روزشمار وقايع كربلا/ روز سی‌ام؛ در آ‌ستانه ورود به شام

۱۳۸۸/۱۰/۲۶ ۱۴:۲۰:۰۷

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد عمره دانشگاهیان به نقل از  امور حج و زیارت صدا و سیما، در كتاب «مقتل سالار شهيدان» به تأليف «سيد علی‌محمد موسوی‌جزايری» آمده، بر اساس كتاب كامل‌ بهايی اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه‌های شام نگه داشتند تا شهر را آذين‌بندی كنند، پس با تمام امكانات و لوازم آرايش و زيور و آيينه شهر را بياراستند به گونه‌ای كه كسی مانند آن نديده بود و نزديك به پانصد هزار مرد و زن شامی با دف‌هابه پيشواز اسيران رفتند.

اميران شهر با طبل و سنج و بوق شادی می‌كردند و شاميان لباس‌های رنگارنگ پوشيده، سرمه به چشم كشيده و دست و پای خضاب كرده بودند. بيرون شهر از ازدحام مردم گويی صحرای محشر بود، وقتی آفتاب بالا آمد، سرها را وارد شهر كردند و نزديك ظهر با زحمت زياد بر اثر كثرت جمعيت به در خانه يزيد رسيدند و برای يزيد تخت مرصعی نهاده و خانه را آراسته بودند.

در اطراف تخت كرسی‌های زرين و سيمين نصب كرده بودند، در اين موقع دربانان يزيد بيرون آمده و حاملان سرها را پيش يزيد بردند، وقتی داخل شدند گفتند:‌ به عزت امير كه اهل بيت ابوتراب را كشتيم و آنان را مستأصل و نابود نموديم. سپس گزارش داده و سرها را نزد يزيد گذاشتند و در طول مدتی كه اهل‌بيت(ع) در دست آنان اسير بودند، هيچ كس نمی‌توانست بر آنان سلام كند.

سهل بن‌ساعد ساعدی می‌گويد: سرها را بالای نيزه ديدم، در پيشاپيش آن‌ها سر عباس بن ‌علی(ع) بود و سر مبارك امام حسين(ع) پشت سرها در جلوی زنان قرار داشت و آن سر مقدس شكوه و مهابتی عظيم داشت و نور از آن می‌تابيد، محاسنش مدور، آميخته با اندكی موی سفيد، به رنگ خصاب شده، گشاده چشم، ابروها باريك و كشيده و به هم پيوسته، پيشانی‌ باز، ميان بينی كمی برآمده، تبسم كنان به جانب ‌آسمان، ديدگانش گويی سمت افق را می‌نگريست و باد در محاسن او افتاده به راست و چپ می‌برد، گويی اميرالمؤمنين علی(ع) است.

در نفس المهموم آمده زهری می‌گويد: وقتی سرها را آوردند يزيد در بالا خانه مشرف بر «جيرون» نشسته بود و در آن حال اين شعر را بگفت:

لما بدت تلك الحمول و اشرقت

تلك الشموس علی ربا جيرون

نَعَب الغراب فقلت صِح او لا تصح

فلقد قضيت من الغريم ديونی

هنگامی كه آن كاروانی‌ها پديدار شدند و آن آفتاب‌ها بر تپه‌های «جيرون» تابيدند، كلاغ بانگ زد، گفتم: خواهی بانگ زن و خواهی نزن، من از بدهكار، ديون خود را ستاندم.

در ادامه همين كتاب آمده كه شيخ طوسی از حضرت صادق(ع) روايت كرده است كه چون علی‌بن‌الحسين(ع) پس از شهادت حسين(ع) آمد، ابراهيم بن ‌طلحه بن‌ عبدالله به پيشواز او رفت و گفت: ای علی‌بن‌الحسين چه كسی پيروز شد؟ او سرش را پوشيده و در محمل نشسته بود، علی‌بن‌الحسين(ع) فرمود: هر گاه خواستی بدانی چه كسی غالب شد و وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو (يعنی هنگام نماز همه جا آواز «اشهد ان محمداً رسول‌الله» طنين‌انداز است.)

ارسال نظر