پنج‌شنبه 15 خرداد 1404
٩ ذو الحجة ١٤٤٦

روایت قربان...

دسته بندی :
اخبار عمومی
۱۳ خرداد ۱۴۰۴
بازنشر
0
«إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک» پسر نازنینم! در خواب به من امر شده تو را در راه خدا قربانی کنم «فَانظُرْ مَاذَا تَرَی» نظر تو چیست؟

«إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک» پسر نازنینم! در خواب به من امر شده تو را در راه خدا قربانی کنم «فَانظُرْ مَاذَا تَرَی» نظر تو چیست؟! چقدر زیبا جواب داد این شیرین پسر: «یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ» ای پدر! هرآنچه بدان مأموری انجام بده، ان شاءالله مرا از بندگان صبور و شکیبا خواهی یافت. خیال ابراهیم بیشتر آرام گرفت و وی بر داشتن چنین پسری خدای را سپاس و بر خود مباهات کرد. آن گاه پسر را با ملاطفت و مهربانی بسیار در آغوش فشرد و بوسه ای بر فرقش زد و دست محبت و نوازش بر سر و گیسوانش کشید.

ابراهیم به همراه اسماعیل، سعی را تمام کرد و سپس طواف نمود و در مقام خودش (مقام ابراهیم) دوگانه ای به جای آورد. آن گاه بَند و بُرنده تیز و پارچه پاکیزه برداشت و با اسماعیل به قربان گاه شتافت. او در این راه گام ها را بلند و با شتاب برمی داشت؛ زیرا معتقد بود در کار خدا باید تعجیل کرد. در بین راه، ابلیس چند مرتبه به سراغش آمد تا وسوسه اش کند، بلکه بتواند پس از این همه امتحان ها و ابتلاءها و سرسپردگی و بندگی ابراهیم، وی را از صراط حق بازدارد و به باطل کشاند. اما، مگر می توان ابراهیم را از راه حق منحرف نمود. ابراهیم با صلابت فوق بشری و با ابهتی راستین، بر نفس سرکش لگام عدم زد و شیطان را با سنگ راند و رمی جمره کرد؛ گویی گرگی درّنده را با کلوخی چند از خود دور می کند.

به منا رسیدند. بی درنگ دستان اسماعیلش را از پشت بست و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ را بر زبان جاری کرد و در حالی که برای آخرین بار با محبّت پدرانه سیمای نازنین اسماعیل را به تماشا نشسته بود.

چشم بر سپیدی گلوی اسماعیل دوخت و خنجر بُرّان را بر حنجرش آشنا ساخت. اما هر چه کشید، کارد تیز نبرید. ابراهیم بر قدرت دست افزود و با توانی دوچندان بر دسته چاقوی تیز فشار وارد کرد و آن را با شدت کشید؛ اما گویی از این چاقو، در عالم چاقویی کندتر وجود ندارد!

ناگاه ابراهیم از شدت عصبانیت کارد را بر سنگی در آن نزدیکی فرود آورد و آن سنگ به دو نیم شد. ابراهیم با تعجب و عصبانیت به کارد خطاب کرد که: ای چاقو! گلوی اسماعیلم را برای خدا نمی بُری، اما سنگ را خُرد می کنی؟! گویا چاقو به آواز درآمد که: ای ابراهیم! تو می گویی و می خواهی ببُرمش، اما خدا می گوید نَبُر.

۱۳ خرداد ۱۴۰۴
0
اخبار مرتبط
نظر خود را بنویسید
من شرایط و ضوابط ارسال نظر در لبیک را خوانده‌ام و می‌پذیرم.
پربازدید ترین مطالب
مراسم قرعه کشی عمره دانشگاهیان برگزار شد
۱۳ آذر ۱۴۰۳
مراسم قرعه‌کشی عمره دانشگاهیان 13آذرماه برگزار می‌شود
۱۰ آذر ۱۴۰۳
۲۳ ماه ذی القعده،روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)+اعمال
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
پاسخ به پرسش های متداول عمره دانشگاهیان
۲۷ آبان ۱۴۰۳
ثبت‌نام‌ بیستمین دوره عمره دانشگاهیان آغاز شد
۲۸ آبان ۱۴۰۳
ثبت نام عمره دانشگاهیان به پایان رسید|4 هزار نفر راهی سرزمین وحی می شوند
۱۳ آذر ۱۴۰۳
مهلت ثبت‌نام عمره دانشگاهیان تا 12 آذرماه تمدید شد
۰۷ آذر ۱۴۰۳
تعداد ثبت‌نام‌کنندگان سفر عمره دانشگاهیان سال 1403 به مرز 77هزار نفر رسید
۰۴ آذر ۱۴۰۳
ثبت‌نام ۱۳۰ هزار دانشجو برای اعزام به عمره
۱۳ آذر ۱۴۰۳
4هزار نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاه های سراسر کشور بهمن ماه راهی سرزمین وحی خواهند شد
۱۰ دی ۱۴۰۳
28آبان؛ نشست خبری ثبت نام عمره دانشگاهیان برگزار می شود
۲۷ آبان ۱۴۰۳
نخستین کاروانهای عمره دانشگاهیان راهی سرزمین وحی شدند
۰۲ بهمن ۱۴۰۳