مقدمه : آیت الله سید جواد علم الهدی از سال 1330 به مدت ده سال از درس فقه آيت الله العظمي بروجردي ره بهره مند شده¬اند و از همان سال به مدت دوازده سال از محضر حضرت امام خميني ره در فقه و اصول استفاده كردهاند.در دوران ستمشاهي بارها از سوي دستگاه وقت تحت تعقيب بوده و در سال 1348 به تهران هجرت و با تشكيل حوزه علميه امام القائم فعاليتهاي تبليغي و علمي خود را ادامه دادهاند.
ضمن تشكر از فرصتی که در اختیار مخاطبان پایگاه اطلاع رسانی حج قرار داديد، لطفا در آغاز شرحي از نخستين تشرف خود به حج ارايه فرماييد.
خاطرات زیارت بیت الله الحرام از بهترین خاطراتی است که در عمر انسان باقی میماند. در تشرف اول 4 نفر از دوستان نزدیک با بنده هم خرج شدند و من به عنوان روحانی با آن ها حرکت کردم. الان پنجاه و دو سال میگذرد، بنده متولد 1349 قمری و 309 1 شمسی هستم و در سال 1335 هجری شمسي براي اولين بار به حج مشرف شدم که يعنی در سن 26 سالگي.
در آن روزها امكان سفر با هواپيما از ایران به جده وجود نداشت. به همين علت بايد از تهران به لبنان و از لبنان به حج مشرف مي شديم. از تهران به سوي لبنان حركت كرديم و درآنجا سه روز معطل شدیم تا ظرفيت هواپیما تکمیل شد و به سوي جده حركت كرد. کرایه به طور متناوب بین 300 تا 400 تومان بود. یعنی هواپیما از ایران به لبنان و از لبنان به مدینه و برگشت آن. جمع مخارج آن مسافرت که یک ماه و يا بیشتر طول میکشید بین 2500 تا 3000 تومان؛ البته با احتساب خرید گوسفند بود.
از توقف در مدينه و اوضاع آن شهر بفرماييد.
از جده به سمت مدينه ماشين سواري تردد نميكرد و به ناچار به وسيله ماشين باري به طرف مدينه حركت كرديم. در مدينه فرصت اقامت آزاد بود، یعنی زمان حضور در مدينه برای زائر آزاد بود فقط اول ذی¬حجه باید حجاج خود را به مكه مي رساندند؛ زیرا چیزی به عنوان سازمان حج یا پیگیری از وضع کاروان وکاروانيها وجود نداشت؛ به طور معمول هر پنج، شش يا ده نفر خودشان با هم حرکت مي كردند و هم خرج میشدند .
شهر مدينه به قدری کوچک بود که دیوار آخر بقیع به نخلستانها ميرسيد. مدینه از طرف جنوب به مسجد بلال كنوني، و از طرف شرق تا آخر دیوار بقیع مقدس و از طرف شمال به میدان انتهاي شهر محدود بود. کوچههای مدينه باریک بود به صورتي كه در آنها دو نفر به سختي میتوانستند كنار يكديگر راه بروند. دربهای خانهها به سبک همان قدیم یعنی یک پایه در زمین میرفت یک پایه هم درون دیوار و به قول ما خراسانیها یک لبی بود. اکثر خانهها سنگی بود و از سنگهاي سیاه ساخته شده بود. تعداد مغازهها انگشت شمار و كم بود. از درب جبريیل تا بقیع مقدس یک کوچه وجود داشت که چهار پیچ میخورد و به آن کوچه بنی هاشم ميگفتند.
وضعيت حرم نبوي به چه صورت بود؟
در مسجد پیغمبر قبل از ظهرها 8 ، 10 يا 15 نفر به تناوب قرآن تلاوت میکردند و نماز میخواندند ولي جمعیت زيادي حضور نداشت. از ويژگي¬هاي حرم نبوي اين بود كه که باب البقيع در آن وجود نداشت و يك دیوار كامل بين آنها بود. حرم مقدس حضرت رسول گرامی اسلام6 به باب السلام منتهی میشد و یک درب دیگر طرف غربی پیش روی حرم مطهر قرار داشت. دو درب هم طرف شرقی قرار داده شده بود؛ باب اول؛ باب جبريیل که الان هم هست. باب دوم؛ باب النسا که الان هم هست. از باب النسا خانم ها وارد مي شدند و از باب الجبرييل مردها.
هنگامي كه از باب الجبرييل وارد حرم مي شديم اتاقی سنگی قرار داشت كه بالای آن با سنگ سیاه نوشته بود بیتالتحفیظ القران. از پیرمردهایشان ميشنيديم كه ميگفتند اینجا اتاقی است که رسول الله در آن مینشستند و آیات قرآن تلاوت میفرمودند و اصحاب ، قرآن را كتابت مي كردند. سنگ نوشته¬هايي در اين قسمت وجود داشت كه نوشته بود : «جدّد هذه البناء الرئيس عثمان ناصر سعيد». مسجد پیغمبر (ص) دارای 5 درب بود، 2 درب از طرف غرب، از طرف شرق هم باب جبرییل و باب النسا، یک درب هم طرف حیاتی که الان هست که روی آن پرده کشیده میشود بود، ولي در طرف جنوب دري وجود نداشت.
چیزی که برای بنده جالب بود اين بود که دور ضریح مطهر حضرت رسول اکرم(ص) به گونهای باز بود که داخل دیده میشد؛ البته الان در همان مكان قرآن چیده شده است . يك خاطره در همين زمينه عرض كنم.
يك بار از همين پنجره هايي كه عرض كردم به داخل نگاه كردم، دیدم که قبر کوچکی است که روی آن پرده کعبه افتاده است. پیرمردی چهارزانو در كنارم نشسته بود و چفیه و عقار داشت .از او سؤال کردم :«یا شیخ هذه قبر مَن؟» یک نگاهی به اطراف کرد دید غیر از من کسی نیست، من تنها هستم و معمم هم هستم. گفت: « هذه قبر سیدتنا فاطمه دفنها علی باللیل و راح الی بقیع الغرقد. صور اربعین صوره لیشتبه الامر الللامه لکنها دفنت هنا».
یکی از آقایان علمای پیرمرد قدیمی هم برای من نقل ميكرد که در یک زمانی که آنجا احتیاج به تعمیر داشت و ايشان هم جوان بوده به عنوان کارگر به آنجا مي رود. در آن مكان سنگ سیاه بزرگي ميبيند كه بر روي آن نوشته شده بود: «هذا قبر سیدتنا فاطمه بنت رسول الله(ص) ».
یکی دیگر از مسايلي که در مدینه برای من جالب بود، آن بود که از باب جبريیل که حرکت میکردیم و به سمت بيرون میآمدیم، میدانگاهی به مساحت 100 متر در 100 متر وجود داشت و طرف جنوب آن خانهاي از سنگ سياه بنا شده بود. 16 پله میخورد و پایین میرفت . بر روي يكي از سنگهاي سياه نوشته شده بود:«هذا بیت ابو الایوبالانصاری موفد رسول الله(ص) »؛ یعنی محل وفود و تشریف آوردن پیغمبر (ص) به طوري كه در خاطرم است مساحت اين مكان 60 متر بود و از سنگ سیاه ساخته شده بود.
در كنار میدانگاهی که 100 متر بیشتر مساحت نداشت کوچه¬ای وجود داشت كه چهار پیچ میخورد. این کوچه معروف به كوچه «بنی هاشم» بود و مقابل آن مکتبهای بود بسیار قدیمی كه در آن کتب عامه و تفاسیرشان وجود داشت كه در مورد آن میگفتند: «هذا بیت جعفر الصادق».
البته در مورد كوچه بني هاشم و بيت امام جعفر صادق گمانه¬هایی وجود دارد كه به اشتباه چنين اسمي بر آنها نهاده شده است؛ مثلاً در مورد بيت امام صادق اين نظر وجود دارد كه اين بيت متعلق به يكي از متمكنين مدينه بوده است.
گفته ميشود کوچه بنی هاشم که حد فاصل بین بقیع و باب جبريیل است همان کوچهاي است كه در صدر اسلام وجود داشته و حتی سیلی خوردن حضرت زهرا در آن واقع شده است؛ من بسیار عاشق بودم که افراد مطلعي را در اين مورد پيداکنم ولي هيچكس اطلاعاتي در اين مورد نداشت.
در مورد بیت امام صادق در بین مردم معروف است که آن خانه يكي از سرمایه داران مدینه بوده که اكنون به عنوان بیت امام صادق مطرح شده است، در این زمینه هم اطلاع خاصي ندارم. چون غیر از کتاب، آن جا چیز دیگری نبود، دو سه اتاق در آن قرار داشت که پر از کتاب بود. یک اتاق آن هم برای این بود که طلبههای خودشان میآمدند و از آنجا کتاب میگرفتند و میخواندند. تشریف خاصی، سنگ خاصی نبود. آن بیت ابو ایوب انصاری مهم بود که آن سنگ از سوي عثماني ها در آنجا نصب شده بود.
برخورد خادمان حرم با زائران به چه صورتي بود؟
برخورد خادمین با زائرین به اين صورت بود كه بايد از سوي زائرين پولي هرچند كم داده مي شد و در اين صورت به هيچ وجه مزاحم زيارت نمي شدند. لباس فرم هم وجود نداشت گاهی ممکن بود پیرمردهایشان عصایی داشته باشند والا بقیه به معنای خدمة الحرم بودند.
زيارت حرم ائمه بقيه را توصيف بفرمائيد.
از بقیع در که باز میشد ما آزاد بودیم، پا برهنه میرفتیم همین طور دری داشت که در بقيع بعد از نماز صبح باز میشد تا اذان ظهر. اذان ظهر باز در را میبستند نماز جماعت برپا مي شد و مجددا بعد از نماز جماعت ظهر در باز میشد تا ساعت 4 بعدازظهر كه نماز عصر شروع میشد وباز در بسته میشد. مجددا در تا غروب باز بود.
از وضعيت استقرار زائران در مدينه بفرمائيد:
آن زمان جایی به عنوان مهمانسرا برای استقرار زائران وجود نداشت ، ما به خانههای نخاوله میرفتیم یعنی از همین میدان کوچک که عرض کردم میآمدیم بقیع، دور بقیع خانههای کوچک نخاوله بودكه تا مسجد بلال فعلي ادامه داشت. در بین این خانهها ؛ خانه شیخ عمری بود. ما 5 نفرمان رسیدیم به خانه شیخ عمری آنجا اتاق بالای منزلشان را به ما اجاره دادند. خود آقای شیخ عمری شیخ جوان بسیار خوش اخلاقي بود. بنده که از اینجا رفته بودم مقداری سهم سادات همراهم برده بودم که بتوانم با سادات آنجا آشنا بشوم و از طریق این بزرگوار سادات را بشناسیم و به خانههایشان برویم.خوشبختانه اين برنامه بنده پس از سی سفر تعطیل نشد . میرفتم در خانه این شيعيان و سادات مدينه و شجره نامه آنها را که در قوطیهای خاصي قرار داشت و با خط خوبي هم تقرير شده بود مشاهده مي كردم. اکثرشان از اولاد زین العابدین علیه السلام بودند .
در اينجا سوالي كه براي بنده پيش آمده است كه علت نامگذاري تعداد زيادي از شيعيان مدينه به نخاوله چه چيزي است ؟در اين زمينه اطلاعي داريد ؟
بله.همين سوال را از آنان كرده بودم. گفتند به اين دلیل که جلالت ملک امر کرده است به ما شغلي ندهند. پسران ما را در مدارس راه نمیدهند. اجاره برپا كردن مغازه در مدينه براي ما صادر نشده است. بنابراین ما شغلمان« نخولیٌ »یعنی پیوند دهنده نخل ماده و نر هستيم و خدا این برکت را به ما داده که ما را از بلاد دیگر هم برای این کار دعوت میکنند. به اراضی «ابواء» میرویم و آنجا کار میکنیم و پول خوبي هم به ما میدهند. ما زندگیمان اداره میشود . منزل آنان نيز به اين صورت بود كه اتاقها 30 متر، آشپزخانه 2 متر، حمامها 1 یا 2 متر، و هر کدام از آنها در حياط خانه چاهی برای تامين آب داشتند. تنوری هم داشند برای پختن غذا شاید این مساحت 80، 90 متر میشد. سقف ها از برگ درخت خرما پوشیده بود یا به همان سبک خودشان گل و لای بود. خانهها درهاي خیلی کوچکي داشت.
در سفرهاي بعدي این توفیق برای من حاصل بود که آنها من را میشناختند و مي گفتند سید آمد و باز میآید در خانه مینشیند و ... .جا دارد در اينجا به خاطرهاي از حضرت امام خميني (ره) اشاره كنم. در سالهایی که امام در عراق تبعید بودند، بنده وجوهات شرعیه را از تهران به مدينه مي بردم .البته ساواک من را تعقیب میکرد، اذیت میکرد و مجبور بودم اين وجوه را در كيف ساير مسافران و زائران قرار بدهم.
بنده با مرحوم سيد مصطفی که رضوان خدا بر او باد هم سن و رفیق و هم درس بودیم . یا ایشان میآمد مدينه سهم امام را میبرد خدمت ايشان یا آقای قدحی میآمد و خدمت ایشان میدادم. یک سفری گفتند نفری 300 تومان بدهید هواپیما شمارا میبرد بغداد، آنجا سه روز مهلت دارید که زیارت عتبات برويد و برگردید تهران. خیلی خوشحال شدم پولهای امام هم در جیبم بود و آن سال آمدم نجف و خدمت ايشان مشرف شدم و پولها را گذاشتم مقابل ايشان. یک خندهای به من کردند و گفتند سهم ساداتها آن کجاست؟ عرض کردم آقا من چند سالی هست که کارم این هست که میروم منزل سادات مدينه. شجره نامههاي آنها را بررسي مي كنم، حتی 12 امام را میپرسم، بچههای آنها هم بلد هستند و این پولها را به آنها مي دهم.
با توجه به فرصت محدودي كه داريم از نحوه تشرف به مكه مكرمه بفرمائيد.
برای حرکت به طرف مکه آنچه را که برای شیعه بود، آن ايام اتوبوسهای سر باز که سقف نداشته باشند وجود نداشت. بعدها که حجاج ایرانی زیادتر شدنداين اتوبوس ها هم تهيه شدند.بنابراین کامیونهای 10 چرخ بهترين وسيله براي انتقال حجاج شيعي بود. بدين صورت كه در قالب گروههاي چند نفري در بيرون مدينه كه فاصله زيادي هم با مسجدالنبي نداشتجمع مي شديم.اين تجمع گاهي یک روزهم طول مي كشيد تا در قالب كاروان 5 تا 10 نفره باشيم .اغلب بارها را درکف كاميون مي گذاشتيم و روی بارها نشستيه و پس از محرم شدن به سويمكه حركت مي كرديم.
تقریبا چهار صد و چند کیلومتر راه تا مكه یک روز و نصفی طول ميكشيد.
از ورود به مكه معظمه بفرمائيد.
در مكه معظمه تعدادي حمله دارو مطوّف حضور داشتند که 3 نفر از آنها شیعه بودند .معروفترين اين مطوفها « محمد علی غنام »نام داشت. پیرمردی بود نزديك به 80 سال. شهر مكه نيز همچون مدينه منوره کوچههاي خاکی و ساختمان دو طبقه یا سه طبقه باتیر و چوب داشت.
از ايام تشريق بفرمائيد...ميزان جمعيت و حال و هواي مكه در ايام.
در ایام تشریق؛ جمعیت جمعيت زيادي وجود نداشت. مخصوصا شبها از نماز عشاء تا اذان صبح جمعيتي نزديك به50 نفر در مسجد الحرام در حال طواف و عبادت بودند . مسجدالحرام نيز چراغهای زیادی نداشت و محوطه به درستي دیده نمیشد. فقط نزدیک کعبه چند عدد چراغ قرار داده شده بود.به لطف الهي سفرهاي حج من تا اول انقلاب به صورت هر ساله ادامه داشت. از سال نخست انقلاب نيز با لطف امام راحل در بعثه ايران در حال خدمت به حجاج بوديم.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حج
پایان پیام.اجاقی
http://hajj.ir/hadjwebui/news/wfShowOpinion.aspx?id=38566&searchStr=