روزشمار وقايع كربلا/ روز بيست‌وپنجم؛ امام سجاد(ع) تعبيری از امام علی(ع)

۱۳۸۸/۱۰/۲۱ ۱۵:۵۸:۵۸

سال و روز تولد حضرت امام سجاد(ع) مورد اختلاف شديد مورخان است، مشهورترين نظر درباره سال و روز تولد امام زين‌العابدين(ع)، روز پنجم شعبان سال 38 هجری قمری در مدينه است كه بزرگانی نظير «شيخ مفيد» در «ارشاد»، «شيخ كلينی» در «اصول كافی»، «ابن‌شهر آشوب» در «مناقب»، «ابن‌خشاب» در «مواليد اهل بيت» درباره آن اتفاق نظردارند.

نام امام چهارم شيعيان «علی» است و مشهورترين القاب آن حضرت «زين العابدين» و «سجّاد» و مشهورترين كنيه ايشان «ابامحمد» و «ابوالحسن» است، مدّت عمر آن بزرگوار 57 سال بوده است.

حضرت امام سجّاد(ع) پدری چون حسين(ع) داشت و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ايران بود كه دست عنايت حق به طور خارق‌العاده اين دختر را به امام حسين(ع) می‌رساند؛ شرافت اين زن به حدی است كه مادر نُه نفر از ائمه معصوم می‌شود و امام حسين(ع) به «اب الائمه» معروف است.

امام سجاد(ع) از نظر گفتار و كردار شباهت تامّی به جدشان اميرالمؤمنان علی(ع) دارد؛ امير المؤمنين(ع) در دعای صباح می‌گويد: «يا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای كسی كه برهان وجود خود هستی.»

حضرت سجاد(ع) نيز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گويد: «بك عرفتك و انت دللتنی عليك و عويتنی اليك و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت كردی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»

اين‌گونه كلمات منتهای ايمان را می‌رساند و اين همان ايمان شهودی است كه اميرالمؤمنين(ع) می‌فرمايد: «لو كشفت لی الغطاء ما ازددت يقيناً؛ اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را با اين چشم ظاهری ديد و می‌ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم چيزی افزوده نمی‌شد.»

اگر امام علی(ع) می‌گويد: «از من بپرسيد هرچه می‌خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت می‌دانم، حضرت امام سجاد نيز می‌گويد: «اگر نمی‌ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت می‌گفتم.»

همچنين درباره تقوای امام سجاد عليه‌السلام می‌توان به اين مطلب اشاره كرد كه حضرت علی عليه‌السلام ‌فرمودند: «والله لو اعطيت الاقاليم السبعة و ما تحت افلاك‌ها علی ان اعصی فی نملة اسلب‌ها جلب شعيرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند كه به مورچه‌ای ظلم كنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگيرم، اين كار را نمی‌كنم.»

امام زين العابدين(ع) نيز می‌فرمود: تعصی الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بديع لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع. «خداوند را معصيت می‌كنی و ادعا می‌كنی كه او را دوست داری. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر به راستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌كردی، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»

در اين اشعار نيز امام سجاد(ع) می‌گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم.

درباره اميرالمؤمنين(ع) گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌كرد. حضرت سجاد نيز چنين بود؛ چه بسيار باغ‌ها و قنوات كه به دست ايشان برای ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود كه به زين العابدين و سجاد ملقب شد.

از رسول اكرم(ص) روايت شده كه روز قيامت خطاب می‌شود: «كجاست زين‌العابدين؟» و می‌بينم كه فرزندم علی بن الحسين جواب می‌دهد و می‌آيد.

از امام باقر(ع) روايت شده كه: «پدرم را می‌ديدم كه از كثرت عبادت پاهای او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پينه بسته بود.»

درباره سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد(ع) در تاريخ آمده است يكی از كارهای اميرالمؤمنين(ع) اداره كردن فقرا به طور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شب‌ها خوراك، پوشاك و هيزم به خانه بينوايان می‌برد، و آن بينوايان حتی نمی‌دانستند كه چه كسی آن‌ها را اداره می‌كند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد عليه السلام چنين بوده است.

از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون امام سجاد عليه السلام شهيد شد روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌كرده است. از سويی ديگر چنانچه حضرت علی(ع) زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به كسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد(ع) نيز چنين بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: «اصحابی، اخوانی، عليكم بدار الآخرة و لا اوصيكم بدار الدنيا، فانكم عليها و بها متمسكون. اما بلغكم ان عيسی(ع) قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من يبنی علی موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا و لا تتخذوها قراراً.

«ای ياران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمی‌كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده‌ايد. آيا نشنيده‌ايد كه حضرت عيسی به حواريون می‌گفت: دنيا پل است، از روی آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگی نداشته باشيد.»

گفتار امام سجاد(ع) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن می‌شود.

اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خيبری به كار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روی منبر در مسجد شام به كار برده است.

اميرالمؤمنين به اقرار همه مورخان از سنّی و شيعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبير او فوق‌العاده مفيد بود، چنان‌كه عمر بيشتر از 70 مورد گفته است: لولا علی لَهَكَ عمر، يعنی: «اگر علی نبود عمر هلاك شده بود.»

امام سجاد(ع) در مدت 35 سال پاسدار شيعه بود. مورخان معتقدند كه تدبير امام، مدينه و بسياری از شيعيان را از دست كسانی چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.

امام سجاد(ع) صحيفه كامل سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه‌ای كه مثل آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه‌ای كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، حقانيت شيعه و اهل‌بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد.

امام سجاد(ع) گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است.

قيام امام حسين(ع) درختی بود كه در كربلا كاشته شد و آبياری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد عليه السلام و به دست زينب كبری(س) انجام گرفت. تدبير امام سجاد(ع) در اسارت، گريه‌های امام سجاد در مدينه، نوحه‌خوانی و روضه‌خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسی تاريخ، اين مطالب را نشان می‌دهد.

اگر تاريخ درباره اميرالمؤمنين(ع) می‌گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامی كه ظرف شيری را برای حضرت می‌آوردند نيمی را می‌خورد و نيم ديگر را برای او می‌فرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان كرد، درباره امام سجاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختی ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد(ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواری نجات يابد.

آن فرماندار معزول می‌گفت از علی بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آن‌ها ظلم بسيار كردم.

در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شد كه حجرالاسود را استلام كند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود كه امام سجاد(ع) وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق‌العاده ناراحت شد. يكی از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمی‌دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصيده مفصلی درباره امام سرود:

هذا الذی تعرف البطحاء و طاته و البيت يعرفه و الحل و الحرم

ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم

يغضی حياء و يغضی من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم

من معشر حبهم دين و بغضهم كفر و قربهم منجی و مقتصم

مقدم بعد ذكر الله ذكرهم فی كل فرض و مختوم به الكلم

«اين مردی است كه حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را می‌شناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده می‌كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله می‌گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشم‌ها را فرو می‌بندد برای آن كه حيا دارد، و ديگران چشم فرو می‌بندد به جهت ابهتی كه او دارد. و سخن با او نمی‌گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حبّ آن‌ها دين است و بغض آن‌ها كفر است و قرب و نزديكی به آنان پناه و نجات انسان‌ها است. در نمازها ياد آن‌ها و اسم آن‌ها مقدم بر هر چيزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می‌شود ـ يعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل‌بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته می‌شود باز اسم اهل‌بيت است.

گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد.

آن حضرت در بحبوحه جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و جناياتش پرورش يافت. معاويه را با كشتارهای دسته جمعی شيعيان، با اشاعه سبّ اميرالمؤمنين در خطبه‌ها و بعد از نمازها ديده، سپس حماسه كربلا و اسارت، كه هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل‌بيت پدرش پشت سر نهاد. قضيه حرّه كه ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.

يزيد سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را برای لشگريان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضيه عبدالله بن زبير بود. شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل‌بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفی بود. زندانی زندان حجاج بن يوسف بود و در ميان بيابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دميری در حياة الحيوان می‌گويد خوراك آن‌ها دو قرص نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر به جرم دوستی با اهل‌بيت بود.

زندگي امام زين العابدين(ع) را مي توان به چهار دوره تقسيم نمود: دوره امامت و خلافت جدش حضرت اميرمؤمنان(ع)، دوره امامت عمويش امام حسن مجتبي(ع)، دوره امامت پدر ارجمندش امام حسين(ع) و دوره امامت خود امام زين العابدين عليه السلام كه از محرم 61 تا محرم سال 95 قمري ، به مدت 34 سال استمرار يافت.

در تمام اين دوره‌هاي، رويدادهاي مهمي براي آن حضرت و اهل بيت عصمت(ع) به وقوع پيوست كه تاثيرات به سزایي در جامعه اسلامي آن عصر داشت ولي مهم‌ترين رويدادي كه در عصر آن حضرت به وقوع پيوست و خود امام(ع) نيز در آن حضور كامل داشت، واقعه كربلا و شهادت پدر بزرگوارشان بود.

امام زين العابدين(ع) از آغاز مبارزه‌هاي امام حسين(ع) در كنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به عراق و كربلا، وي را همراهي مي‌كرد.

در روز عاشورا كه تمام ياران امام حسين(ع) به اذن آن حضرت، وارد ميدان شدند و با دشمنان كارزار كردند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسيدند، امام زين العابدين(ع) به اراده الهي از آن واقعه خونين، جان سالم به در برد تا به عنوان حجت خدا بر روي زمين و امام جانشين پدرش اباعبدالله الحسين سكان كشتي طوفان زده امت را رهبري نمايد.

آن حضرت پس از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا، به همراه ساير بازماندگان قافله حسيني به اسارت دشمن درآمد و در حالي كه به شدت بيمار بود، در غل و زنجير قرار گرفت و با همان حال ، ايام اسارت اهل بيت امام حسين عليه السلام از كربلا به كوفه و از كوفه به شام را تحمل كرد و با خطبه‌هاي روان و روشنگر خود، دشمنان و جنايتكاران را رسوا و حقانيت قيام امام حسين(ع) را به گوش مسلمانان رسانيد و آنان را از خواب غفلت بيدار كرد.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حج

ارسال نظر