بنرهایی می افتد که به عکس هايي از مدینه النبی و خانه کعبه مزین است. جملات و شعرهایی روی آن حک شده که لحظاتی توجهم را به خود جلب می کند. روی یکی از آنها نوشته بود:قایقی خواهم ساخت،دور خواهم شد از این خاک غریب،که در آن هیچ کس نیست. و کنار عکس کعبه حک شده بود: در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.

بار دیگر به محوطه فرودگاه سری می زنم خیل جمعیت زائران و خانواده هایشان را می بینم. فضای معنوی خاصی حکمفرماست.هر طرف را که بنگری جوانی را می بینی که زائر مدینه است.در شب میلاد علی(ع) می رود و به یاد علی(ع) محرم می شود. مدیران کاروانها هر کدام در گوشه ای ایستاده اند و مشغول تحویل بلیط و پاسپورت به دانشجویان می باشند. امشب قرار است دو گروه نزدیک به 240 نفر راهی سرزمین وحی شوند.کنار هر مدیر تعدادی از دانشجویان جمع شده اند .هر دانشجویی که بلیط و کارت شناسایی و پاسپورتش را تحویل می گیرد در ابتدا به بلیط که روی آن تصویر مسجدالنبی و مسجد الحرام حک شده به دقت می نگرد ساعت پروازش را مرور می کند، چه قدر ثانیه ها برای او کند می گذرد، چه قدر به لحظه وصال می اندیشد؛ جسمش اینجاست و روحش...

اشک ها و لبخند ها،ساک سفر،چهره مضطرب،التماس دعاها، ،گفتن حاجات،شوق وصال،عکس یادگاری، ،پخش شکلات و شیرینی،حضور اقوام و سفارشات آخر، گریه مادران،وداع پدران،خداحافظی به امید سلامی دیگر،پسرم حاجی شدنت مبارک...

تصمیم می گیرم به سراغ چند تن از زائرین دانشجو بروم و در خصوص این لحظات با آنها گفتگو کنم.جایی که از آن ازدحام خلوت تر است جوانی کنار چمدان سفرش تک ایستاده، به او سلام می گویم و خودم را معرفی می کنم:من از سایت ستاد عمره مزاحم شما می شوم، دوست دارد کارت شناسایی مرا ببیند و من هم به او نشان می دهم. می خواهم صدایش را ضبط کنم ولی دیدم تمایلی نشان نمی دهد؛ من هم اصرار نمی کنم و شروع به نوشتن می کنم:نامش مجتبی لواسانی است و دانشجوی سال آخر رشته حسابداری پیام نور ورامین می باشد 27 سال سن دارد و دانشگاهشان 20 نفر سهمیه داشته که نامش جزو نفرات اصلی در آمده. گفت:بعد ار قرعه کشی اسمم را در تابلوی اعلانات دانشگاه دیدم.از او پرسیدم از حس و حال سفر و این لحظات بگو،گفت:من سفر اول را تجربه می کنم حس و حال این لحظاتم وصف ناپذیر است.حس می کنم خدا مرا خیلی دوست داشته که این فرصت را به من داده، برای سفرم برنامه ریزی کرده ام و تصمیم به شروع دوباره دارم.اگر خدا این لیاقت را به من بدهد و از من قبول کند.

از او پرسیدم آیا طلب حج داشتی یا همین طور ثبت نام کردی؟گفت:من چند ماه پیش سفر کربلا بودم آنجا شب جمعه از حضرت زهرا(س) خواستم توفیق زیارت مدینه و مکه را نصیبم کنند و شکر خدا نصیبم شد.

از اینکه عمره ماه رجب را درک می کند بسیار خوشحال است می گوید تصمیم به ختم قرآن کریم در این سفر کرده ام و می خواهم بیشتر فکر کنم به نظرم  در این سفر اندیشه مهمتر از همه چیز است.

گفتم به دانشجویانی که اسمشان در نیامده چه پیامی داری؟گفت:تا سال آخر که دانشجو هستند ثبت نام کنند و شانس خود را امتحان کنند. خدا نگاه نمی کند دانشجوی چه رشته و چه دانشگاهی هستی.او براي دعوت كردنت به اين سفر ملاك هاي ديگري دارد.

  در آخر حرف هایش می گوید:سفر اول را نمی شود پیش بینی کرد در این سفر بزرگترین آرزوها را براي خدا بیان می کنم. حال و هوای خودم را در این سفر نمی دانم فقط منتظرم،منتظر رسيدن.از این زائر کربلایی خداحافظی می کنم و سفر با برکتی برای او آرزو می کنم.

کمی آن طرف تر یکی از دانشجویانی را  می بینم که برای تکمیل مدارک و نقص پرونده اش بارها او را در ستاد دیده بودم. او محمد تقوا روش است و در رشته خاک شناسی دانشگاه محقق اردبیلی شهر اردبیل درس می خواند.از او پرسیدم چه چیزی باعث می شد که بارها برای پیگیری  کار عمره ات به تهران بیایی؟گفت:مشکلی که در کار اعزامم پیش آمده بود مرا از تلاش برای پیگیری این سفر وا نداشت، بلکه شوق این سفر باعث شد که من مشتاقانه این کار را پی گیری نمودم و خدا را شکر امروز در اولین کاروان به نام کاروان فاطمیون به سرزمین وحی مشرف می شوم.

کمی در محوطه راه مي روم، اکثر دانشجویان با خانواده هایشان مشغول خداحافظی هستند.دو نفر از دانشجویان را دیدم که تک به فرودگاه آمده بودند قرار شد با یکی از آنها گفتگو کنم.نامش غفار بهنام بود و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی دانشگاه پیام نور تهران.24 سال سن داشت و اهل یزد بود. او این طور شروع کرد که در دوره کارشناسی اصلا به فکر ثبت نام برای عمره نبودم امسال هم قرار نبود ثبت نام کنم اما یکی از دوستانم از تبریز تماس گرفت و به من توصیه کرد برای عمره در سایت ثبت نام کنم. من هم به سختی ثبت نام کردم چون کارت دانشجویی ام حاضر نبود، نفرات برگزیده این قرعه کشی را در سایت دانشگاهمان اعلام کردند و آنجا دیدم که زائر شدم.

از حال و هوایش پرسیدم گفت:خیلی خوشحالم در پوست خودم نمی گنجم. فکر می کنم آرزوی هر جوان ایرانی باشد که روزی به خانه خدا مشرف شود.من به این سفر اعتقاد دارم و خوشحالم که اولین سفر خارج از کشورم اولین سفر معنوی من است.

قبل از سفر نکات و آمادگی های لازم را از طریق مطالعه کتب و سی دی های آموزشی ستاد عمره به دست آورده ام و با چند نفر از کسانی که قبلا به سفر مشرف شده بودند هم صحبت کرده ام.

با یکی از بچه های ستاد به سراغ چند نفر از زائران رفتیم که در حال شوخی با هم بودند. به یکی از آنها گفتم می خواهم کمی با هم حرف بزنیم او هم صمیمانه پذیرفت. شوق عجیبی در نگاهش موج می زد.

نامش امین ورمزیار بود دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی رشته برق صنعتی.از دانشجویانی بود که به عنوان نفرات اصلی دانشگاه انتخاب شده بود.می گفت هنوز هم باورم نمی شود که راهی این سفرم. اصلا قرار نبود ثبت نام کنم. با اصرار یکی از دوستانم ثبت نام کردیم ، ولی بعدش از خدا خواستم که نصیبم کند.

او گفت که سفر اول را تجربه می کنم و این سفر را لطف خدا می دانم .می ترسم از دیر رسیدن، دوست داشتم زودتر برسم. می گفت خیلی خوشحالم فکر می کنم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم. اضطراب شیرینی از سفر داشت، می گفت چند روز است حال خوبی ندارم. من با دیدن فیلم و عکس راضی نمی شدم. دوست ندارم در این باره فکر کنم فقط دوست دارم زودتر به مدینه و مکه برسم. چند دقیقه ای که با هم حرف زدیم اشک شوق را بارها در چشمانش دیدم.می گفت دوست دارم هم سطح آدم های خوب بشوم.گفتم اگر الان به تو بگویند به هر دلیلی نمی توانی به سفر بروی آن وقت چه؟گفت آن کسی که مرا به این سفر دعوت کرده و مرا به آنجا می برد، حتما دلیلی دارد و اگر هم این فیض از من گرفته شود حتما دلیلی داشته.از او پرسیدم  در مورد اولین صلوات مدینه فکر کرده ای؟ گفت:اولین صلوات را تقدیم به پیامبرم و دختر گرامیشان و حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع )می کنم.به او التماس دعا می گوئیم و او را ترک  می کنیم.

یکی از مسئولین فرودگاه به محوطه می آید و همگان را به آرامش می خواند. جلوتر می روم، می گوید که دانشجویان با در دست داشتن کارت شناسایی وارد سالن شوند.  عطر صلوات محوطه را پر می کند.وداع های آخر و چشم انتظار سلامی دیگر.من هم به داخل سالن می روم. دانشجویان با نظم خاصی وارد سالن می شدند و با راهنمایی کارمندان به سمت قسمت بار می رفتند و با در دست داشتن بلیط و پاسپورت  ابتدا ساکها را تحویل می دادند و سپس در سالن انتظار برای شروع مراسم بدرقه می نشستند.از دوستانشان عکس و فیلم یادگاری می گرفتند.دوباره به همراهانشان که بیرون ایستاده بودند زنگ می زدند و باز هم خداحافظی می کردند.

در بین بدرقه کنندگان حجت الاسلام ابوترابی نایب رئیس اول مجلس را دیدم که با تبسم همیشگی اش دانشجویان را بدرقه می کرد.حجت الاسلام فقیهی رئیس ستاد عمره،زارع معاون اجرایی و اعزام ستاد ،صارمی معاون امور عمومی ستاد عمره،حجت الاسلام امراللهی، دکتر علی نیا از وزارت علوم،حسيني كمال آبادي از مسئولین کارگزاران سازمان حج و زیارت، همگی هدایای دانشجویان را که شامل قرآن،سجاده و دسته گلی بود را به دانشجویان هدیه می کردند و سپس دانشجویان به سمت گیت خروجی می رفتند.

ازآن شلوغی ها که کمی کنار رفتم دانشجویی را دیدم که با خود خلوت کرده بود. چهره مذهبی و لباس های سفیدش مرا به یاد مکه می انداخت. کمی جلو رفتم در حال قرآن خواندن بود. دوست نداشتم مزاحم خلوتش شوم ولی از او اجازه گرفتم و از او پرسیدم که دانشجوی کجاست گفت که دانشجوی حقوق دانشگاه پیام نور تهران است. 26 ساله بود و از نفرات اصلی که می گفت دوستانم خبرم کردند که زائر شدم. نامش امیر حسن خانزادی است می گفت تمام کارهای ثبت نام و تحویل مدارکم را خواهرم انجام داد. او هم دانشجوست ولی متاسفانه اسم او در نیامد و اسم من در آمد.

می گفت من جزوات و کتب را به دقت خوانده ام و اطلاعات کافی از سفر دارم از اینکه عمره ماه رجب را درک می کرد بسیار خشنود بود. به من گفت زیبایی کار این جاست که در روز یوم الحسره می گویند: این الرجبیون و این الفاطمیون و خوشحالم که در ایام ماه مبارک رجب و در کاروان فاطمیون به این سفر مشرف می شوم.می گفت هر کس پیش خدا مانند گلی است و هر گل یک بویی دارد خدا بعضی گل ها را زود تر می خرد و به زیبایی هم می خرد امیدوارم در این سفر با سرچشمه معرفت آشنا شویم و بعد سفر کربلا برویم.

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هوز من نبودم که تو در دلم نشستی

گفتم فکر کرده ای که در آنجا چه بخواهی؟گفت خیلی از بستگان من شهید شدند من هم آرزوی شهادت دارم و البته آموخته ام که در خوشحالی و غم و در همه حال فرج آقا صاحب الزمان(ع) را بخواهم.از خداوند می خواهم که حاجات اخروی ام را بدهد حاجات دنیوی به درد نمی خورد، دنیا دار فانی است و خدا اگر بخواهد خیلی کارها می کند.

گفتم اولین صلوات مدینه چه طعمی دارد؟ گفت در روز قیامت پیامبر(ص) کنار میزان می ایستند و در خصوص سنگینی گناهان شیعیان می فرمایند صلوات های دنیای مرا بیاورید تا اعمال نیک شیعیان مان سنگین شود.شیعه نور چشمی اهل بیت (ع) است.امیدوارم این سفر با برکت قسمت همه جوانهای ما شود و همه آنها امام زمانی بار بیایند و سایه امام زمان (ع) بر سر این ملت پایدار باشد. اهل بیت(ع) پل ارتباطی ما هستند و معبد و معبود خداست.

سالن خلوت تر شده و من به او سفارش می کنم که او هم به جمع زائران بپیوندد.از او دورتر می شوم مرا صدا می زند تفالی به قرآن زده و سوره حج آمده معنی آیات را می خواند خیلی خوشحال است. برای او آرزو می کنم سفر پر برکتی داشته باشد. با او خداحافظی می کنم صدای صلوات دانشجویان از بالای پله ها می آید:" صل علی محمد مولا علی خوشامد."

سراسر انرژی و نشاط و شادابی هستند، پر از شوق وصال.  سالن خلوت شده کم کم بنرها را باز می کنند. مسئولین کم کم متفرق می شوند. در چشم همه آنها اشک حسرت موج می زند ما هم حال خوبی نداریم. حس جا ماندن از زائران مدینه غم عجیبی روی دل هایمان گذاشته....

ستا د عمره دانشگاهیان برای همه مسافران قبله سفری با برکت آرزومند است.

پايان.اجاقي

 

ارسال نظر