سخن گفتن راهب قنسرین با سر مقدس امام حسين (ع) و اسلام آوردن

۱۳۹۹/۰۷/۰۷ ۰۸:۴۱:۰۰

مورخان و راویان ذکر کرده اند که کرامت ها یا معجزاتی از امام حسین (ع) حتی پس از واقعه عاشورا دیده شده است که میزان ارتباط امام و نهضت مبارک ایشان با خداوند سبحانه و تعالی و نیز میزان بزرگی جنایت و زشتی آن را برملا می سازد.

مورخان و راویان ذکر کرده اند که کرامت ها یا معجزاتی از امام حسین (علیه السلام) حتی پس از واقعه عاشورا دیده شده است که میزان ارتباط امام حسین (علیه السلام) و نهضت مبارک ایشان با خداوند سبحانه و تعالی و نیز میزان بزرگی جنایت و زشتی آن را برملا می سازد.

از جمله این کرامتهای خارق العاده سخن گفتن سر مقدس امام حسین (علیه السلام) در برخی مکانها است که در آن حقانیت اهل بیت (علیه السلام) و ارتباطشان با خداوند عزو‌جل و زشتی آنچه توسط دشمنان در حق آنها صورت گرفته نمایان می شود.

النطنزی در الخصائص نقل کرده است، زمانیکه مأموران ابن زیاد، به همراه سر مقدس امام حسین (علیه‏‌السلام) در منزلگاهی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است.

علامه مجلسی (رحمه الله) در این باره می گوید: گویا این راهب به دلیل ریاضت و رهبانیتش باطن اشیا را می دید. پس دید که نور از سر مقدس ساطع شد در حالیکه دیگر مردم آن را نمی دیدند.

راهب نزد حاملان سر مقدس آمد و 10 هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید. هاتف ‏‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت.

راهب سر مقدس را برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی (علیه السلام)، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید:

در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه می‏‌خواهی ؟!

راهب گفت: تو کیستی ؟!

آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمة الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد.

آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمی‌دارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت.

باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد (صلّى‌ الله ‌عليه ‌وآله ‌وسلّم) باز گرد.

پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد.

چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن 10 هزار درهم به سنگ مبدل شده است.

صاحب (العوالم) نقل می کند: هنگامى كه سر مقدس امام حسين (عليه السلام) را به شام مى بردند، شب بر آنان در آمد. آنان، بر مردى يهودى فرود آمدند و چون شراب نوشيدند و مست شدند، گفتند: سر حسين، نزد ماست. او به آنان گفت: آن را به من نشان دهيد.

آنان سر را در صندوقى به او نشان دادند كه از آن تا آسمان نور بر مى خاست. يهودى به شگفت آمد و از آنان خواست كه سر را به او امانت دهند. آنان نيز پذیرفتند. يهودى هنگامى كه سر را به آن حال ديد، به آن گفت: شفاعت مرا نزد جدّت بكن. خداوند ، سر را به زبان در آورد و گفت: شفاعت من فقط براى معتقدان به دين محمّد (صلى الله عليه و آله) است و تو محمّدى نيستى.

یهودى نزديكانش را گِرد آورد و سپس سر را گرفت و در تشتى نهاد و گلاب بر آن ريخت و كافور و مشك و عنبر بر آن نهاد. آنگاه به فرزندان و نزديكانش گفت: اين سر فرزند دختر محمّد (صلى الله عليه و آله) است. سپس گفت: آه كه جدّت محمّد را نيافتم تا به دست او اسلام بياورم! و آه كه تو را زنده نيافتم تا به دست تو مسلمان شوم و برايت بجنگم! اگر اكنون مسلمان شوم، روز قيامت، شفاعتم را مى كنى؟ خداوند، سر را به سخن در آورد و آن با زبانى شيوا گفت: اگر اسلام بياورى، من شفيع تو خواهم بود. اين را سه بار گفت. مرد يهودى و نزديكانش مسلمان شدند.

علامه مجلسی می گوید: چه بسا این یهودی راهب قنسرین است زیرا به خاطر سر امام حسین(علیه السلام) اسلام آورد. ذکر وی در اشعار آمده و الجوهری و الرجانی در مرثیه های امام حسین (علیه السلام) نیز آن را آورده اند.

منبع:سایت الکفیل

ارسال نظر