مروري بر زندگاني امام باقر(ع)
تمام زندگي ايشان براي همه روزگاران بهترين الگو براي جويندگان سعادت است

۱۳۸۸/۱۰/۲۸ ۱۵:۲۵:۳۵

بنا بر روايتي که در کافي از قول امام صادق(ع) نقل شده است؛ وي 19 سال و دو ماه بيش از پدرشان زيستند و در همين دوران، امامت شيعيان را عهده‌دار بوده است. امام باقر(ع) در مدت امامت خود چند صباحي از خلافت وليد بن عبد الملک و نيز خلافت سليمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملک را درک کردند و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملک وفات يافتند.

در کتاب کشف‌الغمة آمده است: "محمد بن عمرو مي‌گويد، بنابر روايتي که در دست ما است آن حضرت در سال 117 هجري، وفات يافت و ديگران تاريخ رحلت آن حضرت را در سال 118 هجري ذکر کرده‌اند."

امام باقر(ع) در قبرستان بقيع و در کنار آرامگاه علي بن حسين، پدرشان و حسن بن علي عموي بزرگوارشان، به خاک سپرده شدند.

مادر آن حضرت؛

مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن علي بود که با کنيه‌ ام‌عبدالله و بنابر قول ديگر، ام‌الحسن خوانده شده است. بنابراين امام باقر(ع) از سلاله پدر و مادري هاشمي علوي و فاطمي به شمار مي‌آيند. بدين جهت ايشان نخستين کسي هستند كه از نسل امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به دنيا آمده‌اند.

کنيه آن حضرت؛

کنيه وي را بعضي ابوجعفر و برخي ابوجعفر اول خوانده‌اند.

لقب امام؛

آن حضرت القاب بسياري داشتند که از آن ميان لقب «باقر يا باقرالعلم» از همه مشهورتر است.

چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟

در فصول المهمة آمده است: "آن حضرت را بدين لقب مي‌خواندند، زيرا علوم را مي‌شکافت و باز مي‌کرد." در صحاح آمده است: "تبقر، يعني توسع در علم" و در قاموس گفته شده است: "محمد بن علي بن حسين را باقر مي‌خواندند چون در علم تبحر داشت." در لسان العرب نيز ذکر شده است: "آن حضرت را باقر مي‌خواندند چراکه علم را مي‌شکافت و به اصل آن پي مي‌برد و فروع علم را از آن استنباط مي‌کرد و دامنه علوم را مي‌شکافت و وسعت مي‌داد." ابن حجر در صواعق مي‌نويسد: "او را باقر مي‌خواندند و اين کلمه از «بقرالارض» اخذ شده است، يعني آن‌که زمين را مي‌شکافد و مکنونات آن را آشکار مي‌کند. زيرا او نيز گنجينه‌هاي نهاني معارف و حقايق احکام و حکمتها و لطايف را که جز از ديد کوته‌نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار مي‌کرد." از اين رو درباره وي گفته مي‌شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نيز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذکرة الخواص نيز آمده است: "او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده‌هاي فراوان، پيشاني‌اش شکاف برداشته بود." برخي هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مي‌خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهري در صحاح مي‌پردازد. شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: "از حابر جعفي پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مي‌گفتند؟ گفت: چون علم را مي‌شکافت و اسرار آن را آشکار مي‌کرد." در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: "گفته‌اند براي هيچ يک از فرزندان حسن و حسين(ع) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که براي امام باقر(ع)." محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سي هزار حديث پرسش کردم.

نقش انگشتري امام باقر(ع)؛

شيخ صدوق در کتابهاي عيون اخبار الرضا و امالي از قول امام رضا(ع) نقل کرده است که فرمود: "نقش انگشتري امام حسين(ع) «ان الله بالغ امره» بود و علي بن حسين(ع) انگشتري پدر خود را به دست مي‌کرد. محمد بن علي نيز همان انگشتري امام حسين(ع) را خاتم قرار مي‌داد." اما در فصول المهمه آمده است که نقش انگشتري آن حضرت «رب لا تذرني فردا بود»" نويسنده اين کتاب [فصول المهمه] همچنين اضافه کرده است: "ثعلبي در تفسير خود نوشته است بر روي انگشتري امام باقر(ع) اين کلمات نقش بسته بود: ظني بالله حسن،‌ و بالنبي الموتمن،‌ و بالوصي ذي المنن،‌ و بالحسين و الحسن"

شيخ صدوق نيز مانند اين روايت را در کتاب عيون اخبار الرضا از پدرش از امام صادق(ع) نقل کرده است. شيخ طوسي در تهذيب از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمودند "نقش انگشتري پدرم اين عبارت بود؛ «العزة لله جميعا»." در کتاب حلية الاوليا نيز از امام صادق(ع) روايت شده که فرمودند "نقش انگشتري پدرم "القوة لله جميعا" بود." در کتاب کافي از يونس بن ظبيان و حفض بن غياث نقل شده است که بر روي انگشتري ابو جعفر محمد بن علي(ع) که بهترين کس از سلاله آل محمد (ص) بود، عبارت «العزة لله» نقش بسته بود. در کتاب مکارم‌الاخلاق از کتاب العباس از امام صادق(ع) روايت شده که فرمودند "نقش انگشتري ابو جعفر باقر(ع))) «العزة لله» بود" البته بعيد نيست که آن حضرت چندين انگشتري داشته که بر روي هر يک عبارتي متفاوت از ديگري حک شده بوده است.

فرزندان امام باقر(ع)؛

شيخ مفيد در ارشاد مي‌نويسد: "امام باقر(ع) هفت فرزند داشتند. ابو عبدالله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ايشان]، کنيه امام باقر(ع) را به همين علت ابو جعفر مي‌گفتند. فرزند ديگرش عبدالله نام داشت که مادر اين دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر بود. دو فرزند ديگر آن حضرت ابراهيم و عبيدالله نام داشتند که از مادري به نام ام حکيم، دختر اسد بن مغيره ثقفي زاده شدند. از اين دو پسر نسلي به وجود نيامده. علي و زينب دو فرزند ديگر آن حضرت بودند که از مادري کنيز به دنيا آمده‌اند. ام سلمه هم فرزند ديگر امام بود که او هم از مادري کنيز متولد شده بود. برخي گفته‌اند: زينب همان ام سلمه بوده است." در کتاب اعلام الوري نيز همين قول آمده است. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، اولاد امام باقر(ع)، را هفت تن دانسته و آنها را مانند شيخ مفيد برشمرده است مگر با اين تفاوت که عبدالله افطح را نيز جزو فرزندان امام باقر(ع) محسوب کرده و گفته است: "به جز فرزندان امام صادق(ع)، اولاد امام باقر(ع) همگي از دنيا رفتند و نسلي از پس خود به يادگار نگذاشتند."

دوران امامت امام محمد باقر(ع)؛

دوران امامت امام محمد باقر(ع) با اوج ستم‌ها و شهوتراني‌هاي امويان و استفاده‏هاي نارواي آنها از بيت‏المال مسلمانان مصادف شد. شدت اختناق و بيداد چنان بود که خلفا آشکارا به دشمني با آل محمد(ص) مي‏پرداختند و نام آنان را از ديوان بيت‏المال حذف مي‌کردند.

در زمان امام باقر(ع)، نزديک به يک قرن از وفات پيامبر اسلام(ص) سپري شده و نسل جديد از احکام اسلام و عقايد آگاهي درستي نداشت و تلاش‌هاي شصت ساله امويان در محو آثار دين و ايجاد شبهات اعتقادي به بار نشسته بود.

در اين دوران حاکمان اموي به دليل تعارضات داخلي از نهضت عظيم علمي امام باقر(ع)، غافل بودند، به همين دليل امام باقر(ع) تا حد زيادي موفق به نشر معارف اسلامي گرديدند. البته اوضاع خشونت‏آميز اين دوره به گونه‏اي بود که امام باقر(ع) بارها تقيه مي‏کردند و سرانجام نيز بر سر تعارضات مبنايي با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسيدند.

اخلاق و فضايل امام محمد باقر(ع)؛

امامان معصوم، نسخه عملي آيات نوراني قرآن مجيد هستند. همه آنچه از اخلاق و فضايل و ويژگي‌هاي انسان کامل است در وجود آنان در حد اعلي موج مي‌زند. يکي از بارزترين ويژگيهاي امام جامعيت اوست.

همه‌ي فضايل و ويژگي‌هاي انسان کامل در وجود امام محمد باقر(ع) متبلور بود. مرجعيت علمي و پاسخگويي به پرسشهاي مردم، عبادت و تهجد و شب زنده‌داري، کار و تلاش در اوج زهد و تقوا، حضور سازنده و مؤثر در جامعه، شکيبايي و بردباري در روابط اجتماعي، رسيدگي به محرومان، صميميت و محبت با دوستان، محبت و عاطفه نسبت به خانواده، رعايت حقوق و نيازهاي روحي همسران، عدم تحميل ايده‏هاي خويش بر همسران، رعايت جمال و زي شرافتمندانه، اهتمام به حقوق مالي مردم و....تنها پاره‌اي از ويژگي‌هاي امام محمد باقر(ع) است.

سيره‌ي عملي امام محمد باقر(ع)؛

امام معصوم آينه تمام نماي زندگي شرافتمندانه انسانهاي موحد و متعالي است. سيره و روش زندگي امامان علاوه بر اين‌که بهترين روش آموزش معارف نوراني اسلام است، بالاترين دليل بر قابليت عمل و اجرايي بودن دستورات دين نيز هست. رمز موفقيت و گسترش چشم‌گير اسلام برخورداري آن از چنين الگوهاي کامل عملي بوده است.

تمام زندگي امام محمد باقر(ع) براي همه‌ي روزگاران بهترين الگو براي جويندگان سعادت است به همين دليل سيره‌ي عملي امام محمد باقر(ع) بزرگترين تأثير علمي و عملي را براي جامعه خويش داشته است.

مرجعيت علمي و پاسخگويي به پرسشهاي مردم، عبادت و تهجد و شب زنده‌داري، کار و تلاش در اوج زهد و تقوا، حضور سازنده و مؤثر در جامعه، شکيبايي و بردباري در روابط اجتماعي، رسيدگي به محرومان، انفاق و ايثار صميميت و محبت با دوستان، محبت و عاطفه نسبت به خانواده، رعايت حقوق و نيازهاي روحي همسران، عدم تحميل ايده‏هاي خويش بر همسران، رعايت جمال و زي شرافتمندانه، اهتمام به حقوق مالي مردم و دهها سيره‌ي عملي ديگر بهترين دليل حقانيت و قابل عمل بودن مکتب انسان‌ساز اسلام است که در وجود رهبران راستين آن متجلي شده است.

شخصيت و آثار علمي امام محمد باقر(ع)؛

دانش همه‌ي امامان معصوم(ع) يکسان و همگي از سرچشمه‏ي وحي سيراب مي‌شوند. آنان آموزگاري نداشتند و در مکتب بشري درس نخوانده بودند.

دانش امام باقر(ع) نيز همانند ديگر امامان از سرچشمه‏ي وحي بود، اما زمينه مراجعات وسيع دانش‌پ‍ژوهان و ابراز علم براي حضرت و فرزند گرامي‌شان امام جعفر صادق(ع) فراهم گشت.

تشکيل حلقه‌هاي درسي سنگين، احتجاجات، مناظرات و مباحثات امام محمد باقر(ع) با دانشمندان و مدعيان يکه‌تازي در ميدان علم، همگان را به تواضع در پيشگاه علم آنحضرت وادار کرد.

عبدالله بن عطاء مکي، مي‏گفت: "هرگز دانشمندان را نزد کسي چنان حقير و کوچک نيافتم که نزد امام باقر(ع) يافتم. «حکم بن عتيبه‏» که در چشم مردمان جايگاه علمي والايي داشت در پيشگاه امام باقر چونان کودکي در برابر آموزگار بود." (ارشاد شيخ مفيد، ص 246، چاپ آخوندي)

شخصيت آسماني و شکوه علمي امام باقر(ع) چنان خيره کننده بود که‏ «جابر بن يزيد جعفي‏» به هنگام روايت از آن گرامي مي‏گفت: "وصي اوصياء و وارث علوم انبياء محمد بن علي بن الحسين مرا چنين روايت کرد...." (ارشاد شيخ مفيد، ص 246)

امام محمد باقر(ع) از ديدگاه قرآن و اهل‌بيت؛

شخصيت امام محمد باقر(ع) و نقش آن حضرت در نشر معارف نوراني اسلام با توجه به شرايط مساعد زمان ايشان همواره مورد نظر پيامبر اسلام(ص) و ائمه معصومين(ع) بوده است، گويا همه اين بزرگواران به عنوان پدران امت اسلامي انتظار زمان امام محمد باقر(ع) را مي‌کشيدند تا آن حضرت با نهضت علمي خود جامعه اسلامي را از فقر فرهنگي مهلک برهاند.

رسول خدا(ص) به جابر فرمود: «اميد آن ‏است که عمر طولاني کني تا فرزندي از من را که از نسل حسين(ع) است و محمد نام دارد، ببيني که علم دين را مي‏شکافد و تشريح‏ مي‏کند. وقتي او را ملاقات کردي، سلامم را به وي برسان

امام باقر از ديدگاه پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم؛

نخستين کسي که نقاب از چهره مقدّس امام باقرعليه السلام برداشت و سالها پيش از ولادتش به معرفي وي پرداخت، رسول خدا محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم بود. آن حضرت ضمن خطبه‌ها و سخنراني و يا در پاسخ به درخواست برخي صحابه بزرگوار خود، از امام محمدباقر(ع) به شکافنده علم، ناطق به حق، شکافنده علم پيامبر ياد کرده است. روايات زير شاهد اين مدعا مي‌باشد:

1. در خطبه‌اي که سلمان فارسي از پيامبر(ص) نقل کرده آن حضرت مردم را به پيروي از آفتاب و ماه و فرقدان و سپس به نجوم زاهره نه‌گانه فراخوانده است و آنگاه به تفسير هر يک از ماه و آفتاب پرداخته و با درخواست سلمان که مراد از نجوم زاهره چيست؟ نام امامان را يادآوري فرموده و از امام باقر(ع) چنين ياد مي‌کند: «و بعده محمد بن علي الباقر علم النّبيّين».

2. همچنين به جابر بن عبدالله انصاري به هنگام بردن نام هر يک از امامان و اوصياي پس از خود فرمود: «ثمّ محمد بن عليّ المعروف في التّوراة بالباقر»

3. در ملاقاتي که عبدالله بن مسعود با پيامبر(ص) داشت؛ حضرت ضمن اظهار محبتي که به فرزندش امام حسين(ع) نمود، به وي فرمود: «يا حسين، انت الامام ابن الامام ابوالائمّة التسعة من ولدک ائمّة أبرار.»

عبدالله بن مسعود پرسيد: يا رسول‌الله! اينان کيانند که در صلب حسين عليه السلام هستند؟ پيامبر(ص) مدتي سر به زير افکندند و سپس سر برداشتند و فرمودند: «يا عبدالله، سألت عظيماً ولکن اخبرک؛ امر بسيار بزرگي را پرسيدي، اينک به تو خواهم گفت سپس دست بر شانه امام حسين گذارده و نام يکايک اماماني که از نسل آن حضرت بودند را بيان نمود تا اين که به نام مقدس محمدباقر رسيد و درباره او چنين فرمود: «و يخرج من صلب عليّ ولد اسمه اسمي و أشبه النّاس بي يبقر العلم بقراً و ينطق بالحقّ و يأمر بالصّواب؛ و از صلب علي پسري بيرون مي‌آيد که نامش نام من است و شبيه‌ترين مردم به من خواهد بود. علم را مي‌شکافد، گفتار وي حق مي‌باشد.»

امام باقر از ديدگاه امام زين‌العابدين(ع)؛

امام سجاد(ع) نيز با به کاربردن لقب باقر نسبت به فرزند خود، بر شخصيت علمي وي تکيه فراواني مي‌کردند و در برابر پرسش يکي از فرزندانشان که چرا وي را باقر نامگذاري کردي، حضرت لبخندي زده سپس به سجده رفتند و گويا سجده شکر مي‌کردند و در اين سجده بارها از نعمت چنين فرزندي از پروردگار تشکر مي‌کردند. آنگاه فرمودند: «يا بُنَيَّ إنّ الامامة في ولده إلي أن يقوم قائمنا فيملأها قسطاً و عدلاً و انّه الامام أبوالائمّة معدن الحلم و موضع العلم يبقره بقراً، والله لهو أشبه النّاس برسول الله صلي الله عليه وآله وسلم...؛ فرزندم! بدان که امامت تا روز قيام قائم ما در فرزندانش خواهد بود و او امام، پدر امامان و معدن حلم و بردباري و جايگاه علم است، علم را خواهد شکافت، به خدا سوگند که شبيه‌ترين مردم به رسول خدا مي‌باشد»...

همچنين ابوعبدالله زُهَري که از امام سجاد(ع) پرسيده بود پس از تو با چه کسي در رفت و آمد باشيم؟ حضرت با اشاره کردن به سوي فرزندش امام محمدباقر(ع) فرمود: «يا اباعبدالله إلي إبني هذا، و اشار إلي محمد ابنه، انّه وصيّتي و وارثي و عيبة علمي و معدن العلم و باقرالعلم. قلت: يابن رسول‌الله! ما معني باقرالعلم؟ قال: سوف يختلف إليه خلاص شيعتي و يبقر العلم عليهم بقراً...؛ اي اباعبدالله! به سوي اين فرزندم. - و سپس به فرزندش محمد اشاره نمود - او وصي و وارث من است، محل نگه‌داري علمم بوده و معدن علم و شکافنده علم مي‌باشد. عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! باقرالعلم به چه معني مي‌باشد؟ فرمودند: زود است که شيفتگاني از شيعيانم به سوي او در رفت و آمد خواهند بود و علم را براي آنان خواهد شکافت»...

امام باقرعليه السلام در نگاه ديگران؛

بسياري از شخصيت‌هاي محترمي که معاصر امام باقر عليه السلام بودند، از آنها سخنان ارزشمندي درباره امام محمدباقر نقل گرديده که پرداختن به همه آنها، از حوصله اين نوشتار بيرون است. اما بايد گفت: گرچه آب دريا را نتوان کشيد/اما به قدر تشنگي هم بايد چشيد

در زير به برخي از جملات شخصيت‌هاي علمي که درباره امام گفته‌اند، مي‌پردازيم:

1. عبدالله بن عطاء مکّي؛

در حليةالاولياء آمده است که عبدالله بن عطاء مکي گفته: «ما رأينا العلماء عند أحد أصغر منهم عند أبي جعفرعليه السلام يعني الباقر. و لقد رأيتُ الحکم بن عينية مع جلالته و سنّه عنده کأنّه صبّي بين يدي معلّم يتعلّم منه؛ ما هرگز نديديم که علما در محضر کسي همانند ابوجعفر يعني امام باقر آن قدر احساس کوچکي کنند، من خودم حکم بن عينيه را با آن جلالت قدري که داشت، ديدم که همانند کودکي در مقابل معلمش قرار گرفته و از او ياد مي‌گيرد»

2. نافع غلام ابن عمر؛

در ملاقات و پرسش و پاسخي که امام با نافع داشتند، از وي درباره خوارج و اصحاب نهروان پرسيدند. وي که از قدرت استدلال امام محمدباقرعليه السلام سخت شگفت‌زده شده بود از محضر امام بيرون رفته در حالي که مي‌گفت: «انت والله أعلم النّاس حقّاً»

3. عکرمه؛

ابوحمزه ثمالي گويد: در آن سالي که امام محمدباقرعليه السلام به حجّ رفت و هشام با حضرت ملاقات داشت، مردم از اطراف به سوي حضرت روانه شدند. عکرمه پرسيد: «من هذا؟ عليه سيماء زهرةالعلم لاجربنّه، فلمّا مثل بين يديه ارتعدت فرائصه واسقط في يد أبي جعفر و قال: يابن رسول الله، لقد جلستُ مجالس کثيرة بين يدي ابن عباس و غيره فما أدرکني ما أدرکني آنفاً فقال له ابوجعفرعليه السلام: ويلک يا عبيد أهل الشام، انّک بين يدي بيوت أذن الله أن ترفع و يذکر فيها اسمه؛ اين کيست؟ در چهره او علم غنچه کرده، مي‌بايد او را بيازمايم. سپس به نزد حضرت رفته تا در مقابل امام قرار گرفت لرزه بر اندامش افتاد و در برابر امام خاموش شد. سپس رو به امام کرده، گفت: اي فرزند رسول خدا! من تاکنون در مجالس زيادي در برابر ابن عباس و غير او نشسته‌ام ولي آن‌گونه در برابر شما مضطرب شده‌ام در مقابل هيچ يک، وحشت و اضطراب مرا فرا نگرفت!؟

امام فرمود: واي برتو اي بنده أهل شام! تو مي‌داني کجا نشسته‌اي؟ در مقابل خانداني هستي که خداوند اذن داده تا ديوارهاي آن را بالا برند، خانه‌هايي که نام خدا در آن برده شود»

4. جابر جُعفي؛

يکي ديگر از شخصيت‌هاي محترمي که سال‌ها محضر امام باقرعليه السلام را درک کرده و معارف بي‌شماري از امام کسب فيض کرده جابر جُعفي است.

درباره جابر نوشته‌اند که حدود پنجاه هزار حديث در موضوعهاي مختلف از آن حضرت نقل کرده است.

ابن شهرآشوب مي‌نويسد: هرگاه جابر از امام باقرعليه السلام حديثي نقل مي‌کرد، مي‌گفت: «حدّثني وصيّ الأوصياء و وارث علم الأنبياء»؛ اين حديث را وصي اوصياء و وارث علم پيامبران(يعني امام محمدباقرعليه السلام) به من گفته است.»

5. أبرش کلبي؛

همچنين ابن شهرآشوب مي‌نويسد: أبرش کلبي در حالي که به امام محمدباقرعليه السلام اشاره کرده بود، از هشام پرسيد: اين کيست که اهل عراق گرد او حلقه زده و سؤال مي‌کنند؟ هشام گفت: اين، پيامبر کوفه است، او گمان مي‌کند که فرزند پيامبر خدا و باقرالعلم و مفسر قرآن است. چيزي را از او بپرس که نمي‌داند. ابرش کلبي به نزد امام آمده، گفت: اي فرزند علي! آيا تورات و انجيل و زبور و فرقان را خوانده‌اي؟ فرمود: آري. گفت: پس اجازه دهيد تا مسائلي در اين خصوص از شما بپرسم. امام فرمود: بپرس ولي اگر قصد آگاهي و دست يافتن به مسائل را داري، بهره‌خواهي برد و اگر قصد اذيت کردن داري، گمراه خواهي شد. ابرش پس از چند پرسش و پاسخ، از جاي برخاست در حالي که مي‌گفت: حقيقتاً تو فرزند رسول خدا هستي. سپس به سوي هشام رفته، اظهار داشت: اي فرزندان بني اميّه! ما را رها کنيد چراکه اين أعلم مردم زمين است به آنچه که در آسمان و زمين مي‌باشد. اين فرزند رسول خداست.

6. مالک بن أعين جهني؛

از جمله کساني که امام محمدباقرعليه السلام را ستود و ضمن اشعاري امام را مورد مدح و ستايش خود قرار داد، مالک بن أعين بود. وي امام را مخاطب قرار داده، چنين گفت: وقتي مردم علم قرآن را طلب کنند، تمامي قريش از عرضه چنين علمي فرو مي‌مانند و هنگامي که گفته شود: فرزند دختر پيامبر کجاست؟ نزد او رشته‌هاي دراز اين را خواهند يافت؛ ستارگاني است که براي شبروان نورافشاني مي کنند و کوه‌هايي است که دانش را به وسعت کوهها به ارث مي‌برند.

7. محي‌الدين نووي؛

وي که متوفّاي سال 676 قمري است؛ درباره امام محمدباقرعليه السلام مي‌گويد: محمد بن الحسين القرشي الهاشمي معروف، به «باقر» از آن جهت بدين لقب ملقب گشته که دانش را شکافته، يعني که اصل و ريشه آن را دريافته و از رازهاي آن باخبر گشته است. او تابعي گرانقدر و امامي پرهيزکار است، که بر بزرگواريش همگي اذعان دارند و از جمله معدود فقهاي مدينه و بزرگان آن به شمار مي‌رود.

8. محمد بن طلحه شافعي؛

وي در کتاب خود به نام مطالب السّؤل مي‌نويسد: محمد بن علي باقرعليهما السلام همان شکافنده علم و جامع آن است که دانش گسترده او و مقام بلندش بر همگان آشکار است و گوهر زينتش آراسته است و قلبش پرصفا و کار و کردارش پيراسته است و نفسش پاک و اخلاقش منزّه و اوقاتش به طاعت خدا سپري و قدمش در مقام تقوي راسخ و پا برجاست، فضايل و نيکيها به گرد پايش نمي‌رسند و ويژگي‌هاي مثبت اخلاقي به او افتخار مي‌کنند...

اصحاب و شاگردان امام محمد باقر(ع)؛

شرايط زمان (سستي پايه‏هاي حکومت امويان)، براي امام محمد باقر(ع) و نيز امام صادق(ع) زمينه‏اي را فراهم آورد که آنان به تأسيس حوزه‏هاي بزرگ درسي اقدام نمايند و عالمان و فقيهان بسياري را پرورش دهند و بيشترين آراي فقهي، تفسيري و اخلاقي را در کتب فقهي و حديثي از خويش بر جاي گذارند.

اين چنين است که فردي چون محمد بن مسلم مي‏تواند سي هزار حديث از امام باقر(ع) نقل کند و شخصيتي چون جابر جعفي هفتاد هزار حديث.

در نزد عالمان اماميه، فقيه‌ترين فقيهان صدر اسلام شش نفرند که همه آنان از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده‏اند. آنان عبارتند از: زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ المکي، ابو بصير الاسدي، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم الطائفي و بريد بن معاوية العجلي

شيخ الطائفة، ابو جعفر محمد بن حسن طوسي در کتاب رجال خويش، اصحاب و شاگردان امام باقر(ع) را که از آن حضرت نقل حديث کرده‏اند 462 مرد و دو زن دانسته است.

در ميان اصحاب و شاگردان امام باقر(ع) برخي از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتفاق اهل سنت و اماميه‌اند، و دسته‏اي به دليل گرايشهاي عميق شيعي، در دايره‌ي رجال اهل سنت قرار نگرفته، بلکه تنها مورد اعتماد اماميه مي‏باشند.

منبع:ایسنا

پایان.اجاقی

ارسال نظر