فروغی از سیمای نهمین آفتاب/ ویژه نامه میلاد جواد الائمه(ع)

۱۳۹۸/۱۲/۱۴ ۱۱:۵۴:۰۹

محمد بن علی بن موسی(ع) ، امام نهم شیعیان است که به امام جواد(ع) شهرت دارد. پدر وی امام رضا(ع) و مادرش سبیکه نام داشت که از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر اسلام(ص)به شمار می‌رود...

محمد بن علی بن موسی(ع) ، امام نهم شیعیان است که به امام جواد(ع) شهرت دارد. پدر وی امام رضا(ع) و مادرش سبیکه نام داشت که از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر اسلام(ص)به شمار می‌رود. در برخی از منابع نام مادر ایشان خیزران و ریحانه نیز آمده است.

کُنیه وی ابوجعفر است که معمولاً در روایات تاریخی با عنوان ابوجعفر ثانی ذکر می‌شود تا با ابوجعفر اول یعنی امام باقر(ع) اشتباه نشود.مشهورترین لقب وی جواد است و القاب دیگری همچون تقی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل و منتجب را نیز برای آن حضرت برشمرده‌اند.

ولادت

بر اساس گزارش مورخان، امام جواد(ع) در سال ۱۹۵ه‍.ق. در مدینه به دنیا آمد. اما درباره روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور و منحصر به فرد، دهم رجب است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد نقل کرده است.

مولودی پر خیر و برکت

امام جواد(ع) در اواخر عمر امام رضا(ع) بدنیا آمد، لذا قبل از تولد ایشان و با توجه به اینکه امام رضا(ع) فرزندی نداشت برخی از مخالفین در جامعه شبهه افکنده، می‌گفتند: «امام رضا(ع) نسلی از خود باقی نمی‌گذارد و سلسله امامت قطع می‌شود و در واقع می‌خواستند این سخن پیامبر اسلام(ص) را که گفت: «امامان بعد از من دوازده نفر هستند.» دروغ جلوه دهند؛ چرا که اگر امام رضا(ع) دارای فرزند نمی‌شد سلسله امامان در عدد هشت قطع می‌گشت. با توجه به این شرایط وقتی امام جواد(ع) دنیا آمد و وی را نزد پدرش آوردند، امام رضا(ع) فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت‌تر از او زاده نشده است.» هم چنین در روایتی که از ابن اسباط و عباد بن اسماعیل نقل شده می‌گویند: «در حضور امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر،امام جواد(ع) را آوردند. عرض کردیم: «این همان مولود پر خیر و برکت است؟» امام رضا(ع) فرمودند: «این همان مولودی است که در اسلام با برکت‌تر از او زاده نشده است»

مسأله سنّ کم

امام جواد(ع) در سنین کودکی یعنی هشت سالگی به امامت رسید و همین مسأله باعث شد تا تعدادی از شیعیان امامت وی را نپذیرفته، فرد دیگری را به عنوان امام انتخاب کنند. تعدادی نیز تا روشن شدن مسأله امامت در سن کودکی سرگردان بودند تا این که مسأله برایشان حل شد سپس به امامت وی باور پیدا کردند.این مسأله یکی از شبهاتی بود که هم در زمان امام رضا(ع) و هم در زمان حیات امام جواد(ع) از سوی برخی مطرح شد و این دو امام پاسخ‌های قرآنی بیان کردند.یکی از این پاسخ‌ها اشاره به پیامبری حضرت یحیی(ع) است که درباره آن قرآن می‌گوید: "ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم .

پاسخ دیگر، سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در نخستین روزهای تولد بود، آیات ۳۰ تا ۳۲ سوره مریم از زبان حضرت عیسی(ع) به این مطلب اشاره می‌کند: "بی‌شک من بنده خدایم، به من کتاب (انجیل) عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم وجودی پر برکت قرار داده است، و مرا تا آن زمان که زنده‌ام به نماز و زکات توصیه فرموده و (نیز مرا) به نیکی در حق مادرم سفارش کرده و جبار و شقی قرار نداده است.

مناظره امام جواد (علیه اسلام) با یحیی بن اکثم

هنگامى كه مأمون بر آن شد تا ام فضل را به تزويج امام جواد (عليه السّلام) درآورد، عباسيان برآشفتند و سخت به وحشت افتادند؛ زيرا بر اين گمان بودند كه اين اقدام خليفه، همان پى‏ آمدهايى را به دنبال خواهد داشت كه اقدامش درباره پدرش امام رضا (عليه السّلام) پيش آورد. لذا پيش مأمون آمدند و او را بدان جهت كه ممكن است خلافت از دست بنى عباس بيرون شود، از اين اقدام بر حذرش داشتند. از خليفه اجازه خواستند تا تفقّهى در دين پيدا كند و پس از آن، هر چه مصلحت دانست درباره او انجام دهد.‏مأمون به آنها گفت که هر وقت خواستيد مى ‏توانيد او را بيازماييد.آنان موافقت خود را اعلام كرده، تصميم گرفتند يحيى بن اكثم را كه از قضات بنام و فقيهى مشهور بود، براى مناظره با امام برگزينند و پس از جلب موافقت يحيى، از او خواستند تا سؤال دشوار و پيچيده‏اى را براى مناظره آماده كند و به او قول دادند در صورتى كه امام جواد (عليه السّلام) را در جريان مناظره به عجز وادارد، اموال و اشياء نفيسى به وى خواهند داد. سپس، روزى را براى اين كار تعيين كردند و در آن روز همه عباسيان و نيز امام جواد (عليه السّلام) و يحيى بن اكثم، و حتى شخص مأمون در مجلس حضور داشتند.

ابتدا يحيى بن اكثم اجازه خواست تا پرسشهاى خود را در مقابل امام مطرح كند. پس از كسب اجازه از مأمون، از حضرت جواد (عليه السّلام) نيز اجازه خواست و پس از آن كه امام آمادگى خود را اعلام كرد،

يحيى از ايشان پرسيد: مُحرِمى كه حيوانى را كشته، وظيفه‏ اش چيست؟

امام در جواب از وى پرسيد:آيا فرد مُحرم، صيد را در حرم كشته يا در بيرون از آن؟ آيا مُحرم جاهل به حكم بوده يا عالم به حكم؟ آيا عمدا آن را كشته يا به خطا؟ آيا مُحرم آزاد بوده يا برده؟ آيا بالغ بوده يا نابالغ؟ هنگام رفتن به مكه آن را كشته يا در موقع بازگشت؟ صيد از پرندگان بوده يا غير آن؟ صيد كوچك بوده يا بزرگ؟ مُحرم اصرار بر عمل خود دارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب صيد را كشته يا در روز؟ مُحرم در حال عمره بوده يا حج؟ با اين فروضى كه امام جواد (عليه السّلام) براى مسأله مطرح كرد، يحيى حيرت زده و درمانده شد تا جايى كه همه حضار از رنگ باختن چهره ‏اش، شكست او را به وضوح دريافتند.

مأمون از امام خواست تا خود پاسخ فروضى را كه در جواب يحيى بن اكثم مطرح كرده بود بدهد. امام به يكايك آنها پاسخ داد.

آنگاه امام از يحيى بن اكثم چنين پرسيد:مرا از مردى خبر ده كه زنى در اوايل صبح بر او حرام بود؛ روز كه بالا آمد آن زن بر وى حلال شد و هنگام ظهر دوباره بر او حرام گرديد و در موقع عصر حلال شد و در وقت غروب آفتاب بار ديگر بر او حرام شد و در وقت عشا، حلال و در نيمه شب باز بر او حرام و هنگام طلوع آفتاب حلال شد؛ مسأله اين زن چيست و چگونه مرتّبا بر او حلال و حرام مى ‏شود؟ يحيى بن اكثم از پاسخ به اين سؤال واماند و از امام خواست تا خود جواب مسأله را روشن كند. آن حضرت فرمود: اين زن، كنيز شخص ديگرى بوده كه بر اين مرد حرام بود، روز كه بالا آمد كنيز را از صاحبش خريدارى كرد و بدين ترتيب بر او حلال شد، ظهر او را آزاد كرد و بدين جهت دوباره بر او حرام شد. عصر با او ازدواج كرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار كرد و در نتيجه به او حرام شد و در وقت عشا كفاره ظهار را داد دوباره به وى حلال شد. نيمه شب او را طلاق داد و به اين علت حرام شد؛ صبح رجوع كرد و دوباره بر او حلال شد. مأمون بار ديگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتى كرد و گفت: كمى سنّ مانع از كمال عقل براى اين خاندان نمى ‏شود.

( قرشى،، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، دار الكتب الاًّسلاميْ، 1368 ه".ش، ص 642 - 644 )