فقط حس کنجکاوی مرا به این سفر کشاند!

۱۳۹۸/۱۲/۰۷ ۱۰:۲۸:۰۸

چند سال قبل هنوز عربستان سعودی منع سفر دختران دانشجو نکرده بود و سفر عمره ۱۵ روزه بود،بنده با کاروانی از دانشجویان دختر تهران عازم سرزمین وحی شدم...

چند سال قبل هنوز عربستان سعودی منع سفر دختران دانشجو نکرده بود و سفر عمره 15 روزه بود،بنده با کاروانی از دانشجویان دختر تهران عازم سرزمین وحی شدم.دو روز از اقامتمان در مدینه گذشت که باخبر شدیم یکی از دختر خانم ها تب کرده و گوش درد و دل درد شدیدی دارد؛حتی قادر به راه رفتن نیست.

مدیر کاروان زحمت کشیدند و دکتری را بالا سرش آوردند، دکتر بعد از ویزیت بیان کرد که ایشان اوریون گرفته و التهاب شدیدی در ناحیه بناگوش و فک وجود دارد و باید سریعا به ایران منتقل شود،چرا که این بیماری واگیردار است و همچنین ممکن است به علت پیشرفت بیماری به مننژیت تبدیل شود.

بنده گفتم احتمال دارد در راه برگشت وضع ایشان وخیم تر شود، امکان ندارد به نحوی بماند.دکتر گفت یک راه دارد و آن اینکه در یک اتاق قرنطینه شود و یک نفر هم قبول کند تمام وقت از ایشان پرستاری کند. اتاق را باید گرم نگه دارد،مایعات به او بدهد ،هر روز لباس بیمار را بشوید و تبش را با پاشویه کنترل کند،داروها را به موقع بدهد و بیمار به هیچ وجه از اتاق خارج نشود.

من رفتم اتاق با معینه کاروان(همسرم) صحبت کردم،ایشان قبول کرد که از دختر بیمار پرستاری کند.هر چند روز یکبار پزشک برای ویزیت می آمد و حتی یک روز بنده یادم می آید که دکتر داخل اتاق وارد نشد،حال عمومی بیمار را از معینه پرسید،نسخه را به دست من داد و رفت..

بعد از چند روز تب بیمار پایین آمد و می توانست غذا بخورد.به حاج خانم گفته بود به حاج آقا بگویید بیاید.بنده رفتم به اتاقشان با صدایی بی رمق گفت:حاج آقا من در این چند روزه مسلمان شدم.من مذهبی نداشتم،خدا و پیامبر را قبول نداشتم من از نخبگان دانشگاهم هستم و از کشورهای اروپایی دعوتنامه و بورسیه دارم و اصلا در فاز مکه و مدینه نبودم ،فقط حس کنجکاوی مرا به این سفر کشاند و آمدم ببینم اینجا چه خبر است؟حتی روز اول به جلسه نمی آمدم ،در افکار خودم بودم مسجدالنبی هم یک دفعه بیشتر نرفتم اما این بیماری مرا به خودم آورد،این حال تنهایی مرا به فکر فرو برد...

فردای آن روز در مسجد شجره مُحرم شد و در مکه هم حال و هوای خاصی پیدا کرده بود.شخصی که به اصطلاح خودش بی نماز بود حالا به یک شخص مومن و متعهد تبدیل شده بود.

از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمد رضا فقیهی،روحانی کاروان 

ارسال نظر