۱۳۹۹/۱۰/۱۳ ۱۲:۴۸:۵۸
25ویژگی شاخص حاج قاسم سلیمانی
۱_نبوغ نظامی، سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش رزم بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، به گونه ای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دست کم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقه ای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانیهایی که از سوی قدرت های استکباری و اذنابشان از آن صورت میگرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت می یافت.
۲_روحیه سلحشوری و جنگندگی، او در جنگ ها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق استقرار در قرارگاه ها، در نهایت شجاعت و بی باکی در خطوط مقدم حضور مییافت. او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکه ها و میادین نبرد بود او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی(ع)را با همه وجود دنبال می نمود که فرمود: اگر کوه ها متزلزل شود تو تکان مخور، دندانهایت را به هم بفشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخکوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر(و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن -مشو) و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» همانا که سردار سلیمانی این چنین بود. او در میانه میدان نبرد حضور می یافت و شجاعانه می جنگید. این چنین حضوری نتیجه ای بس مؤثر داشت و باعث می گردید که انگیزه و توان و تحرک نیروی رزم مضاعف گردد. فرماندهی و رشادت بی نظیر او موجب گردید که پس از دریافت چند نشان فتح، برای اولین بار نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان نظامی کشور است از سوی فرماندهی معظم کل قوا دریافت نماید.
۳_روحیه شهادت طلبی، قاسم عزیز ما شیفته شهادت بود او در داغ فراق یاران همرزمش می سوخت و در نجواهای شبانه اش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت می نمود. او از مغز استخوان و بندندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقی ترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.۴_اخلاص. او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز میکرد. بود و نمود او یکی بود، آن گونه می نمود که بود. ظاهر بی آلایش و مؤمنانه او خبر از باطن صاف و پالوده اش میداد، مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» بود در طریق اخلاص ثابت قدم بود. هیچ گاه به دنبال مطرح نمودن خود نبود و آنچنان به غنای درون رسیده بود که مستغنی از ذره ای جلوه گری بیرونی شده بود. زلال چون آب بود و شفاف چون آئینه.
۵_ارادت و تمسک به اهلبیت (ع). او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین (ع) تشرف می یافت سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا می بخشید و به پرواز در می آورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا می کرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ می دانست.
۶_ولایتمداری. او به غایت ولایتمدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق می ورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدین امر می نگریست سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
۷_تعبد و معنویت. او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست می دهد. عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت میباشند اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی سبیل الله باشد جانمایه آنها یکی می شود. به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایشگاه هایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی می پرداختند گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل رهپیموده اند. قاسم از جنس همان بچه ها بود.
۸_فرامرزی بودن. فرماندهی بر سپاه قدس فرصتی را برای حاج قاسم فراهم نمود تا تجربیات جدیدی کسب کند. او در این دوران نه تنها با زوایای مختلف جریان مقاومت در منطقه آشنا گردید بلکه به لحاظ هوشمندی و توان فرماندهی و مدیریتی که از آن برخوردار بود به سرعت توانست در این عرصه کارساز و تأثیرگذار گردد. جنگ۳۳ روزه در لبنان و آشنایی با جریان مقاومت در فلسطین، تراز فرماندهی او را بالا برد و آنگاه وقتی جریان ضد انسانی داعش که بنا به اعتراف سردمداران جنایتکار امریکا ساخته و پرداخته دست آنها بود چهره پلید خود را در عراق و سوریه نشان داد، اوج درخشش سردار ما نیز در مقابله میدانی با این جریان سراسر پلیدی و پلشتی و سرانجام برچیده شدن آن نشان داده شد.
وقتی به سالهای قبل باز می گردیم به آن زمان که رعب و وحشت بر مردم بیگناه منطقه حاکم شده بود و داعش به پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و رسانهای استکبار و صهیونیسم و همکاران منطقه ای آنان بی محابا، از هیچ جنایتی فروگذار نمی نمود و به جان و مال و ناموس مردمان بی دفاع سرزمین عراق و شام بیرحمانه میتاخت و به سرعت پیشروی مینمود و در فکر استقرار همیشگی و سیطره دائمی در این سرزمین ها بود به خوبی می بینیم که در آن زمان همه مدعیان، صحنه را خالی نمودند و تا مدت ها این تنها ایران اسلامی بود که با دوراندیشی و درایت و هوشمندی رهبر معظم انقلاب، افسران رشید خویش را روانه میدان جنگ مینمود تا امنیت و آرامش را به مردم بی دفاع منطقه بازگرداند.
پدیدهای مبارک به نام مدافعان حرم که هسته مرکزی آن دلاورمردان ایرانی بودند شکل گرفت و سرانجام در کمال بهت و ناباوری تحلیلگران نظامی و سیاسی جهان، سردار سرفراز ما که عزم خویش را برای پاک کردن منطقه از لوث وجود خبیث داعش جزم کرده بود، خبر از نابودی حکومت داعش و پایان یافتن سیطره آن بر منطقه داد. امروز نه تنها امنیت منطقه، بلکه امنیت جهان مرهون مجاهدت ها و تلاشهای خستگیناپذیر آن استراتژیست بزرگ جهانی یعنی سردار سپهبد سلیمانی است. او در هر نقطهای که جنگید برای استقرار امنیت و آرامش و بازگرداندن زندگی جاری و طبیعی مردم به آنان، جنگید. در این باب و در خصوص اقدامات خارقالعاده او در آینده باید پژوهشها نمود، کتابها نوشت، کنگرههای بین المللی برگزار نمود. آثار علمی، تحلیلی، آموزشی گوناگون و نیز محصولات فرهنگی و هنری فاخر پدید آورد.
۹_یک دیپلمات برجسته. تأثیرات منطقهای و جهانی سردار سلیمانی تنها به لحاظ قدرت فرماندهی و اقدامات نظامی وی نبوده است، هر جا که ضرورت می یافت، او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر میگشت. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای در این میدان داده بود این ویژگی مکمل فرماندهی نظامی او بود. آنگاه که لازم می آمد از قدرت سخت بهره میجست و در وقت مقتضی خویش از قدرت نرم. در این خصوص نیز نکته های بسیاری وجود دارد که شایسته است تحلیل گران روابط بینالملل و تاریخ نویسان معاصر در جای خود بدان بپردازند.
۱۰_سخت کوشی. او مردی نستوه و خستگی ناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای می فشرد و در کوتاهترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز میگشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بیقرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او می خواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سختکوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
۱۱_نظم و انضباط و دقت در امور. ذهنی نظم یافته داشت، دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور می یافت، گاه برای شرکت در جلسهای مهم از دمشق به تهران می آمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه می رفت و عازم دمشق می شد، دقیق بود و وظیفه شناس.
۱۲_سرعت عمل و به هنگام بودن. بی شک سرعت عمل یکی از ویژگی های ضروری هر فرمانده نظامی است. اما ماهیت کارزاری که او در آن وارد شده بود به گونه ای بود که بایستی چون صاعقه بر سر دشمن غدار فرود می آمد. مکالمه مسئولین منطقه با او و خبردادن از نزدیک شدن داعش به آنان و استمداد جستن از او و حضور برق آسایش در میانه میدان در کمترین زمان ممکن و شکستن محاصرهای که حلقه آن توسط داعش دمادم تنگتر میشد تنها یکی از خاطرات ماندگاری است که مسئولین منطقه از آن با شگفتی یاد می کنند.
۱۳_بیان تأثیرگذار. تحلیلگران روانشناسی و شخصیت شناسان، تسلط به فن خطابه را به عنوان یکی از ویژگی های شخصیت های فوق العاده تأثیرگذار (کاریزماتیک) عنوان می-کنند. او این چنین بود و وقتی سخن می گفت بیانش آمیزه ای از عقلانیت و احساس بود و چون از دل بر می خواست در نفوس انسان ها عمیقاً تأثیر مینهاد.
۱۴_علاقه به فرهنگ و هنر. کتابخوانی یکی از برنامههای همیشگی او بود علاوه بر مطالعه مطالب مستند، به خواندن رمان ها و داستانهایی که سرگذشتهای درسآموزی را حکایت میکردند میپرداخت. مخصوصاً آثار مربوط به زندگی شهیدان را با حسرت و اشتیاق می خواند و هر جا که به وجد می آمد در حاشیه کتاب مطلبی می نوشت تقریظهای او بر کتابهایی که خوانده است خواندنی است. به شعر و ادبیات و هنر علاقه مند بود و به تماشای فیلم های فاخر می نشست و مشوق کارگردانان و هنرمندانی بود که در به تصویر کشیدن خصال برجسته انسانی می کوشیدند.
۱۵_روحیه انقلابی. او فرزند انقلاب بود و دلبسته و مروج گفتمان آن، او به روشنی میدید که انقلاب به مثابه درختی تناور، پیوسته رشد کرده و شاخ و برگ آن فزونی یافته و به سوی ملتهای عدالتخواه جهان امتداد می یابد.
۱۶_اعتدال. او از ورود به حاشیهها در هر زمینهای دوری می جست اهل افراط و تفریط نبود فراجناحی بود و نگاهش به جریانات مختلف سیاسی که در زیر خیمه انقلاب فعالیت می نمایند به مثابه افراد یک خانواده با سلایق متفاوت بود کلیت جامعه ایرانی را یک خانواده می دانست بینش او همگرایانه و تلاش او هم افزایانه بود برای او وحدت و انسجام ملی به غایت مهم بود و به لحاظ اینکه بینشی وسیع و جامع نگر داشت بیشتر بر مشترکات رویکردهای افراد و شخصیتها و مجموعه ها تأکید مینمود تا بر وجوه تمایز آنها. در عین حال او مشی انقلابی را پیشه ساخته و استمرار آن را کاملاً ضروری می دانست.
۱۷_سنجیدگی و تدبیر در امور. تصمیمات او سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال می کرد ذهنی پردازش گر داشت خوب می شنید خوب تأمل و تفکر می کرد و دقیق و بجا تصمیم میگرفت و آنگاه خوب عمل میکرد. رویه و رویکردی حل المسائلی در امور مختلف داشت. به اصل بهره وری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود و از مشورت دیگران بهره میجست. به کار جمعی معتقد بود و بدان بها میداد. به اتقان در عمل توجه داشت در عین وظیفهگرا بودن نتیجه گرا بود و به محصول و غایت کار می اندیشید.
۱۸_سادگی و صفا. زندگی ساده ای داشت با حداقل امکانات. میتوانست از راه مشروع بسی بیشتر داشته باشد. اما نمی خواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار. به راحتی در مجالس مختلف حضور مییافت رسم خاکساری پیشه کرده بود در وجود با صفا و نورانی اش هیچ نشانه ای از تکبر و تبختر و خود بزرگبینی یافت نمیشد.
۱۹_مردمی بودن. او عاشق مردمش بود به همین لحاظ مردم عاشق او بودند. او پدر مهربان یتیمان بود و ملجا دردمندان و پناهگاه محرومان. او عمیقاً بر این باور بود که مردم ولینعمت ما هستند. و این انقلاب و نظام حاصل تلاش آنان و متعلق به آنان است پیوسته بر این امر تأکید میکرد که ما مدیون و وامدار این مردم عزیز هستیم و خدمت به آنان را بایستی یک افتخار بزرگ بدانیم در حوادث گوناگون در میان مردم حضور می یافت و به یاری آنها میشتافت خاطره شیرین حضور او در میان سیل زدگان در سال گذشته هیچ گاه فراموش نمی شود.
۲۰_ارتباط با جوانان. او ضمن اینکه تکریم کننده گروههای سنی متفاوت از جمله میان سالان و سالمندان بود و آنان را بسیار مورد احترام قرار می داد، اما علاقه خاصی به جوانان داشت او جوانان را به عنوان ارزشمندترین و پربهاترین سرمایه کشور میدانست و ارتباط عمیقی با بسیاری از آنان برقرار کرده بود. از دیدن جوانان پر شور میهن به وجد میآمد و برای پیشرفت آنان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.
۲۱_آرامش و طمأنینه. در عین صلابت، آرام و پر طمأنینه بود سکینه قلبی او متأثر از این بود که پیوسته به یاد خداوند تبارک و تعالی بود و همواره خود را در محضر ربوبی می دانست. در جای خود قاطع بود اما با کسی درشتی نمی کرد. مرکز ثقل و گرانیگاه شخصیت او در درون او بود نه در برون او، لذا با نوسانات بیرونی، ثبات درون او دچار تغییر و تزلزل نمی شد. مؤدب، موقر و آرام و متین بود.
۲۲_خوشخویی. مصداق بارز یک انسان خوشخو و خوشرو بود و لبخند ملیح و دلنشینش، جذابیت چهرهاش را دو چندان می کرد. با مغناطیس اخلاق نیکوی خویش، دلهای انسان های بیشماری را به سوی خود جلب نموده بود. دوستداشتنی بود و به همان میزان که در برابر دشمن با صلابت بود و لرزه بر اندام او می افکند در مقابل آحاد مردم متواضع و فروتن بود او مصداق بارز آیه۲۹سوره فتح قرآن بود که می فرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم»
۲۳_ارتباط عمیق با خانواده. او عمیقاً به خانواده خویش عشق می ورزید. تکریم و احترام او به والدین زبانزد خاص و عام بود و رابطه عاطفیاش با همسر و فرزندان، کانون خانوادگی شان را گرم و پرحرارت نموده بود. انبوه مسئولیت ها و دغدغهها و حساسیت های کاری، هیچگاه باعث نگردید که او از توجه به خانواده و وقت گذاری برای آنان در حدی که برایش مقدور بود فروگذار نماید. صله رحم با بستگان را هیچگاه فراموش ننمود. اینکه انسان در اوج داشتن مسئولیتی اینچنین خطیر که ذهن و وقت و توان انسان را مصروف خود می نماید. مراقب این نکته باشد که به خواسته های عاطفی خانواده، بستگان و خویشاوندان و دوستان و آشنایان توجه نماید، حقیقتاً ستودنی است.
۲۴_درک عمیق از حقیقت دنیا و آخرت. او حقیقت زندگی دنیوی را عمیقاً شناخته بود و از سطح به عمق رفته بود و دنیا را از ورای ظواهرش می دید. او نیک دریافته بود که دنیا با همه جاذبه هایش، با همه زرق و برقش، با همه لذت هایش، با همه چرب و شیرینش، ناپایدار و گذراست. او به خوبی متوجه این حقیقت شده بود که دنیا گذرگاه است و آخرت منزلگاه. نگاه او به دنیا از بالا به پایین بود اما درک این معنا باعث نگردید که ره به تفریط برده و گوشه انزوا اختیار کند و صرفاً به عبادت رهبانیت گونه بپردازد بلکه او دقیقاً به این حدیث شریف نبوی(ص) که فرمود: «الجهاد رهبانیه الاسلام» عمل نمود.
او مصداق این جمله امیرمؤمنان(ع)بود که «حملو ابصارهم علی اسیافهم» جنگاوران متقی از روی بصیرت شمشیر میزنند. ورود در هنگامه های پرخوف و خطر و در معرکههای سنگین جهاد فی سبیل الله برای او حکم عبادت و رهبانیت (از جنسی که پیامبر اعظم(ص) آن را مورد تأکید قرار داده) داشت. نگاه او به دنیا و فانی بودن آن، رفتار او را به گونهای شکل داده بود که گویی از اهل دنیا نبود او پیوسته احساس می کرد که در این دنیا مسافری است که دیر یا زود بایستی به جهان آخرت شتافت. او دنیا را به عنوان یک مجاز ناپایدار و آخرت را به عنوان حقیقتی ماندگار یافته بود. او عمیقاً به این آیه باور داشت که: «وللآخره خیرلک من الدنیا» او آخرتگرا بود و بدین لحاظ عبد صالح خدا و بنده مبارک او گردید.
«مرد آخِربین مبارک بندهای است» او با زیباترین رنگ هستی پوشش یافته بود که همانا رنگ الهی است «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» و این حاصل شناخت دقیق او نسبت به فلسفه خلقت و عظمت خالق و پرهیز از دنیازدگی و توجه به آخرت بود. او خواستههای خود را در مسیر خواسته خداوند تعریف کرده بود.
۲۵_توجه به اصل کمال طلبی. او همواره تلاش می کرد تا باورهای الهی خویش را تعمیق بخشیده و در مسیر اعتلای رفتارهای سازنده طی طریق نماید. ایمان مستقر و رو به رشد در نهاد انسان و تلاش در جهت انجام اعمال صالح که روز بهروز از عمق و گسترش بیشتری برخوردار گردد. شخصیت انسان را استوار نموده و او را به کمال هرچه بیشتر نزدیک و نزدیکتر می نماید. او در این مسیر دچار تزلزل و عقب گرد نگردید. بر صراط مستقیم حق پایدار بود و از پلکان کمال آرام آرام بالا میرفت. او رهروی بود که آهسته و پیوسته می رفت همچون کوهنوردی که گام های استوار خویش را شمرده شمرده برای رسیدن به قله برمیدارد.»
اینها و ویژگی های فراوان دیگری، مؤلفه های این شخصیت بزرگ را نشان می دهند. مؤلفه هایی که وقتی فراگرد هم می آیند جامعیت یک شخصیت را به تصویر می کشند و او را به عنوان یک مکتب و یک چراغ راه و یک مدرسه درسآموز معرفی میکنند. منظومهای که همه اجزای آن با یکدیگر همگون و هماهنگند ما در این شاکله شخصیتی، تضاد و شک و تردید و نوسان نمی بینیم. او یک اسطوره است اما نه اسطوره ای از عهد باستان بلکه اسطوره ای پیش چشم، ملموس و مربوط به جامعه کنونی ما، الگویی عینی برای هر کسی که بخواهد در مسیر کمال گام بردارد. ما در اینجا قصد گزافهگویی نداشتهایم هر آنچه که از صفات او به تصویر کشیدیم عین واقعیت بود او تلاش کرده بود تا همه ظرفیت های وجودی خویش را شکوفا نماید و تصویری از چهره یک انسان ذو ابعاد و نه تک ساحتی را در عصر کنونی به جامعه ما و جهانیان نشان دهد.
او یکبار دیگر و در امتداد خطی که انسان های خود ساخته که هر یک چراغی بر افروختهاند و از حصار فردیت به در آمدهاند و به جامعه خدمت نمودهاند چراغی پر فروغ بر افروخت. او یکبار دیگر عملاً به ما نشان داد که انسان دارای قابلیت های فراوانی است که در صورتی که همت نماید می تواند به خوبی آنها را شکوفا نماید. ابعاد شخصیتی او به گونهای است که میتواند الگوی هر انسانی در هر منصبی و هر موقعیتی باشد. نکتهای که ذکر آن در اینجا ضروری می باشد همانا تأثیر شهادت آن سردار سرفراز است دشمن گمان میکرد که با شهادت رساندن سردار سلیمانی و حذف ظاهری او به اهداف خویش دست می یابد. در حالی که باید گفت که « شهید سلیمانی از سردار سلیمانی کارسازتر است».
تشییع بی نظیر پیکر او آن موج بهت آور و خیره کننده را در جهان ایجاد نمود دشمن از رمز و راز شهادت بی خبر است اسلاف او در سال۵۱ هجری در سرزمین کربلا سیدالشهدا (ع) را به شهادت رساندند آنان گمان کردند که کار حسین (ع) را به پایان رساندهاند. غافل از اینکه نورالهی خاموش نمی شود. امروز و پس از گذشت نزدیک به۱۴۰۰ سال از آن تاریخ نام حسین (ع) در گنبد گیتی طنین انداز است و راهپیمایی اربعین او به یک معجزه می ماند. پیروان سیدالشهداء (ع) نیز چنیناند. موج جهانی مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی برخاسته و روز به روز توفندهتر میشود این سنت الهی است «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ».
منبع: دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور