انگيزه تخريب حرمها
ابن تيميه و جسارت به بزرگان
كتابهاى موجودِ ابن تيميه؛ از جمله «منهاج السنه»[1] نشانگر اين است كه بر خلافروش علماى دين و فقها و دانشمندان، كه در مقابل مخالفانشان ادب و احترام را مراعات نموده و از آنها به نيكى و عظمت ياد مىكنند، او در كوبيدن علماى دين جسور و در به كارگيرى الفاظ اهانتآميز و دور از ادب و نزاكت نسبت به مخالفانش سر آمد بوده است.
آرى، او در منهاج السنه نسبت به علّامه حلّى و شيعه و گاهى به ساحت مقدّس ائمه هدى عليهم السلام جسارت و هتّاكى زيادى نموده است و در جاى جاى اين كتاب و در فصول مختلف آن، تحت عناوين «حماقات الشيعه» و «الإمام المنتظر و خرافاتهم فيه» و ...
تهمتها و افتراها ى زيادى بر قلم رانده است.
البته اين رويه ابن تيميه، بر شيعه و پيشوايانشان منحصر نيست بلكه او درباره بزرگان صحابه و علماى اهل سنّت نيز اين شيوه را در پيش گرفته و اعتراضات تند و جسارتهاى فراوان نسبت به آنان نموده است.
ابن حجر عسقلانى با حمايت و خوشبينى خاصى كه نسبت به ابن تيميه دارد درباره رويه خلاف اخلاق او مىنويسد:
تسلّط ابن تيميه بر علوم مختلف از فقه و تفسير و حديث و استعداد و قدرت بىرقيب او در فن خطابه و سخنرانى، موجب پيدايش حالت عُجب و خودپسندى در وى گرديده بود و لذا همه علما را از كوچك و بزرگ و ضعيف و قوى و قديم و جديد، مورد حمله و جسارت قرار مىداد؛ به طورى كه در يكى از سخنرانىهايش از عمربن خطاب ياد نموده و او را مورد انتقاد تند قرار داد و شديداً تخطئه نمود، چون مطالب اهانت آميز او درباره خليفه به سمع يكى از علماى وقت به نام «شيخ ابراهيم» رسيد به مقام رد و انكار ابن تيميه برآمد؛ بهطورى كه او نتوانست مخالفت شيخ ابراهيم را ناديده بگيرد لذا شخصاً به نزد او رفت و از جسارتى كه نسبت به عمربن خطاب كرده بود در محضر او اعتذار و استغفار كرد و اظهار ندامت نمود.[2] باز ابن حجر مىگويد: ابن تيميه درباره على بن ابىطالب چنين مىگفت كه: او در هفده مورد اشتباه و با نص صريح قرآن مخالفت ورزيده است.ابن حجر مىافزايد كه او در مقايسه امير مؤمنان عليه السلام و عثمان بن عفان چنين مىگفت: اما علىبن ابىطالب فردى بود جاهطلب و رياستدوست و چون هدف او در تمام جنگهايش نيل به رياست و به دست آوردن خلافت بود و نه پيشبرد اسلام و حمايت از قرآن، لذا در همه اين جنگ ها مخذول و با شكست مواجه گرديد و امّا عثمان داراى روحيه حبّ مال و ثروت اندوزى بود و به همين جهت هم كشته شد.[3]
باز ابن حجر نقل مىكند: ابن تيميه در يك جلسه نسبت به امام غزالى جسارت و بر وى ناسزا گفت، به طورى كه گروهى بر ضد او قيام كردند و نزديك بود او را از بين ببرند ولى او از اين جان سالم به در برد. همچنين وى از محىالدين عربى بد گويى مىكرد و او را سبّ و لعن مىنمود.[4]
ابن تيميه و عدم اختيار همسر
انتقاد اهانت آميز ابن تيميه از خلفا و تحقير او نسبت به علما و شخصيتهاى دينى و مخالفت او با عقايد قطعى و فتاواى پيشوايان و ائمه اهل سنت، نشانگر اين است كه وى از روحيه معتدل برخوردار نبود و اينكه او در طول نزديك به هفتاد سال زندگى، در حالى كه خود را شيخ الاسلام مذهب حنبلى مىدانست، حاضر نشد همسر اختيار كند، مهم ترين عامل آن را بايد در همان عدم تعادل روحى و تزلزل فكرىاش جستجو كرد.
ابن قيّم: بىشك بزرگ ترين شاگرد و حامى بى چون و چرا و مدافع جدّى ابن تيميه، ابن قيّم جوزى (متوفاى 751 ق.) مىباشند زيرا او تبليغ و ترويج افكار و آراء استاد خويش را در حال حيات و پس از مرگ وى بر عهده گرفت و با مخالفان او در افتاد و در تأليفات و كتابهايش با نظم و نثر، به ترويج عقايد او پرداخت و در همين راه مانند استادش رنج زندان و تازيانه را بر خود هموار ساخت.
و لذا وهابيان در نقل عقايد و آراء خويش، مانند تأليفات ابن تيميه به كتاب هاى ابنقيّم هم استناد مىكنند و براى اثبات نظريات خود، به گفتار او تمسك مىجويند. از اين جهت ما هم در چند مورد به فتاواى وى اشاره خواهيم كرد.
[1] ( 1)- يكى از معروفترين كتاب هاى ابن تيميه، منهاج السنه است در چهار جلدِ بزرگ او اين كتاب را در ردّكتاب« منهاج الاستقامه في اثبات الامامه تأليف عالم بزرگ شيعه، علّامه حلّى»( م 726 ق.» نوشته است. آنچه در اين پيشگفتار از منهاج السنّه نقل مىشود از چاپ اوّل اين كتاب است كه در بولاق مصر به طبع رسيده است.
[2] ( 1)- الدرر الكامنه، ج 1، ص 154
[3] ( 1)- همان.
[4] ( 2)- همان.