روایتی متفاوت از حال و هوای خدمت در مهمانسرای امام رضا(ع)/ این ظرف‌های غذا تحفه بهشت است

۱۴۰۱/۰۷/۱۱ ۰۸:۵۸:۳۰

حال و هوای خوش خادمان امام رضا(ع) در پذیرایی از میهمانان سفره آقا، فراتر از توصیف با واژه‌هاست؛ چطور روایت کنم حس آدمهایی که اینجا برای خدمت به زائران از هم سبقت می‌گیرند؟

ساعت یک ظهر است و رفت و آمدها به مهمانسرا زیاد می‌شود، پشت سر زائران وارد می‌شوم و در صف می‌ایستم، یکی یکی فیش‌های غذا را نشان می‌دهند و وارد می‌شوند، لبخند رضایت را به وضوح می‌توان بر چهره‌شان دید وقتی با احترام توسط خادمان راهنمایی می‌شوند.

وارد سالن غذا که می‌شوم زن و مرد و پیر و جوان در حال تناول بر سر سفره امام رضا(ع) هستند، بوی خوش غذا سالن را پر کرده و خادمان با لباس‌های فرم مخصوص مهمان‌سرا در تلاش و تکاپو هستند، عده‌ای غذا سرو می‌کنند و عده‌ای دیگر مشغول جمع و جور کردن ظرف‌ها و نظافت میزها هستند تا فضا برای پذیرایی میهمانان بعدی که گروه گروه وارد می‌شوند، مهیا باشد.

روزهای پایانی ماه صفر است و تنور غذای حضرتی داغ داغ، اینجا ظرف‌های غذا را با عشق پر می‌کنند و با احترام و ارادت سر میز می‌گذارند؛ آدم‌ها هر لقمه‌ای که به دهان می‌برند انگار به نیت شفا و تبرک جستن ست؛ اصلا مگر می‌شود حس فوق العاده سر سفره امام رضا نشستن را با کلمات توضیح داد؟



لبخند رضایت زائران، خستگی یک عمر را از تن به در می‌کند

جوری ظرف‌ها را از سر میزها جمع و جور می‌کند که انگار خستگی در او اثری ندارد؛ جواد ظفرنژاد نقاش ساختمان است و حالا نزدیک یک سالی می‌شود که لباس خادمی امام رئوف را بر تن کرده و از میهمانان سفره آقا پذیرایی می‌کند. از سختی کارش که می‌پرسم، می‌گوید: یک لبخند از سر رضایت زائران خستگی همه عمر را از تن آدم می‌برد.



خدمت به زائران، برای من آرزوست

آقا کاظم جهاندیده هم خادم دیگری است که اینجا به زائران خدمت می‌کند؛ وقتی از حس خدمت می‌پرسم با صدایی آرام و چشمانی که درخشش قطره‌های ارادت به وضوح در آن دیده می‌شود، پاسخ می‌دهد: خدا شاهد است این کار برای من آرزوست که صبح تا شب در خدمت زائران آقا امام رضا(ع) باشم.



روایت یک خادم از ارادت زائران به غذای سفره امام رئوف

روی صندلی که می‌نشیند با خودم فکر می‌کنم شاید می‌خواهد لحظه‌ای خستگی از تن به در کند، نگاه پر از رضایتش را که دنبال می‌کنم مثل شبنمی روی برگ گل، روی زائرانی که در حال غذا خوردن هستند می‌لغزد؛ با او همکلام که می‌شوم، می‌گوید از سال ۸۳ در مهمانسرای حضرت مشغول است و بین تمام محلهایی که می‌توانسته برای خدمت انتخاب‌ کند مهمانسرا را بخاطر حس خوب زائران ترجیح داده است.

محمد آقای مفیدی خاطرات زیادی از سال‌های خدمت در این صحن و سرا دارد؛ خاطراتی که بوی ارادت و اعتقاد می‌دهد.

اینطور برایم روایت می‌کند: بعضی زائران گاهی به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند که فقط یک قاشق برنج تبرک به ما بدهید تا در هر وعده غذای خانه یک دانه از آن را برای شفا و تبرک در قابلمه غذا بیاندازیم.

او کارخانه دار موفقی است که شدیدا معتقد است هر چه در زندگی دارد از برکت خدمت به زائران است.



داستان عاشقانه پزشکی که خادم مهمانسرای حضرتی شد

بین صدای قاشقها و چنگالها و عطر بی نظیر غذا و حال معنوی حاکم بر فضا، با آقای دکتر نزهتی یکی دیگر از خادمان مهمانسرا همکلام می‌شوم، می‌گوید: سه هفته است که توفیق خدمت در این بارگاه روزی‌ام شده است.

داستان عاشقانه آقای دکتر اما از آنجایی شروع شد که سال گذشته در سالروز شهادت امام رضا(ع) از شهرستان تا حرم مطهر را رکاب می‌زند و همین زیارت می‌شود فتح باب توفیقاتی که هر روز و هر لحظه در زندگی‌اش جاری می‌شود.

او داستان آمدنش به مهمانسرا را اینطور شرح می‌دهد: وقتی کارهای ثبت نام و پذیرش به عنوان خادم افتخاری آقا انجام شد دو انتخاب داشتم دارالشفای حضرت و مهمانسرا؛ انتخاب من اینجا بود چون حال خوب و معنوی زائران وقتی به اینجا می آیند، به ما هم بعنوان خادم منتقل می‌شود و این فوق العاده است، امیدوارم امام رضا توفیقی عطا کند که بتوانم در شأن میهمانان این بارگاه خدمت کنم.



شفای بیماری سخت به برکت خدمت به زائران آقا

پرویز باغبان که دکترای صنایع غذایی دارد و به قول معروف در کسب و کار خودش سری بین سرهاست، برایم تعریف می‌کند: ۶ ماه است که توفیق خدم ت به زائران را پیدا کرده‌ام.

او پوشیدن این لباس و پذیرایی از زائران سر سفره امام رضا را یک معجزه می‌داند و می‌گوید: همسرم چندین سال مبتلا به بیماری سختی بود و به برکت این خدمت، امام رضا(ع) او را شفا دادند.



کمک به طبخ غذای تبرکی، حسی دارد غیرقابل وصف

سراغ بانوان خادم مهمانسرا را که می‌گیرم به طبقه منهای ۲ می‌رسم؛ زهرا خانم وثوقی می‌گوید: از سال ۹۵ توفیق خدمت در مهمانسرا را دارم، از او که خدمتش در این بخش را انتخاب و نظر لطف امام رضا(ع) می‌داند. در مورد شیرینی کار در مهمانسرا می‌پرسم، برایم توضیح می‌دهد: وقتی به یک میهمانی می‌رویم شاید پذیرایی بهترین بخش آن باشد بنابراین مهمانسرای حضرت هم بخش شیرین و جذابی است که آدمها به نیت تبرک جستن به آنجا وارد می‌شوند و حس و حال خاصی دارند، احساس می‌کنند وقتی سر سفره امام رضا می‌نشینند بخاطر نگاه ویژه آقا بوده؛ دیدن این حس و حال احساسی در انسان ایجاد می‌کند که قابل توصیف با کلمات نیست؛ از اینکه پشت صحنه طبخ غذای حضرتی هستم خیلی حال خوشی دارم.



شب‌های قبل از کشیک از اشتیاق خواب از چشمانم می‌پرد

خانم روحانی هم حدود ۱۸ سال است که سابقه خدمت در اینجا را دارد، از سختی و سنگینی کار آماده سازی مواد اولیه پخت غذا در این حجم بالا که می‌پرسم، با لحنی مادرانه می‌گوید: شاید کار سنگینی باشد اما به لطف و نگاه پر مهر آقا، آنقدر این کار برایمان شیرین شده که واژه سختی و خستگی رنگ می‌بازد.

حین گپ و گفت صمیمانه‌ای که داریم وقتی متوجه می‌شوم هشت سال است که هر جمعه از صبح تا شب وقتش را صرف خدمت در آشپزخانه حضرتی می‌کند و از خانه و خانواده دور است، خیلی متعجب می‌شوم؛ نمی‌دانم چطور و با چه کلماتی باید سوالم را بپرسم همینطور که در ذهنم با جملات کلنجار می‌روم، انگار متوجه شده باشد پس زحمت سوال را از شانه ام برمی‌دارد و می‌گوید: روز جمعه متعلق به آقا امام زمان(عج) است و در این روز کجای دنیا باشم بهتر از بارگاه امام رضا(ع) و چه کاری دل انگیزتر از خدمت به زائران این آقا؟ این به نظرم یک توفیق است که بابت آن خدا را شاکرم شب‌های قبل کشیک، از اشتیاق خوابم نمی‌برد مثل کودکی که بیقرار روز اول مدرسه باشد؛ این حسی است که بقیه همکارانم هم آن را دارند.

خادمان را با میهمانان و حس خوب پذیرایی از زائران آقا تنها می‌گذارم و از مهمانسرا خارج می‌شوم، خادمان آقا من را هم از سفره امام رضا(ع) بی نصیب نگذاشتند و با لطف من را بدرقه می‌کنند؛ چند قدم دور می‌شوم، به ظرف غذا که نگاه می‌کنم حس می‌کنم تحفه‌ای بهشتی در دست دارم، اینجا ظرف ها با عشق و ارادت پر می‌شود، اینجا آدم‌ها در خدمت به زائران آقا از هم سبقت می‌گیرند؛ از کنار زائری عبور می‌کنم با صدای بلند قرآن می‌خواند والسابقون السابقون، اولئک المقربون.

ارسال نظر