مهدی جان!
چشمهای بی رمق کودکان یتیمِ کربلا؛تو را می خواند..
لبهای خشکیده؛
پاهای تاول زده؛
صورتهای سیلی خورده؛
بدنهای قطعه قطعه شده؛
سرهای برافراشته بر فراز نیزههاِ
و چشمهای بی رمق کودکان یتیمِ کربلا؛
همه تو را میخوانند که بیایی!
و ما هم اکنون با دیدههای گریان، در انتظار ظهورت افقهای آسمان را به نظاره نشستهایم و به انتهای جادهی انتظار چشم دوختهایم و هر روز و هر شب تو را با ندبه میخوانیم.
مهدی جان، بیا تا پا به پای تو از حریمت دفاع کنیم و تیغ برّان شمشیرمان را از خون یزیدیان زمان رنگین کنیم.