۱۳۹۹/۰۶/۱۱ ۰۹:۵۲:۲۵
عزاداری، احیاء خط خون و شهادت، و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است.
«اشك»، زبانِ دل است و «گریه»، فریاد عصر مظلومیّت.
رسالت «اشك»، پاسداری از «خون شهید» است.
عزاداران حسینی، پروانگانی شیفته نورند كه شمع محفلآرای خویش را یافته و از شعله
شمع، پیراهنِ عشق پوشیدهاند و آماده جان باختن و پرسوختن و فدا شدناند.
عزاداری برای شهید كربلا، انتقال «فرهنگ شهادت» به نسلهای آینده است.
عزاداری، شور و عاطفه را از شعور و شناخت، بر خوردار میسازد و ایمان را در ذهن
جامعه هوادار، زنده نگه میدارد.
عمیقترین پیوندها میان عقل و عشق و عاطفه و برهان، در سایه عزاداری برای عاشورا
شكل می گیرد.
«منا» یك قربانگاه بود، و... «كربلا»، قربانگاهی دیگر تنها هاجر و ابراهیم نبودند
كه «اسماعیل» را به «مذبح» آوردند، محمد و علی و فاطمه(ع) نیز «حسین» را به قربانگاه
عشق فرستادند.
برای رسیدن به كربلا، باید ارادهای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این
سفر، باید رهتوشهای از صبر و یقین، پاپوشی از توكّل، سلاحی از «ایمان» و مَركبی
از «جان» داشت، تا به منزل رسید، چرا كه راه كربلا، از «صحرای عشق» و «میدان فداكاری»
و پیچ و خم خوف و خطر میگذرد.
زائر حسین(ع) باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در
خویش پدید آورد و كربلایش «كرب» و «بلا» باشد.
دانشگاه كربلا باز است و شاگرد میپذیرد، از هر جا كه باشد، هركه باشد...
محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشههای مرده و افسرده
و خوابیده، و شكوفایی غنچههای بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداكاری است.
محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است.
محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است.
محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است.
محرّم، اهرم حركت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای علوی و
قیامهای مكتبی است.
حسین(ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت مینویسد و پیكهای
رهایی را بر موجهای محرّم و عاشورا سوار میكند.
كلاسهای كربلا - كه در همه جاست - حتی بدون یك روز تعطیلی، به من و تو و به همه
آنانكه به نجات «انسان» میاندیشند، میآموزد. چرا كه : هر روز عاشوراست و هر جا
كربلاا
«غدیر علی»، «حرای محمّد» است، در جلوهای پس از بیست و سه سال.
«عاشورای حسین»، دادخواهی غدیر علی(ع) است، پس از نیم قرن مظلومیّتِ حقّ.
«عاشورا»، سقّای تشنه كامانِ عزّت است،عاشورا، انفجاری از نور و تابشی از حق بود
كه بر «طور» اندیشهها تجلی كرد و «موسی خواهان» گرفتار در «تیهِ» ظلمت را از
سرگردانی نجات بخشید.
عاشورا درخششی بود كه در دل دشمن، ترس ریخت و در دل دوست، امید آفرید و مردگان را
بیدار ساخت و غافلان را به هوش آورد و «شب» را تا پشت دروازههای شهر شرك و قلعه
نفاق، تاراند.
گرچه در آن نمیروز سرخ، در آن صحرای آتشگون، در آن كربلای «آزمایش»، قیام قیامت در
خون نشست، ولی فریاد رسایت در عمق زمان برخاست.
ای حسین!... گرچه در آن «نینوا» نای حقیقتگوی تو را بریدند، امّا ... نوای «حق،
حقِ» تو در تاریخ، همچنان ماندگار شد و جاودانه ماند.
ای حسین! كربلای تو، انقلاب آموز و انسانساز نسلها و قرنها و سرزمینها بود و
عاشورای تو، بارور سازنده لحظهها و روزها و سالها.
حسین(ع) مرگ را «پل عبور» به آخرت میدانست و «بقا» را در «فنا» میجست و «پیروزی»
را در «شكست»! «زندگی» را در «مرگ» میدید و «ماندن» را در «رفتن» و «حضور» را در
«غیبت» میشناخت و «شهادت» را حضور جاودانه در تاریخ میدانست و مرگ را برای
فرزندان آدم، همچون گلوبندی زیبا برسینه دختری جوان، شایسته میدید.
حسین(ع) شناگر دریای خون بود و رهپوی وادی عشق. و در قربانگاه خود، در آخرین لحظات
نیز، سرود توحید و رضا خواند.
حسین(ع)، كربلایی نیست، جهانی است.
حسین(ع)، هم «راه» است و هم «راهنما». هم كاروان است و هم قافله سالار.
حسین(ع)، كشتی نجات و مشعل هدایت است.
هنوز هم بشریّت، تشنه درسهای «مكتب عاشورا»ست، مكتبی كه الفبای آن، فداكاری،
جانبازی، خلوص و خدامحوری است.
حسین(ع)، چشمهای از حقیقت و حرّیت است كه تا ابد كام تشنگان آزادی را سیراب
می سازد.