با امام حسين (علیه السلام) در محضر قرآن

۱۴۰۱/۱۲/۰۳ ۱۱:۱۳:۲۴

با اذعان به اين كه در اين نوشتار كوتاه نمي ‏توان كاملاً به زندگي قرآني امام حسين (ع) پرداخت، اما اجمالاً به مواردي از آن اشاره خواهد شد كه از دوران كودكي حضرت تا روز شهادتش را دربرگرفته است.

ديباچه

دنيا براي بسياري از مردم جاي زينت، تفاخر، تكاثر، لهو و لعب است؛ اما گروهي از مردان خدا هرگز فريب لذت‏ هاي زودگذر را نمي ‏خورند و بر اساس گفته قرآن كريم «تجارت، آنها را از ذكر خدا غافل نمي ‏كند». آنان در دنيا زندگي مي ‏كنند؛ اما هرگز وابسته به دنيا نيستند. آري فقط به خدا دل بسته ‏اند و آنچه كه در مسير كمال است.

مونس آنان كتاب خدا و آيات الهي است؛ آن گونه كه اگر تمام مردم كره زمين بميرند، اما اين كتاب همراهشان باشد، هرگز احساس تنهايي و وحشت نمي ‏كنند.

امام حسين عليه ‏السلام از جمله انسان ‏هاي بي ‏نظير جهان هستي است كه زندگي او با قرآن عجين شده بود. او از كودكي با قرآن همراه بود؛ عاشق و دلداده قرآن بود. چون لب به سخن مي ‏گشود، كلامش آيات قرآن بود و از قرآن دفاع مي ‏كرد؛ اگر نامه ‏اي مي ‏نگاشت، دفاع از قرآن بود و سكوتش براي انديشيدن در آيات آن.

با اذعان به اين كه در اين نوشتار كوتاه نمي ‏توان كاملاً به زندگي قرآني امام حسين عليه ‏السلام پرداخت، اما اجمالاً به مواردي از آن اشاره خواهد شد كه از دوران كودكي حضرت تا روز شهادتش را دربرگرفته است.

عشق به قرآن در دوران كودكي

امام حسين عليه ‏السلام از كودكي به قرآن عشق فراواني داشت؛ زيرا آيات فراواني از قرآن در خانه ‏شان بر رسول خدا صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ وسلم نازل گشت و بدون ترديد، امام حسين عليه ‏السلام متأثّر از فضاي قرآن حاكم بر خانواده بود.

ايشان از سنين كودكي به قرائت، حفظ، تفسير و تأويل قرآن اهميت زيادي مي ‏داد. به چند نمونه از آنها كه در تاريخ به ثبت رسيده، دقت كنيد:

الف ـ فراگيري سوره توحيد

از امام حسين عليه ‏السلام سؤال شد: از رسول خدا چه شنيدي؟ فرمود: شنيدم كه مي‏ فرمود:

خداوند كارهاي مهم و بزرگ را دوست مي ‏دارد و كارهاي پست و حقير را نمي ‏پسندد... و او «قل هواللّه احد» و نمازهاي پنجگانه را به من آموخت.

و شنيدم كه مي ‏فرمود:

هركه خدا را اطاعت كند، خدا او را بالا مي ‏برد و هركه نيت خود را براي خدا خالص كند، خدا او را نيكو سازد و بيارايد و هركه به آنچه نزد خدا است، اطمينان كند، خدا او را بي‏ نياز كند و هركه بر خدا بزرگي كند، خدا او را خوار سازد.1

ب ـ پرسش تأويل برخي آيات از رسول خدا صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم

اسماعيل بن عبداللّه روايت كرده است: هنگامي كه آيه «و اولوا الأرحام بعضهم اولي ببعض في كتاب اللّه»؛ (و خويشاوندان در كتاب خدا بعضي مقدم بر بعضي ديگرند) نازل شد، امام حسين عليه ‏السلام مي‏ فرمايد: تأويل اين آيه شريفه را از پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم سؤال كردم.

پيامبر صلي ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله‏ وسلم در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا كه منظور پروردگار در اين آيه جز شما نمي ‏باشد. و «اولوا الأرحام» شماييد. پس اگر من از دنيا رفتم، پدرت علي از هركس به جانشيني من شايسته ‏تر است و هرگاه پدرت علي در گذشت، برادرت حسن به جانشيني او سزاوارتر است و هرگاه حسن از دنيا رفت، تو به جانشيني او لايق ‏تري.

عرض كردم: اي رسول خدا! چه كسي پس از من به جانشيني من سزاوارتر است؟

فرمود: فرزندت علي، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسي، سپس فرزندش علي، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش علي، سپس فرزندش حسن؛ پس هرگاه حسن از دنيا رفت، غيبت در نهمين فرزند تو رخ مي ‏دهد و اين نه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.2

ج ـ منظور از (انّ السمع و البصر و الفؤاد)چيست؟

عبدالعظيم فرزند عبداللّه حسني گويد: سرورم امام هادي عليه ‏السلام از پدران خود، از امام حسين عليه ‏السلام نقل كرده است كه رسول خدا صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرمود: همانا ابوبكر نسبت به من همچون گوش، و عمر همچون چشم و عثمان همچون دل است. امام حسين عليه ‏السلام مي ‏فرمايد: فرداي آن روز خدمت پيامبر صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم مشرّف شدم در حالي كه در محضر او اميرمؤمنان عليه ‏السلام ، ابوبكر، عمر و عثمان شرفياب بودند. از حضرت سؤال كردم: اي جدّ بزرگوار! ديروز از شما درباره اين صحابه سخني شنيدم؛ منظور چيست؟

پيامبر صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فرمود: آري. سپس به آن سه نفر اشاره كرده، فرمود: آنان همانند گوش و چشم و دل ‏اند و به زودي در روز قيامت در مورد اين وصيّ من ـ سپس به علي عليه‏ السلام اشاره فرمود ـ از آنان سؤال مي‏ شود. خداي سبحان مي ‏فرمايد: «انّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولاً»3 سپس فرمود: سوگند به عزّت پروردگارم كه همه امت من در روز قيامت نگه داشته مي ‏شوند و از آنان در باره ولايت علي عليه‏ السلام سؤال مي‏ شود و اين، همان فرموده خداي سبحان است كه «و نگاهشان داريد كه سؤال مي ‏شوند».4

د ـ شفا يافتن به بركت سوره حمد

علامه مجلسي مي ‏نويسد: از اميرمؤمنان عليه ‏السلام نقل شده كه فرمود: وقتي امام حسين عليه ‏السلام بيمار شد، مادرش فاطمه عليها‏السلام او را نزد پيامبر صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ وسلم برد و عرض كرد: يا رسول اللّه! دعا كن خداوند به پسرت شفا عنايت فرمايد. رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم فرمود: دخترم! خداوند متعال همان كسي است كه او را به تو هبه كرد و او قادر است كه پسرت را شفا دهد.

در همان وقت جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا محمد! به درستي كه خداوند متعال سوره‏ اي را بر شما نازل نكرده، مگر اين كه در آن، حرف «فاء» مي‏ باشد. و هر فايي از آفت است؛ جز سوره حمد كه در آن، حرف فاء نيامده است. پس ظرف آبي طلب كن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسين بپاش كه خداوند در اثر چنين كاري، به حسين شفا خواهد داد. پيامبر صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم چنين كرد و امام حسين عليه‏ السلام عافيت يافت.5


عشق به آيات قرآن

اگرچه شنيدن تمام آيات قرآن براي امام حسين عليه ‏السلام لذت بخش بود، اما گاهي شنيدن برخي آيات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود كه وصف آن را فقط خود ابي ‏عبداللّه عليه ‏السلام مي‏ دانست و بس.

امام صادق عليه ‏السلام مي ‏فرمايد: پدرم برايم نقل فرمود كه عليّ ‏ابن ابي ‏طالب عليه‏ السلام در حالي كه امام حسن و امام حسين عليهما‏السلام در محضر مبارك او بودند، سوره مباركه «انّا انزلناه في ليلة القدر» را قرائت كرد.

امام حسين عرض كرد: پدرجان! گويا شنيدن اين سوره از دهان مبارك تو، شيريني ويژه ‏اي دارد! امام علي عليه‏ السلام در پاسخ فرمود: اي فرزند رسول خدا و اي فرزندم! من از اين سوره خاطره ‏اي دارم كه تو از آن خبر نداري؛ چون اين سوره نازل شد، جدّ تو پيامبر خدا صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم مرا به حضور طلبيد و آن را بر من قرائت كرد.

سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: اي برادر و وصيّ من و اي سرپرست امّت من پس از من، و اي ستيزگر با دشمنان من تا روزي كه بر انگيخته شوند! اين سوره پس از من براي توست و سپس در شأن فرزندان تو. همانا برادرم جبرئيل رويدادهاي امتم را برايم بازگو كرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براي تو بازگو مي‏ كند. اين سوره در قلب تو و اوصياي تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد عليه ‏السلام نوري درخشان دارد.6


عشق به تلاوت قرآن كريم

همان گونه كه گفته شد، امام حسين عليه ‏السلام از دوران كودكي به اين كتاب آسماني علاقه شديدي داشت و همواره در تمام زندگي ‏اش از قرآن سخن مي ‏گفت و لحظه ‏اي از آن جدا نبود؛ حتي در آن روزهايي كه براي دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام عليه ‏السلام چه در مدينه و چه در بين مكه و مدينه و در راه عزيمت از مكه به كربلا و در كربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به ميان مي ‏آورد و با ابراز عشق به آن، ميزان علاقه خود را به حاضران و آيندگان نشان مي داد كه به چند مورد از آنها اشاره مي ‏كنيم:

الف ـ قرائت قرآن در بيابان سوزان

ابن عساكر از يزيد الرشك، از شخصي كه با امام حسين عليه ‏السلام گفت وگو داشته، نقل كرده است: (در منزل ثعلبيه) چشمم به چادرهايي افتاد كه در بيابان برپا شده بود. پرسيدم: اين چادرها از آنِ كيست؟ گفتند: امام حسين عليه‏ السلام. پس به نزد او آمدم و او را پيرمردي يافتم كه مشغول تلاوت قرآن بود و اشك از چشمانش برگونه‏ ها و محاسنش سرازير بود. عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت اي فرزند رسول خدا! براي چه به اين جا آمدي، و در اين بيابان كه هيچ كس در آن يافت نمي ‏شود، چه مي‏ كني؟

فرمود: اين نامه ‏هاي اهل كوفه است كه به من نوشته ‏اند و نمي ‏بينم مگر آن كه همان ‏ها قاتل من هستند. پس اگر چنين كردند، هيچ حرمتي براي خدا نبوده، مگر آن كه دريده باشند و خداوند در برابر اين همه بي‏ حرمتي، از آنها كسي را بر آنان مسلط خواهد كرد كه خوار و ذليلشان كند.7

ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا

تمام مورّخان اسلامي ذكر كرده ‏اند كه در عصر عاشورا، عمر بن سعد با دريافت پيام و دستور جديد از عبيداللّه بن زياد، به محلّ استقرار امام حسين عليه‏ السلام و ياران باوفايش نزديك شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربني‏ هاشم فرمود: اگر مي ‏تواني آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداي خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز بگزاريم. خداي متعال مي ‏داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او را دوست دارم...8

و با اين بيان، حضرت يك شب را مهلت گرفت و بار ديگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.

ج ـ خطبه شب عاشورا

امام زين العابدين عليه ‏السلام مي‏ فرمايد: در شب عاشورا پدرم ياران خود را جمع كرد و براي آنها خطبه خواند. من نيز خدمت ايشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به ياران خود مي ‏فرمود: خداي را ستايش مي‏ كنم به بهترين ستايش هايش و او را سپاس مي‏ گويم در خوشي و ناخوشي. بار خدايا! تو را سپاس مي‏ گزارم كه ما را به نبوّت گرامي داشتي و علم قرآن و فقه دين را به ما كرامت فرمودي و گوشي شنوا و چشمي بينا و دلي آگاه به ما عطا كردي؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.9

د ـ در چادرهاي حسيني چه گذشت؟

در شب عاشورا در ميان خيمه‏ هاي ياران امام، جنب و جوش فوق العاده ‏اي به چشم مي ‏خورد. برخي سلاح خود را براي جنگ آماده مي ‏ساختند؛ عده ‏اي مشغول عبادت و مناجات و راز و نياز با پروردگار بودند و بعضي هم با قرآن اُنس گرفته بودند.

از ضحاك بن عبداللّه مشرقي نقل شده است كه در شب عاشورا، هرچند لحظه يك بار، گروهي سواركار از لشكريان عمربن سعد به عنوان مأموريت و نظارت به پشت خيمه‏ هاي حسين بن علي عليه‏ السلام مي ‏آمدند و به وضع اين خيمه‏ نشينان سر مي ‏كشيدند. يكي از آنان صداي امام را كه اين آيه شريفه را مي‏ خواند، شناخت: «ولا يحسبنّ الذين كفروا انّما نملي لهم خيرٌ لأنفسهم انّما نملي لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذابٌ مهين ماكان اللّه ليذر المؤمنين علي ما أنتم عليه حتي يميزالخبيث من الطيب...»10

آنان كه كفر ورزيدند، گمان نبرند مهلتي كه به آنان مي ‏دهيم، به نفع آنها است؛ بلكه به آنان مهلت مي ‏دهيم تا برگناهان خود بيفزايند و براي آنان عذابي است ذلت‏بار. خداوند مؤمنان را بر اين وضعي كه هستند، واگذار نخواهد نكرد تا بد را از نيك و ناپاك را از پاك جدا سازد.

آن مرد با شنيدن اين آيه، گفت: به خدا سوگند! افراد نيك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است. «بُرَيْر» جلو آمد و به او پاسخ داد: اي مرد فاسق! خدا تو را در صف پاكان قرار داده است؟ به سوي ما برگرد و از اين گناه بزرگ خود توبه كن؛ به خدا سوگند كه ماييم افراد پاك. آن مرد از روي استهزاء گفت: «و انا ذلك من الشاهدين؛ من نيز بر اين شهادت مي ‏دهم»، آن گاه به سوي اردوگاه لشكر ابن سعد برگشت.11

تشويق معلّم قرآن

امام عليه ‏السلام به خاطر علاقه شديدي كه به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسيار ابراز علاقه مي ‏كرد و در موردي، يك معلم قرآن را آن قدر تشويق كرد كه مورد اعتراض ديگران قرار گرفت.

ابن شهرآشوب روايت مي ‏كند كه عبدالرحمن سلمي به يكي از فرزندان امام حسين عليه ‏السلام سوره حمد را آموزش داد. وقتي فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسين عليه‏ السلام به آن آموزگار هزار دينار و لباس عطا كرد و دهان او را پر از جواهرات كرد .

به حضرت اعتراض كردند كه آموزش يك سوره اين همه عطا و تشويق لازم نداشت!

امام در پاسخ فرمود: اين عطا و بخشش چگونه مي ‏تواند با تعليمي كه او مي‏ دهد، برابري كند!؟12

منابع‌:

------------------------

1 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(عليه‏ السلام)، ص 31.

2 ـ كفاية‏ الاثر، ص 175.

3 ـ اسراء/ 36.

4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(عليه‏ السلام)، ص 629.

5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.

6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسين(عليه‏ السلام)، ص 637.

7 ـ وقائع الطريق من مكه الي كربلا، ج 3، ص 226.

8 ـ قصّه كربلا، ص 243 و لهوف سيدابن طاووس، ص 38.

9 ـ ارشاد مفيد، ص 214.

10 ـ آل عمران/178 و 179.

11 ـ سخنان حسين بن علي از مدينه تا كربلا، ص 209، به نقل از تاريخ طبري.

12 ـ مناقب آل ابي‏ طالب، ج 4، ص 66.

منبع: از كتاب «با امام حسين در محضر قرآن»

محمدجواد‌ طبسي

ارسال نظر