من برات کربلای خود را از شما می خواهم....

۱۳۹۶/۰۴/۲۵ ۱۵:۳۵:۲۱

يا ضامن آهو يكبار ديگر ضمانتتان را مي خواهم،من برات کربلای خود را از شما می خواهم.دوباره ضامن من مي شوى امام رئوف؟!

به نام خالق حسين كه زيباترين جلوه عبوديت را به تصوير كشيد.

حس غريبيست.

اينكه بدانى نه لياقت حضور دارى نه طاقت فراغ..

وقتي خبرت دهند راهى پيش روست براى رسيدن به كرب و بلا و تو همچنان متحير كه لياقت وصل مى يابى ...يا نه...؟!

آن هنگام است كه بارگاه منور رضوى آرامش قلب تو مي شود و تو براى رسيدن به اين آرامش و دريافت پاسخ دغدغه ات روانه حريم يار مى شوى...

اللهم إنى وقفت على بابٍ من ابواب بيوت نبيّك...

اذن دخول را زمزمه مي كنى و اشك برگونه ات جارى مى شود و در اين فكر هستى كه مى شود اين اذن دخول را روزى موقع ورود به حرم اباعبدالله الحسين بخوانى..!؟؟

حال عجيبى دارى با دنيايى سوال و تحيّر و بهت وارد حرم مى شوى و گوشه دنجي مى يابي و مى نشينى...

حالا مگر اشك و بغض اذن سخن مى دهند؟!

خود را در محضر سلطان طوس مي بينى و لب به سخن مى گشايي...

السلام عليك يا غريب الغربا..

گشتم همه جا بر درو ديوار حريمت/جايى ننوشته است گنهكار نيايد

راستى چه خوب است كه توفيق هم جواريتان را دارم

اين حريم و حضور شماست..

آقاجان..!

بى لياقت و رو سياهم ،زياده خواهم اما....

سينه اى مالامال از عشق اهل بيت سرى پر از شور محبت شما دارم.

خبر ثبت نام عتبات شنيده ام و اينگونه پريشان حال شده ام.

آمده ام بى مقدمه بروم سر اصل مطلب....

يا ضامن آهو يكبار ديگر ضمانتتان را مي خواهم،من برات کربلای خود را از شما می خواهم....

*دوباره ضامن من مي شوى امام رئوف؟!

عجيب در سفر كرب و بلاي خود گيرم*

آن شب چه زود گذشت و تو ماندی و چشمان سرخ از اشک..موقع ثبت نام دلت دوباره متوجه حضرت شد و با بغض ثبت نام کردی و برای چند لحظه در دل با خدا سخن گفتی و از عشقت به کرب و بلا برایش حرف زدی.

موقع اعلام نتایج ذکر یا ضامن آهو بر لب داشتی و باورت نمیشد یکبار دیگر ضامنت شده است...

و اکنون که سفر روزیم شد و ارباب بی کفن را زیارت کردم ،دیگر به تناقض رو سیاهی و آرزو هایم نمی اندیشم ،یاد گرفته ام هر چند روسیاهم اما با کریمان کارها دشوار نیست...

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

السلام علیک یا ابا عبدالله حسین(ع)

دل نوشته مهدیه هوشیاران، زائر دانشجوی عتبات