الگوگيرى از شخصيت حضرت عباس عليه السلام
الف) الگوى جانبازى
چهره يك سرباز فداكار و جان بركف، وقتى به خوبى آشكار مىشود كه براى دفاع از ارزشهاى خود، بدونهيچ گونه چشمداشتى تلاش مىكند. اين چهره، هنگامى سرمشق جانبازى است كه در روزگار تنهايى، پاىبندى او به ارزشها و اعتقادات، مانع از زمين گذاشتن سلاحش مىشود. حضرت عباس عليه السلام در چنين روزگارى مىكوشد برخلاف بىوفايى ديگران و كوشش دشمن براى از هم گسيختن صفوف مبارزان، به وسيله تهديد و تبليغات سوء، بر مرام خود پافشارى كند و پرچم وفادارى را بر زمين نگذارد.
سرباز فداكار، اگر چه مرگ را پيش چشمان خود مىبيند، نمىترسد و همچنان با روحيه عالى به مبارزه خويش ادامه مىدهد. خون چنين سربازى، بزرگترين تضمين براى بقاى ارزشهاى اوست؛ زيرا سبب بيدارگرى چشمهاى خواب آلوده و فطرتهاى غبار گرفته مىشود.
حركت و حضور حضرت عباس عليه السلام در نهضت حسينى و شهادت او در راه رسيدن به اهداف عالى خود، گوياى بزرگىِ حماسه و عرفان اوست.
او كه در آغاز حركت، بىوفايى ياران را ديد، اما از حركت و پويايى باز نايستاد؛ زيرا از كودكى براى جانبازى در راه حق، آموزش ديده بود. هم او بود كه باران تير و سيل شمشيرها در آخرين لحظات، سبب ايستايى او نگرديد و از مبارزه، آن هم با دستانى كهجدا شده بود، باز ننشست و همچنان مشك را به سينه فشرد.
هم او بود كه رمز بقاى خود و آيين خود را در فناى خويش جستوجو مىكرد و به آن نيز دست يافت.
كورت فريشلر در ترسيم جانبازى حضرت عباس عليه السلام مىنويسد:
بعد از اينكه دست راست حضرت عباس عليه السلام قطع شد، شمشير را به دست چپ خود گرفت و به جنگيدن ادامه داد. اين موضوع نشان مىدهد كه عباس بن على عليه السلام قادر به شمشير زدن با دست چپ نيز بوده است.
سلحشوران قديم تلاش مىكردند شمشير زدن با هر دو دست را فرا گيرند تا اگر در ميدان جنگ دست راستشان از كار افتاد، بتوانند با دست چپ بجنگند.
در اروپا نيز استادان شمشيربازى، دست راست كارآموز را به كمرش بسته و به او تعليم مىدادهاند. او توانسته با قطع شدن دست راست، بىدرنگ شمشير را از دست راست بگيرد تا شمشير به زمين نيفتد. اما مسئله حمل مشك آب، دشوارى جنگ او را دو چندان مىنمايد؛ زيرا او يك مشك سنگين آب بر دوش داشته و با دست چپ نيز مىجنگيده است و مشك علاوه بر سنگينى، حجيم هم بوده و جلوى دست چپ او را براى شمشير زدن مىگرفته است،گذشته اينكه او تلاش مىنموده تا مشك را هم سالم به خيمهها برساند.[1] او حماسه و جانبازى حضرت را با فرهنگ اساطيرى خود سنجيده و مىافزايد:
تصور اين مسئله واقعاً دشوار است. مورخان اين موضوع (قطع شدن دستان و دست نكشيدن از نبرد و اميد به رساندن آب) را بسيار ساده نوشته و توضيحى در ارتباط با آن ندادهاند، اما جنگ او بين صدها نفر كه قصد جانش را كرده بودند، آن هم با يك دست و مشكى پر از آب و بعد قطع شدن دست چپ و ... بيشتر شبيه يك فاجعه انسانى است تا جنگ و جانبازى او.
نظير آن را نه در ايلياد[2] مىتوان يافت و نه در تراژدىهاى شكسپير.[3] مقام معظم رهبرى در تبيين حركت ايثارگرانه و جانبازانه شهيدان كربلا و رمز بقاى آنان در تاريخ مىفرمايد:
فرق است بين آن سرباز فداكار و انسان پرشورى كه وقتى به ميدان مىرود، مردم براى او شعار مىدهند واز او تمجيد مىكنند و مىداند كه در ميدان نبرد، انسانهاى پر شورى مثل خود او، اطرافش را گرفتهاند و اگر مجروح يا شهيد بشود، مردم با چگونه شورى با او برخورد خواهند كرد. با انسانى كه در آن چنان غربت و ظلمتى قرار دارد و تنها و بدون ياور و هيچ گونه اميد كمكى از طرف مردم، علىرغم تبليغات وسيع دشمن، مىايستد و مبارزه مىكند و تن به قضاى الهى مىسپارد و آماده كشته شدن در راه خدا مىشود.
عظمت شهداى كربلا در اين است.[4]
[1] ( 1). امام حسين عليه السلام و ايران، صص 381- 382
[2] ( 2). ايلياد، مجموعه حماسى و منظوم شاعر يونانى« هومر» است كه از ارزشادبى و فرهنگى زيادى بين ملل اروپا برخوردار بوده و بسيار در بين آنان معروف است
[3] ( 3). امام حسين عليه السلام و ايران، صص 381- 382
[4] ( 1). سخنرانى مقام معظم رهبرى در تاريخ 12/ 11/ 71؛ ابوالفضل هادىمنش، آيين ستايشگرى، صص 51- 52