شعف بغض آلود زائران از کربلا تا نجف؛ اشکهايي که هيچگاه نمي خشکد

۱۳۸۸/۱۲/۲۳ ۱۵:۱۱:۳۷

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد عمره دانشگاهیان به نقل از امور حج و زیارت صدا و سیما، زائر ايراني، شهر نجف را در حالي به سمت کربلا ترک مي کند که حس وحال عجيبي دارد و فضاي اتوبوس حامل آنان نيز گواهي از اين امر مي دهد.

خوش و بش هاي روزهاي اول سفر، جاي خود را به خواندن زيارت عاشورا و گريستن براي خامس آل عبا(ع) و يارانش در حماسه جاويد کربلا مي دهد و جملگي آماده پابوسي "آقا" مي شوند.

فاصله 80 کيلومتري بين نجف تا کربلا را زائر کوي دوست با حال و هوايي خاص طي مي کند و ايست و بازرسي هاي مکرر اين مسير نيز او را از اعتنا به حرم ثارا... دور نمي کند؛ گويي اين کاروان قصد حج دارد، حجي که با زيارت عرفه حسين(ع)، معنا مي يابد و حاجي به درک حقيقت نايل مي شود.

با نزديک شدن به کربلا و مشاهده بارگاه حرمين شريفين، ديگر زائر خودش نيست، بغضش مي ترکد و اشک شوق جاري مي شود و عظمت حسين و منزلت عباس (ع)، بيش از پيش نمايان مي شود.

زائران پس از ورود به کربلاي معلي و استقرار در اماکن اقامتي، براي رفتن به حرم لحظه شماري مي کنند .
تشرف اول هر زائر ديدني و ماندني است. زائران در حالي با چشمان گريان براي نخستين پابوسي به حرم حسين (ع) مي روند که اين مکان مقدس از سال 61 هجرى و با وقوع حماسه عاشورا، محل نزول ملائک بوده است. .

پا به حريم حرم امام حسين (ع) مى‌گذاريم، عظمت و غربت در هم آميخته و دلها همه مى‌لرزد. احساس مى‌ شود که جسم ناتوان خاکى، تهي از کالبد روح است. سراپاى وجود مى‌لرزد و براى زمانى طولانى حس مى?شود که روح از جسم جدا ‌شده است.

به خود مي گويم ، اگر خدا اشک را خلق نکرده بود، اگر در آفرينش خدا گريه منظور نشده بود، انسان در چنين لحظاتى چه مى‌کرد؟

ضريح امام حسين(ع) به خاطر وجود دو عزيزش على‌اکبر و على‌اصغر حال و هواى ديگرى دارد. به هر سمت آن که رو مى‌کنى، آتشي در درونت شعله مي کشد.همه آنچه درباره عاشورا شنيده‌اى، اينجا معنا پيدا مي کند.

کمى دورتر از ضريح امام ، سمت چپ، جايى است که به ياد شهداى کربلا نامگذارى شده است که همراه او به عرش پر کشيدند.

گوشه‌اى از اين حريم، نقطه سرخ کربلاست(قتلگاه)؛ به آنجا که مى‌رسى و دستت به شبکه ضريح کوچکى که در آن نقطه برپاست مى‌رسد، شعله‌ور شدن را با همه وجودت حس مى‌کنى.

همه آنچه درباره شهادت امام حسين (ع) و حضور او در قتلگاه برايت روايت شده به يکباره پيش چشمان نمايان مى‌شود.
رزمنده پيرعاشورا ، آري "حبيب بن مظاهر" در زمره کسانى است که سعادت همجوارى امام حسين (ع) را پيدا کرده است و ضريح کوچکش به روى همه زائران حسين آغوش مى‌گشايد. حبيب آنچنان عزتي يافته که زائر هنگام ورود و خروج به حرم ثارا...، به او سلام مي دهد.چه حکايتي در اين عزت است، خدا داند و بس.

به جايي مي رسيم که زمانى ميدان نبرد عاشورائيان بوده و بعدها به بين‌الحرمين شهره شده است. اينجا با درختان سبز نخل و سايه بان هايي با چراغ هاي رنگي مزين شده است.

پس از گذر از بين الحرمين، وارد حرم ابوالفضل العباس(ع) مى‌شويم. او که نامش يادآور وفا ، برادرى، عشق و جانبازي است. دست‌پرورده خانه على(ع) و تربيت شده "ام‌البنين" که هميشه خود را کنيز فرزندان حضرت "زهرا"(س)مى‌دانست.

پا به حرم که مى‌گذارى ناخواسته آن ادب و احترام برادرى چون ابوالفضل در برابر سيد و مولايش حسين(ع) را حس مى‌کنى. حريم ابوالفضل، صفاى عجيبى دارد، صفايى که در واژگان نمى‌گنجد.

سربرضريح حضرت ابوالفضل مى‌گذارم، او که "باب الجوائج" لقب گرفته است؛ حاجت خود را فراموش مي کنم و محو عظمت حرم دوست مي شوم.

بيرون از حرمين شريفين، "تل زينبيه" نمايان است، جايي که يادگار لحظه‌هاى جگرسوز زينب (س) است . او که بر فراز تپه‌اى کوچک، قتلگاه را نظاره کرده ، مسيرى که نگاه اشک‌آلود زينب، حسين را دنبال کرده و از آنجا شاهد نقطه‌اى است که پاره تنش در آن جان داده است .

قدم به قتلگاه که مى‌گذارى نگاه زينب را از فراز تل زينبيه حس مى‌کنى، اگر چه امروز بين اين دو نقطه همه جا ساختمان و خانه و در و ديوار است. اما آنجاست که حس مى‌کنى بند بند بدنت از هم مى‌گسلد و با تمام وجودت فرياد مى‌زنى.

گويى طى اين سالها، با همه فراز و فرودها دشت کربلا دست نخورده باقى مانده است و اکنون با گذشت بيش از يک هزار و 300 سال، اينگونه عاشورا در يادها زنده است.

پایان.اجاقی

ارسال نظر