۱۳۸۸/۱۰/۰۹ ۱۴:۰۱:۳۹
امام زينالعابدين(ع) با آوازی ضعيف كه بيماری، او را از دست برده بود، فرياد كرد: اينها كه گريه میكنند و جز اينها چه كسی ما را كشته است؟ زينب دخترعلی بنابیطالب(ع) اشاره كرد تا مردم خاموش شوند.
حذام اسدی گويد: من به خدا هرگز بانوی باشرمی نديدم كه از او سخنورتر باشد، گويا از زبان اميرالمؤمنين(ع) سخن به قالب میريخت و به مردم اشاره كرد گوش كنند، نفسها در سينهها برگشت و زنگها خاموش شدند و پس از ستايش خدا و صلوات بر رسول خدا(ص) گفت: اما بعد؛ ای اهل كوفه، ای اهل لافزدن و پيمان گسستن و عقب كشيدن! هلا! گريهها نيارامد و نالهها فرو ننشيند. همانا مَثل آن زنی است كه رشته محكم خود را واتابد و شما پيمان خود را وسيله دغلی سازيد جز لاف و خودبينی و گزاف و دروغ در شما چيزی نيست، تملقگويی كنيزان و كرشمهنوازی دشمنان را شيوه خود كردهايد سبزه پهنزاريد يا زيور گورستان؟ هلا! چه بد برای خود پيش آورديد كه خدا بر شما خشم كرد و در عذاب ابد جا كرديد.
برای پدرم گريه كنيد؟!! آری به خدا بايد گريه كنيد زيرا شما را همان گريه شايسته است، پُر بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده ننگ و گرفتار رسوايی آن هستيد كه هرگز نتوانيد آن را شست. چگونه خون زاده نبوت و معدن رسالت از خود بزداييد كه سيد جوانان اهل بهشت و ستاد نبرد و پناهگاه جمع شما بود. برای شما جايگاه آرامش و سازش بود، درد شما را درمان میكرد و از پيش آمدهای بد، شما را نگهداری میكرد، در ستيزهجويی با هم به او مراجعه میكرديد. منطق درست شما به او تكيه داشت و او چراغ راه شما بود، هلا! چه بد برای خود پيش آوريد و چه بدباری برای قيامت خود به دوش گرفتيد.
نابودی، نابودی، سرنگونی! تلاشها بر باد رفت و دستها از كار ماند و معامله سرمايه را به باد داد. در خشم خدا جا گرفتيد و سكه خواری و گدايی بر جبين شما زدند.
وای بر شما! میدانيد چه جگر گوشهای از محمد(ص) پاره كرديد؟ و چه پيمانی از او شكستيد؟ و چه خاندان گرامی از او به بازار آورديد؟ و چه پرده حرمتی از او دريديد؟ و چه خونی از او ريختيد؟ چيز ناهنجاری آورديد كه بسا آسمانها از هم فرو ريزد و زمين بپاشد و كوهها با خاك يكسان شود به پيمانه روز زمين و گنجايش آسمانها، عروس عمليات شما بیمو، بیسابقه، بدنما ، كور و زشت و كجخلق است، عجب كنيد اگر كه آسمان خون بارد؟
عذاب برای آخرت رسوا كنندهتر است و آنان ياوری نجويند. مهلت، شما را سبكسر نكند، زيرا كسی بر خدای عزوجل پيشدستی نتواند و خونخواهی از او فوت نشود. نه، هرگز! پروردگارت برای ما و آنان در كمين است، سپس اين شعرها را سرود:
چه گوييد ار پيمبر از شما پرسيد ای ملت
چه كاری از شما سر زد كه بوديد آخرين امت؟!
به اهل بيت و اولاد عزيزانم چهها آمد
كه برخیشان اسير و جمع ديگر غرفه خونند و بیعزت
نبود اين مردم ار كردم وصيت با شما از دل
كه بد رفتار با اولاد من باشيد و بیحرمت
همی ترسم كه آيد بر شما ای مردم كوفه
عذابی ريشه كن چونان ارم ويران و در ذلت.
سپس روی از آنان برتافت.
شيون و افسوس زينب، نه از اين است كه برادران خود را از دست داده و به اسارت افتاده، بلكه او در يك موج بیپايان، تأسف بر حال ملت اسلامی و مرم كوفه گرفتار است و مینگرد كه با كشتن حسين(ع) وضع عالم اسلامی به كجا كشيده شده است و كاخ عدالت عمومی فرو ريخته، ديگر اين مردم روی آسايش نخواهند ديد و از فيوضات معنويه دين نتوانند بهرهمند شد و تا هميشه و نسل خود را آلوده و ننگين و گرفتار كردهاند و در آينده سيل خون در محيط كوفه به راه میافتد و همه خانوادهها، داغدار و غمگسار خواهند شد و در پايان، اين محيط آباد و معموره اسلامی تبديل به ويرانه انباشته از خاك و خون خواهد شد.
زينب كبری با اين منطق آتشين و پر معنای خود، انقلاب را آغاز كرد و اول نتيجهای كه گرفت اين بود كه خاندان نبوت را از خطر بزرگی كه آنها را تهديد میكرد نجات داد، زيرا در هر آنی ممكن بود پسر زياد بدكينه و بدطينت كه اكنون مست پيروزی و از همه چيز بیخبر شده، فرمان قتل آنها را صادر كند و يا ذراری رسول را به بردگی گيرد و به بازارهای دور دست كفّار بفرستند، تا فروش روند و تار و مار گردند، ولی زينب چنان ماهرانه و مؤثر، نطق كرد كه مردم كوفه را فرسنگها از حكومت بد بنياد اولاد زياد، عقب راند.
حذام میگويد: ديدم همه مردم سرگردان شدهاند و انگشت پشيمانی میگزند، شيخی در پهلوی من گريه سر داده بود تا ريشش از اشكش خيس شده بود و دستها به آسمان برداشته بود و میگفت: پدر و مادرم قربانشان كه پيرانشان برگزيده پيرانند و جوانانشان برگزيده جوانان و زنانشان برگزيده زنان، فاميلی گرامی دارند و فضلی بس عظيم. سپس سرود:
بهترين پيران بود پيرانشان و نسلشان
چون شود سنجيده كی رسوا و بن كن میشود
علیبن الحسين(ع) فرمود: عمهجان! بس كن، از گذشته بايد برای آينده عبرت گرفت، تو بحمدالله نياموخته دانش اندوختی و از پيش خود دلی بينا داری، به راستی گريه و ناله از دست شدگان را برنگرداند، زينب خاموش شد و آن حضرت فرود آمد و چادر زد و زنان را پياده كرد و به چادر درآمد.
منبع:امور حج و زیارت صدا و سیما