دلگویه های دانشجویان از زیارت عتبات؛
خدای را سپاس که دستان مرا به ضریح سید الاحرار رساند!/نمی دانی چقدر دلتنگت هستم

۱۳۹۷/۰۴/۱۰ ۰۹:۵۴:۳۹

همیشه با خودم می‌گفتم آخر این چه انصافی است که من باید نظاره‌گر عکس‌های زائران خوشبخت شما و عکس‌های حرم شما باشم. آیا من اینقدر بی لیاقتم؟

همیشه با خودم می‌گفتم آخر این چه انصافی است که من باید نظاره‌گر عکس‌های زائران خوشبخت شما و عکس‌های حرم شما باشم. آیا من اینقدر بی لیاقتم؟از کرم شما خیلی شنیدیم آقا، دلم بد جور هوای کربلا دارد.آخر به جز کربلا کجا را دارم؟ نامه ورودم را امضاء بنما. آقای خوبم شنیدن کی بُود مانند دیدن، ما از محبت شما خیلی شنیدیم، همه‌ ما حر بن یزید ریاحی را خوب به خاطر داریم.

و  زمان گذشت و فدایتان شوم با چشم خودم دیدم که چگونه نامه ورود من بی لیاقت را امضاء نمودی.من هم کربلایی شدم، دارای ارزش و قیمت شدم سپاس مولای من!ای آقای من، بین الحرمین عجب حال و هوای عجیبی دارد!

از زل زدن به پرچم بالای گنبد شما چه بگویم، از بوی عطری که فضای حرم را معطر کرده و انسان را سرمست می‌کند چه بگویم، از باب السلام چه بگویم، از خیمه گاه، تل زینبیه، قتلگاه، از سید ابراهیم مجاب، از حبیب بن مظاهر، از 72 تن یار باوفایتان...

اربابم تو را به جان خواهرت زینب(س) به این بنده رو سیاه، معرفت و عنایتی عطا بنما.

نیکتا میرزایی از کرمانشاه

*

سلام کربلا، نمی دانی چه قدر دلتنگت هستم... دلتنگ آن لحظه هایی که مدارکمان را برای اسم نویسی آماده می کردیم.عجب شوقی داشت!! دلتنگ لحظات آماده شدن برای حرکت... دلتنگ راه...

همان ساعاتی که انتظار دیدنت را می کشیدیم... دلتنگ لحظات سخت انتظار... وبالاخره.... دلتنگ نشستن زیر قبه....دلتنگ بین الحرمین...دلتنگ آن لحظه که صحن وسرای امامم حسین (ع) و مولایم ابالفضل (ع) را دیدم...

به حق تمام آن لحظه های ناب حالمان را در محرم احسن الحال کن!

بهمن گودرزی تهران

*

از سامرا و کرب و بلا و عراق و شام

گویا رسیده باز خبرهای دیگری...

ته مانده های کفر به پا کرده اند باز

بعد از هزاااار سال شررهای دیگری!

تاریخ در کشاکش تکرار می برد

بالای نی دومرتبه سرهای دیگری

اسطوره اند ام وهب های کشورم

نذر تو می کنند پسرهای دیگری!!

دشمن خیال کرده به تاراج می برد

از اهل بیت دُر و گهرهای دیگری

آقا قسم به شوکت نامت بنا کنیم

از سر ...برای عمه...سپرهای دیگری

فائزه زندی از اراک