مردي كه در كربلا دو بار سلامش مي‌دهيم

۱۳۸۸/۱۰/۲۹ ۱۴:۰۹:۱۳

حجت‌الاسلام داني گفت: حبيب‌ بن‌ مظاهر فردي بود كه در عقيده، افكار و زندگي فردي و اجتماعي مطابق خواسته ائمه (ع) رفتار مي‌كرد و يكي از شاخص‌ترين ياران امام حسين (ع) بود. شايد به همين دليل است كه در كربلا دوبار سلامش مي‌دهيم...

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد عمره دانشگاهیان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، حجت‌الاسلام والمسلمين حسين داني، پژوهشگر مسائل ديني و مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي افزود: حبيب فرزند مظاهر كه نام اصلي وي «حبيب بن ‏مظهر» است، چهارده سال پيش از هجرت پيامبر اكرم (ص) در خاندان بزرگ بني‌اسد در يمن به دنيا آمد. وي در سال نهم هجري همراه با خانواده‌اش براي سكونت عازم مدينه شد. دوران كودكي او همزمان با سال‌هايي بود كه پيامبر (ص) در مكه مكرمه مردم را به توحيد و خداپرستي دعوت مي‏كرد؛ بخشي از دوران نوجواني وي نيز در زمان حيات پيامبر (ص) بوده است.
وي ادامه داد: نام «حبيب‏‌بن مظاهر» در تاريخ اسلام همانند خورشيدي تابان مي‏درخشد، چرا كه او از اصحاب واقعي و مخلص پيامبر گرامي اسلام (ص) به حساب مي‏آمد. دوران جواني و ميانسالي خود را در كنار اميرالمؤمنين علي(ع) پشت سر گذاشت و در جنگ‌هاي صفين و نهروان در ركاب او خالصانه شمشير زد و همواره يكي از سرداران و دلاورمردان سپاه حضرت علي (ع) بود.

داني اظهار داشت: حبيب بن مظاهر از جمله كساني است كه به فيض ديدار 5 امام معصوم، نائل شده است؛ چهره‏اش زيبا و جمال معنوي او به حد كمال رسيده بود؛ به طوري كه در عبادت، شجاعت، علم، زهد و در دفاع از حريم ولايت زبانزد ديگران بود. وي در دوران خلافت اميرالمؤمنين (ع) و با آغاز جنگ جمل، همراه آن حضرت راهي بصره شد و پس از پايان جنگ، كوفه را براي زندگي خود انتخاب كرد. پس از شهادت امام علي (ع)، در كنار امام مجتبي (ع) و در سايه آن حضرت بود و درس سكوت را از آن ‌حضرت آموخت.

حبيب بن مظاهر، در اين سال‌ها در كنار اهل‌بيت پيامبر (ص) غم‌ها و اندوه‌هاي فراوان از دشمنان ايشان ديد تا اينكه به سن پيري رسيد.

اين پژوهشگر مسائل مذهبي افزود: وي در سن 75 سالگي در نهضت نوراني كربلا شركت كرده و دفاع از حريم ولايت از صحنه‏هاي پرشكوه و نوراني زندگي سرشار از معنويت او است. حبيب بن مظاهر از كساني بود كه براي امام حسين (ع) نامه نوشت و آن حضرت را دعوت به پذيرش خلافت در كوفه كرد و آن هنگام كه مسلم بن عقيل نماينده امام حسين (ع) به كوفه وارد شد، در منزل مختار به حمايت از او سخن گفت.

او به همراه مسلم بن عوسجه در كوفه براي امام حسين (ع) از مردم بيعت گرفت، اما وقتي ابن‌زياد وارد كوفه شد و كوفيان نفس‌پرست بيعت خود را از مسلم بازستاندند و او را تنها گذاشتند، افراد قبيله‌اش، حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را از چشم مأموران ابن زياد پنهان كردند.

حجت‌الاسلام داني اضافه كرد: حبيب به دنبال شنيدن خبر ورود امام حسين (ع) به كربلا، خود را از كوفه به امام (ع) رساند و مخفيانه به سويش حركت كرد و در ركاب امام حسين (ع) در كربلا جنگيد.

* حبيب بن مظاهر مورد علاقه پيامبر اسلام (ص)

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي ادامه داد: نقل شده است كه پيغمبر خاتم (ص) روزي با جماعتي از اصحابش، از جايي عبور مي‏كردند، ناگهان ديدند چند كودك مشغول بازي هستند. يكي از آن كودكان، حبيب بود؛ پيامبر اكرم (ص) جلو رفتند و نزديك حبيب نشستند؛ دست نوازش بر سر او كشيدند و سپس پيشاني او را بوسيدند و با ملاطفت و مهرباني، او را پهلوي خود نشاندند. اصحاب دليل رفتار آن حضرت را پرسيدند و ايشان فرمودند: روزي ديدم كه اين طفل با حسينم بازي مي‏كرد و در حين بازي، خاك زير پاي «حسين‏» را بر مي‏داشت و به صورت و چشم‌هايش مي‏ماليد. پس، من نيز او را دوست مي‏دارم، چون او فرزند مرا دوست مي‏دارد و جبرئيل خبر داده كه او در واقعه كربلا از انصار و ياران حسينم خواهد بود.

* حبيب بن مظاهر از «علم بلايا و منايا» برخوردار بود

حجت‌الاسلام داني خاطرنشان كرد: پس از وفات جانسوز رسول اكرم (ص) حبيب بن مظاهر با حضرت علي (ع) بيعت كرد و در خط ولايت علي بن ابيطالب (ع) قرار گرفت. چون بارها از پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) شنيده بود «انا مدينةالعلم و علي باب‌ها فمن اراد المدينة فليات الباب‏» يعني «من شهر علمم و علي دروازه آن؛ هر كس كه علم مي‏خواهد از در آن وارد شود» بنابراين محضر حضرت علي (ع) را مغتنم شمرده و در شمار ياران خالص، حواريون و شاگردان ويژه حضرت قرار گرفت و دانش‌هاي گرانبها و فراواني از حضرت علي (ع) آموخت.

اين پژوهشگر مسائل مذهبي گفت: او در جميع علوم و فنون، همچون فقه، تفسير، قرائت، حديث، ادبيات، جدل و مناظره تبحر داشت تا آنجا كه مايه اعجاب و شگفتي ديگران بود. يكي از دانش‌هاي او «علم بلايا و منايا» بود، يعني وي از قدرت پيشگويي حوادث و خبر داشتن از وقايع آينده، و تاريخ برخوردار بود. «حبيب بن مظاهر» مردي شجاع و با صلابت بود به طوري كه در تمام جنگ‌هايي كه در دوران حكومت‏ حضرت علي (ع) رخ داد، حضوري فعال و چشمگير داشت و در آن زمان به‌ عنوان يكي از شجاعان بزرگ كوفه در زمره ياران امام (ع) بود.

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي اظهار داشت: حبيب‏، شخصي بود كه تنها از خدا مي‏ترسيد و با تمام وجود و با شجاعت ‏بسيار، كمر همت، به ياري و دفاع از حريم ولايت و امامت، بسته بود. وي حافظ قرآن بود و روايت شده است كه امام حسين (ع) درباره او فرمودند كه «حبيب يك‌شبه قرآن را ختم مي‌كند».

* زندگي پاك و ساده‏اي داشت

داني ادامه داد: او حلال و حرام الهي را رعايت مي‏كرد؛ زندگي پاك و ساده‏اي داشت. آنقدر به دنيا بي‏رغبت‏بود و زهد را سرمشق زندگي خود قرار داده بود كه هر چقدر به او پيشنهاد پول فراوان شد، نمي‌پذيرفت. مي‏توان گفت «حبيب بن‏مظاهر» از جمله افرادي است كه اميرالمؤمنين(ع) درباره آنان فرموده است «ارادتهم الدنيا فلم يريدوها» يعني دنيا به آنان روي مي‏آورد ولي آنها به دنيا پشت كرده و با بي‏رغبتي و بي‏اعتنايي از كنار آن مي‏گذرند.

* نامه حبيب و جمعي از بزرگان كوفه به امام حسين (ع)

وي در ادامه اين گفت‌وگو اظهار داشت: اين نامه توسط سليمان بن صرد، مسيب بن نجيه، رفاعه بن شداد و حبيب بن مظاهر و ديگر شيعيان كوفه به امام حسين(ع) نوشته شد. در اين نامه آمده است «سلام بر تو كه در پرتو وجود مباركت، خداوند را سپاس مي‌گوييم؛ خدايي كه جز او شايسته پرستش نيست و حمد براي او كه دشمن ستمكار و سركش شما (معاويه) را در هم شكست. آن دشمني كه بر اين امت شبيخون زد و به ستم بر آنان حكمراني كرد. اموالشان را غضب كرد و بي‌رضايت آنان، خود را فرمانروا خواند. او نيكان امت را كشت و بدسيرتان را به جاي آنها نشاند و بيت‌المال را در اختيار ثروتمندان و جبارانشان قرار داد. پس دور شود از رحمت خدا همانگونه كه قوم ثمود دور شدند. باور ما اينست كه به جز شما، امام هدايت كننده‌اي نيست. پس به سوي ما روي آوريد شايد كه خداوند به سبب شما، ما را بر سخن حق، متحد و يكرنگ بگرداند. اكنون نعمان بن بشير ـ كه فرماندار كوفه و نماينده يزيد در كوفه است ـ حاكم اين سامان است، ولي ما نزد او نرفته و در هيچ نماز عيد يا جمعه‌اي او را همراهي نمي‌كنيم و اگر بدانيم كه شما به سوي ما مي‌آييد، او را از شهر بيرون كرده و به سوي شام رهسپارش مي‌كنيم.»
حجت‌الاسلام داني گفت: البته اوضاع كوفه تا آن روز بي‌تنش بود و مردمش همراه و همدل با مسلم بودند، اما اين حال و هوا، آنقدر طول نكشيد. از آن زمان كه ابن زياد به دستور يزيد، مثل طوفاني هولناك از بصره به كوفه آمد تا والي آنجا شود، كوفه دچار هرج و مرج و آشوب شد. دشمنان خدا و منافقين نيز به پشتيباني ابن زياد از مخفيگاه‌هاي خود بيرون آمدند لذا در اين دوران، بعضي از اين دوستان اهل بيت (ع)، مثل حبيب بن مظاهر در پوشش تقيه به ياري امام شتافتند.

*بالاخره حبيب هم به كاروان سيدالشهدا (ع) پيوست

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي با تحليل شرايط آن زمان گفت: حبيب بن‏مظاهر پيرمردي عارف، آگاه و مصممي بود كه قصد داشت به هر قيمتي، خود را به كاروان كربلا برساند؛ شب به راه مي‏افتاد و روز استراحت مي‏كرد تا در بند مأموران «ابن‏زياد» اسير نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در كربلا، به كاروان امام حسين(ع) پيوست و به محض رسيدن به كربلا، مجدداً وفاداري خود را نسبت‏ به امام حسين (ع) در ميدان عمل به نمايش گذاشت. حبيب بن مظاهر در كربلا يكي از فرماندهان سپاه امام حسين (ع) بود و فرماندهي جانب چپ لشگر را به عهده داشت. هنگامي كه يكي از افراد سپاه عمر سعد براي نبرد تن به تن، مبارز طلبيد، حبيب بن مظاهر فوراً دعوت وي را اجابت كرد ولي امام حسين(ع) به او اجازه نداد.

حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه 2 يار ديرينه بودند كه وفاداري خود را به امام حسين(ع) از همان زمان كه به ياري مسلم بن عقيل به پا خاستند، نشان داده بودند. هنگامه كارزار، وقتي كه مسلم بن عوسجه پس از مبارزه از اسب به زمين فرود آمد، حبيب به همراه امام حسين (ع) بر بالين مسلم حاضر شدند. حبيب به مسلم گفت: «شهادت تو براي من سخت است! تو را به بهشت بشارت مي‌دهم!» مسلم با صداي ضعيفي پاسخ داد: «خداوند تو را به خير بشارت دهد!» حبيب گفت: «مسلماً اگر يقين نداشتم كه مدتي كوتاهي بعد از تو به تو ملحق خواهم شد، دوست داشتم به هر چه مي‌خواهي وصيت كني تا به آن جامه عمل بپوشانم، آنچنان كه تو شايسته آني» و مسلم پاسخ داد: «تو را به ابا عبدالله الحسين(ع) سفارش مي‌كنم كه جان خود را فداي او كني» و حبيب نيز گفت: «قسم به خداي كعبه چنين خواهم كرد.»

* ماجراهاي حبيب در روزهاي قبل از عاشورا در كربلا

حجت‌الاسلام داني تأكيد كرد: حبيب بن مظاهر پيش از شروع كارزار با اذن امام حسين (ع) به سوي قبيله‌اي از بني‌اسد رفت تا براي ياري پسر پيامبر (ص) از آنها دعوت كند. وي خطاب به آنها چنين گفت: اين پسر پيامبر (ص) شماست كه عمر بن سعد با لشگري انبوه او را احاطه كرده است. هر چند او ياراني دارد كه هر يك برتر از هزار مرد جنگي‌اند و هرگز تنهايش نگذارند، اما من مي‌خواهم شما را به راهي كه سعادت و شرف دنيا و آخرت در آن است، هدايت كنم. به خدا سوگند اگر هر كدام از شما به ياري‌اش بشتابيد و در راه خدا و در ركاب پسر پيامبر (ص) كشته شويد، رسول خدا (ص) در بهشت همنشين و همدم شما خواهد بود.

اين پژوهشگر مسائل ديني گفت: حدود 90 نفر از آنها براي جنگ با سپاه دشمن همراه حبيب به كربلا آمدند، ولي غافل از اينكه يكي از جاسوسان عمر سعد، يك ساعت زودتر او را آگاه كرده است و عمر سعد نيز چند نفر از سپاهش را به فرماندهي ازرق به سوي حبيب و كاروان بني‌اسد فرستاد. حالا از يك‌سو حبيب با مردان بني‌اسد و از سوي ديگر ازرق ايستاده است كه راه را بر آنها بستند. حبيب كه ازرق را خوب مي‌شناخت، فرياد زد: «اي ازرق! شرم بر تو باد. براي ما شايسته نيست كه باهم بجنگيم. بگذار آتش اين فتنه، دامن ديگري را بسوزاند» اما ازرق چون گرگي در كمين بود كه ناگهان حمله‌اي كردند و باهم مدتي جنگيدند تا اينكه عده‌اي كشته شدند و با كشته‌ها و زخمي‌هاي فراوان هريك به طايفه خود بازگشتند. در اين ميان فقط حبيب خود را از ميان لشگر دشمن به سپاه اباعبدالله الحسين (ع) رساند.

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي افزود: عصر روز نهم محرم وقتي كه عمرسعد لشگر خود را به سوي اردوگاه حسين بن علي (ع) مي‌برد تا طبق نامه ابن زياد يا از حسين (ع) بيعت بگيرد يا بجنگد، حضرت عباس بن علي (ع) را به سوي آنها مي‌فرستند؛ حبيب بن مظاهر و برخي از اصحاب همراه قمر بني‌هاشم مي‌روند. حضرت عباس (ع) از نيات آنها آگاه مي‌شود و امام حسين (ع) را آگاه مي‌سازد. در اين فرصت، حبيب به آنها چنين گفت كه «به خدا سوگند كه پست‌ترين مردمان نزد خدا در فرداي قيامت كشندگان فرزند پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و خاندان او هستند.» شب عاشورا حبيب‌بن‌مظاهر اين يار و دست ديرين امام حسين (ع) با تعداد ديگري از ياران حضرت تصميم گرفتند بيعت خود را مولايشان محكم‌تر كنند و او را عهد استوار خود اطمينان بخشند پس به سوي خيمه اباعبدالله (ع) رفتند و حبيب خطاب به امام حسين (ع) چنين گفت: «اين شمشيرهاي جوانان شماست كه اراده كرده‌اند آن را از نيام بر‌آرند و ديگر بار به جاي خود بازنگردانند تا بسياري از دشمنان شما را به خاك و خون به غلطانند و اين نيزه‌هاي غلامان شماست كه سوگند ياد كرده‌اند از پاي ننشيند تا آنها را در سينه‌هاي بدخواهان شما بنشانند» پس صدايي از درون خيمه آمد كه «خداوند به شما جزاي خير دهد كه از فرزندان اميرالمومنين (ع) حمايت مي‌كنيد».

* گفت‌و‌گوي حبيب بن مظاهر و زهير با سپاهيان يزيد

اين كارشناس تاريخ اسلام اظهار داشت: در روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) پيام سپاه عمر بن سعد را دريافت كرد و به سوي امام حسين (ع) بازگشت؛ همراهان وي، از جمله حبيب بن مظاهر و زهير به سوي سپاه عمر سعد رفتند و او را نصيحت كردند. حبيب بن مظاهر گفت: «بدانيد كه بدجماعتي هستيد. روز قيامت در حالي نزد خدا حاضر مي‌شويد كه فرزندان رسول خدا (ص) و عترت اهل بيت (ع) او را كشته‌ايد.»؛‌ عزرة بن قيس گفت: «اي حبيب! تو هرچه مي‌خواهي و هر چه مي‌تواني، خودستايي كن.»؛ زهير در پاسخ به او گفت: «اي عزره، خداي عزوجل اهل بيت (ع) را از هر پليدي دور كرده و آنها را پاك و منزه داشته است. از خدا بترس كه من خير خواه توام. تو را به خدا از آن گروه مباش كه گمراهان را ياري مي‌كنند و به خاطر خشنودي آنان افراد پاك را مي‌كشند.» و عزره گفت:« اي زهير! تو از شيعيان اين خاندان نيستي. عثماني هستي.» زهير پاسخ داد: «آيا در اينجا بودنم ثابت نمي‌كند كه من پيرو اين خاندانم؟! به خدا سوگند نه نامه‌اي برايش نوشتم، نه قاصدي نزد او فرستادم و نه وعده كمك به او دادم. او را در بين راه ديدار كردم و رسول خدا (ص) و جايگاه حسين در نزد او را به ياد آوردم و چون دانستم كه دشمن بر او رحم نخواهد كرد، تصميم به ياري‌اش گرفتم تا جان خود را فداي او كنم. باشد كه حقوق خدا و پيامبر او را كه شما ناديده گرفته‌ايد، حفظ كرده باشم.»

*امام حسين عليه السلام و سازماندهي سپاه در روز عاشورا

وي در ادامه اين گفت‌وگوي تفصيلي تأكيد كرد: سپيده‌دم روز عاشورا امام حسين (ع) با ياران خويش نماز صبح گزارد و صفوف جنگي آنها را سازمان بخشيد؛ زهير بن قين را به فرماندهي جناح راست لشگر و حبيب بن مظاهر را بر جناح چپ گمارد و پرچم را به دست برادرش حضرت عباس (ع) سپرد؛ خيمه‌ها را در پشت سر سپاه قرار داد و فرمان داد اطراف خيمه‌ها را كه پيش از آن خندق كنده بودند، پر از هيزم و چوب كنند و از بيم آنكه دشمن از پشت سر به آنها يورش نبرد، آنها را آتش زدند.

حجت‌الاسلام داني با بيان اينكه عاشورا روز آزمون بود، گفت: بعد از مدتي كارزار، هنگامي كه امام حسين (ع) براي اداي نماز ظهر از سپاه كوفه مهلت خواست، «حصين بن تميم» از سپاه عمر بن سعد گفت: «نماز شما پذيرفته نيست.» و حبيب بن مظاهر در پاسخش گفت: «گمان مي‌كني نماز از آل رسول خدا (ص) پذيرفته نيست و نماز تو پذيرفته است؟!» حصين بن تميم به حبيب حمله كرد و حبيب با ضربه‌اي، حصين را از اسب بر زمين انداخت. ياران حصين به سوي او شتافتند و او را نجات دادند. حبيب پيوسته بر آنان حمله كرد و چنين گفت: «همانا من حبيب هستم و پدرم مظاهر است. سواره صحنه پيكار در حالي كه آتش جنگ شعله‌ور مي‌شود. شما هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بيشتر است، ولي ما باوفاتر و شكيباتر از شماييم.»

اين كارشناس مسائل ديني اضافه كرد: حبيب در اين مبارزه دلاورانه، عده‌ زيادي از سپاه يزيد را كشت تا اينكه «بديل بن حريم» با شمشير به او حمله كرد و ضربه‌اي به او زد. مردي از تميم نيز با نيزه بر او حمله‌ور شد. حبيب از اسب بر زمين افتاد و چون خواست از جا برخيزد، حصين بن تميم با شمشير ضربه‌اي ديگر به سر او زد و آن مرد تميمي سر از تن حبيب جدا كرد. شهادت حبيب بن مظاهر براي امام حسين (ع) بسيار گران آمد و دل مباركش را شكست؛ امام درباره حبيب فرمود: «از خدا انتظار دارم كه حاميان و ياران مرا اجر دهد. اي حبيب! چه مرد برگزيده‌اي بودي كه خدا تو را توفيق داد هر شب ختم قرآني كني.»

* حبيب بن مظاهر از شاخص‌هاي ياران ابا عبدالله الحسين(ع) بود

حجت‌الاسلام داني در ادامه با برشمردن ويژگي‌هاي حبيب‌ بن ‌مظاهر بيان داشت: حبيب بن مظاهر از صحابه اميرالمؤمنين بود و در كوفه زندگي مي‌كرد و از بزرگان اهل كوفه محسوب مي‌شد. وي تنها كسي بود كه امام حسين (ع) براي دعوت به كربلا برايش نامه نوشت.

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي بيان داشت: اين نامه وقتي به حبيب بن مظاهر مي‌رسد، همسرش اصرار دارد كه بداند در آن چه نوشته شده است و حبيب محتواي نامه را به همسرش مي‌گويد و او از حبيب مي‌خواهد كه هر چه سريعتر به كربلا برود.

وي اضافه كرد: وي وقتي به كربلا مي‌رسد به سپاه ابا عبدالله الحسين(ع) مي‌پيوندد و امام حسين(ع) و اهل بيت (ع) او ديدن آن بسيار خوشحال شدند و حضرت، جايگاه او را در حساس‌ترين نقطه لشكرش قرار مي‌دهد.
حجت‌الاسلام داني با اشاره به روايتي كه گفته مي‌شود حبيب بن مظاهر دوبار در راه امام حسين (ع) جان داده است، اين روايت را درست ندانست و تصريح كرد: حبيب‌بن‌مظاهر از اصحابي بودند كه به ميدان جنگ رفت و بعد از زخمي شدن و كشتن تعداد زيادي به سوي سپاه ابا عبدالله الحسين (ع) بازگشت و بار ديگر به سوي ميدان رفت و بعد از به درك فرستادن تعداد زيادي از لشكر كوفه به وصال حق شتافت.

مشاور رئيس سازمان تبليغات اسلامي در امور مدارس علوم و معارف اسلامي در خصوص حرم حبيب بن مظاهر ، گفت: وقتي وارد حرم امام حسين(ع) مي‌شويم به حبيب سلام مي‌دهيم و با خارج شدن از حرم اباعبدالله (ع) نيز بار ديگر به وي سلام مي‌دهيم.

حجت الاسلام داني با بيان اينكه حبيب‌بن‌مظاهر پيرترين سرباز لشكر امام حسين (ع) بوده است، اظهار داشت: امام حسين (ع) در خصوص حبيب مي‌فرمايند «حبيب از بهترين اصحاب من و از شاخص‌هاي ياران بنده بوده است».

پایان پیام.اجاقی

ارسال نظر