گام های عاشقی

حالا زمان زیارت یار فرا رسیده بود. وقتی که در مسجد شجره لبیک گفتیم و عاشق شدیم چیزی جز یار نباید دید، نباید شنید، نباید فهمید، نباید بویید، آخر رسم عاشقی این است که هر چه که رنگ غیر معشوق دارد باید به کناری زد تا بتوانی به معشوقت برسی. معشوق برایت شرط هایی گذاشته است تا بداند آیا واقعا عاشقی؟ آیا واقعا او را می خواهی یا از روی تنوع طلبی و یکرنگی با جماعت صدایش می زنی. به تو می گوید آهای عاشق! غیر از من چیزی مجوی که همه پوچ و فانی است. اگر عاشق هستی اینگونه بی هیچ چیزی فقط با دلی عاشق پیش من بیا تا نشانت دهم عشق چیست و این معشوق چه کارهایی می تواند بکند. رسم عاشقی به جای آر که من عاشق پرورم و اگر عاشقم باشی تو را از غیر خود بی نیاز می کنم.

لبیک گفتیم، عاشق شدیم و منتظر دیدار نخست...

وارد مسجد الحرام شدیم. سرها را به نشانه تعظیم و عاشقی به پایین انداختیم. دقایق و ثانیه ها را با گام هایمان شمردیم. قرار بود خانه معشوق ببینیم و عاشقانه هر چه خواستیم از او بخواهیم. آخر او درست است که معشوق ماست اما از هر عاشقی عاشق تر است. عشقش کامل، نیازش بی نیازی و قدرتش نامتناهی، فقط کافی است خانه اش را برای اولین بار ببینی و صدایش کنی اجابت خواهد کرد. رسم عاشقی غیر از این نیست.

گام آخر را شمردیم بر زبانمان ستایش می کردیم و به یکی بودن و تنها بودنش شهادت می دادیم. با اشاره حاج آقا، سر تعظیم بلند کردیم و با آنچه که دیدیم جز سجده شکر کار دیگری از ما برنیامد. ستایش مخصوص صاحب این خانه است که منزه و پاک است که دوستدار عاشقانش و بندگان مخلصش هست.

هر کدام هرچه در دل داشتیم با اشک هایمان برایش سرودیم. از زمان هایی که دلمان برایش تنگ شده بود از آرزوهایمان، از امیدهایمان همه و همه سخن گفتیم. می دانیم که می داند، می دانیم که آگاه تر از او نیست اما وقتی خودمان سخن به اعتراف می گشاییم و با نام های زیبایش صدایش می کنیم انگار بی واسطه در روبرویمان است. حسش در اینجا آنقدر راحت است فقط کافی است نقطه آغاز قبله را ببینی.

آنقدر گریستیم، آنقدر لبیک گفتیم که اجازه زیارت خانه اش را برایمان صادر کرد. از کجا فهمیدیم؟ از روی دل هایمان از روی گرمی اشک هایمان اصلا با مهربانی و بخشنده ای که از او می شناسیم مگر می تواند به اشک و دل شکسته بندگانش پاسخ ندهد. عشق او کامل است بدون خدشه.

به دور خانه اش چرخیدیم، هفت بار با نام های زیبایی که دارد صدایش کردیم و حمد و ثنایش گفتیم. یاد خلیلش افتادیم همو که یکی از بندگان خاصش بود و به حکم او خانه کعبه برپا کرد.

یاد حبیبش را کردیم که خانه اش را از شرک و بت پرستی عاری کرد و یگانگی اش را در دنیا توسعه داد. یاد ولی اش افتادیم که در زمان تولدش مانند گهواره ای او را در آغوش گرفت و مکان تولدش شد. یاد ظهور کننده اش افتادیم که روزی پشت به دیوار کعبه خواهد کرد و صدای معشوقش را به همه جهانیان خواهد رساند.

خدایا تو خدایی و ما بنده، از خدایی ات کاسته نخواهد شد که از تقصیر و گناه بندگانت بگذری. ما به امید رحمتت به در خانه ات آمدیم پس دست خالی ما را برنگردان.