زینب (علیها السلام) بانوى حیا، پاسدار عفت و پاكدامنى

۱۳۹۸/۱۰/۱۰ ۱۱:۴۴:۰۹

زینب،بانوى حیا و عفت، مرزبان پاكى و پاكدامنى، دختر على (ع) و زهرا (س)، در روز پنجم جمادى الاولى، سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره، خواستگاه حیا و پاكى، دیده به جهان گشود.

زینب،بانوى حیا و عفت، مرزبان پاكى و پاكدامنى، دختر على (علیه السلام) و زهرا (علیها السلام)، در روز پنجم جمادى الاولى، سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره، خواستگاه حیا و پاكى، دیده به جهان گشود . هرچند مادر بزرگوارش را در پنج‏ سالگى از دست داد، ولى ره توشه‏ هایى گرانبها از حیا و پاكى در همین مدت كوتاه از مكتب مادر فرا گرفت . در دوران زندگى بابركت‏ خویش، مشكلات و رنجهاى فراوانى متحمل شد و بى‏ شك مهمترین و تلخ‏ترین آن، واقعه كربلا و داستان اسارت بود . در تمام این سختیها و حوادث تلخ، در كنار صبورى و بردبارى درس حیا و عفت را به همه آموخت (1)

او را، ام‏ كلثوم كبرى، صدیقه صغرى، محدثه، عالمه و فهیمه مى‏ نامیدند . او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود . نسب نبوى، تربیت علوى و فاطمى، همراه با لطف خداوندى، از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏ خواندند .

مراسم نام‏گذارى

معمولا مرسوم است كه پدر و مادر، نام فرزند را انتخاب مى‏ كنند، ولى در ولادت حضرت زینب (علیها السلام)، والدین او این كار را به پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله)، جد بزرگوار آن بانو واگذار نمودند، پیامبر (صلى الله علیه و آله) در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، مشتاقانه به خانه على (علیه السلام) رفت . نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، بعد از مدتى جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و نام زینب (زین + اب) را كه به معناى «زینت پدر»است، براى این دختر انتخاب نمود (2)

آن بانوى بزرگ، سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله‏ بارى از اندوه، محنت و رنج و با یادگار گذاشتن درسهاى زیادى از صبورى، حیا، عفت و پاكى، دار فانى را وداع گفت . در این مقام برآنیم تا گوشه‏ هایى از حیا، عفت و پاكدامنى زینب(س) را به تصویر كشیم و ره توشه گرانبهایى براى بانوانى كه مى‏ خواهند زینب گونه زندگى كنند و به افتخار و سربلندى ابدى برسند مهیا سازیم .

نمونه‏ هایى از حیاى زینب (علیها السلام)

1 . فرزند بیت ‏حیا و عفت:

تاثیر وراثت و خانواده در رفتار و كردار انسان تردیدپذیر نیست . امروزه به روشنى ثابت‏ شده است كه بخشى از صفات خوب و بد، از راه وراثت، از نسلى به نسلى منتقل مى‏ شوند و به همین جهت‏ خانواده ‏هایى كه پیامبران در آن متولد شدند، عموما پاك و اصیل بودند، به همین جهت در منابع اسلامى نیز از ازدواج با زنان زیبایى كه در خانواده‏ هاى ناپاك و عارى از حیا به بار آمده‏ اند نهى شده است.در كنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشى از فضایل و كمالات، با تربیت صحیح به فرزندان منتقل مى‏ شود .

در زندگى زینب (علیها السلام) این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، چنانكه در زیارت نامه آن بانوى بزرگوار مى‏ خوانیم: «السلام على من رضعت ‏بلبن الایمان، سلام بر كسى كه از پستان ایمان شیر نوشید».

آرى!زینب كبرى (علیها السلام) در خانه وحى و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مركز نزول وحى الهى نشو و نما نمود و از یگانه مادر معصوم جهان هستى «فاطمه زهرا علیها السلام‏» شیر نوشید و از ابتداى شیرخوارگى در آغوش پر مهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگى در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت، یعنى رسول الله (صلى الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دو برادر بزرگوارش امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) تربیت ‏یافت .

«یحیى مازنى‏» كه از علماى بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل مى‏ كند: «مدتها در مدینه، در همسایگى على (علیه السلام) در یك محله زندگى مى‏ كردم . منزل من در كنار منزلى بود كه «زینب‏» دختر على (علیه السلام) در آنجا سكونت داشت، حتى یك بار هم، كسى حضرت زینب(س) را ندید و صداى او را نشنید، او هرگاه مى‏ خواست‏ به زیارت جد بزرگوارش برود، در دل شب مى‏ رفت، در حالى كه پدرش على (علیه السلام) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهما السلام) در اطراف او بودند . وقتى به نزدیك قبر شریف رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مى‏ رسیدند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمعهاى روشن اطراف قبر را خاموش مى‏ كرد . یك روز امام حسن (علیه السلام) علت این كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: «اخشى ان ینظر احد الى شخص اختك زینب (3) ، از آن مى ‏ترسم كه كسى خواهرت زینب را ببیند ».

به قول «شیخ جعفر نقدى‏» ، زینب (علیها السلام) تربیت‏ شده پنج تن آل عبا است:«فالخمسة اصحاب العباء هم الذین قاموا بتربیتها وتثقیفها وتهذیبها وكفاك بهم مؤدبین ومعلمین (4) ، پنج تن آل عبا به تربیت و فرهنگ سازى و تهذیب زینب همت گماردند و همین بس كه آنها ادب كننده و آموزگار باشند».

و راستى كجا رفته این مرزبانیهاى حیا؟ ! و چرا در جامعه شیعه علوى، مى‏ بینیم كه مردان با همسران آرایش كرده و دختران بى‏ بهره از حجاب، در پاركها و خیابانها و . . . ظاهر مى‏ شوند؟ !

2 . حیا در آغاز جوانى

دكتر «عائشه بنت الشاطى‏» ، بانوى نویسنده و اهل تحقیق اهل سنت، چنین مى‏ گوید:«زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟ مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مى‏ كنند، زیرا كه او در خانه و روبسته زندگى مى‏ كرد . ما نمى‏ توانیم مگر از پشت پرده وى را بنگریم، ولى پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى‏ آید و مصیبت جانگداز كربلا او را به ما نشان مى ‏دهد . (5)»

تاریخ او را ندیده، چرا كه حیاى او مانع از آن شده است و مادرش فاطمه توصیه كرده است كه: «خیر للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال (6) ، براى زنان بهتر است كه آنان مردان را نبینند، و مردان [نیز] آنها را نبینند .»

و اگر دستور الهى و آسمانى نبود كه «ان الله شاء ان یراهن سبایا، به راستى كه خدا خواسته كه آنها را اسیر ببیند» حسین (علیه السلام) هرگز به خود اجازه نمى‏ داد خواهر را در سفر كربلا به همراه ببرد .

3 . نمایش شكوه حیا هنگام حركت از مدینه

مدینه، شبى را به یاد مى‏ آورد كه كاروان حیا با تمام شكوه و جلال به سوى مكه روانه شد . آن شب از شب هاى ماه رجب بود كه كاروانى مجلل از مدینه بیرون رفت، در حالى كه دو بانوى «حیا» و عفت را جوانان بنى‏ هاشم و در راس همه سید جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند . در قطعه‏ اى تاریخى، راوى چنین نقل مى‏ كند:

«چهل محمل را دیدم كه با پارچه‏ هاى حریر [ابریشم] و دیباج زینت‏ شده بودند . در این وقت امام حسین (علیه السلام) دستور داد بنى هاشم زنهاى مَحرم خود را سوار بر محملها نمایند، پس در این حال من نظاره مى‏ كردم كه ناگهان جوانى از منزل حسین (علیه السلام) بیرون آمد در حالى كه قامت‏ بلندى داشت و بر گونه او علامتى بود و صورتش مانند ماه مى‏ درخشید و مى ‏فرمود: بنى‏ هاشم كنار روید و آن‏گاه دو زن از خانه حسین (علیه السلام) خارج شدند، در حالى كه دامانشان بر اثر حیاى از مردم به زمین كشیده مى‏ شد و دور آن دو را كنیزانشان احاطه نموده بودند . پس آن جوان به سوى یكى از محملها پیش رفت و زانوى خود را تكیه قرار داد و بازوى آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود . من از بعضى پرسیدم: آن دو بانو كیستند؟ ! جواب دادند: یكى از آنها زینب (علیها السلام) و دیگرى ام ‏كلثوم، دختران امیرالمؤمنین (علیه السلام) . پس گفتم: این جوان كیست؟ ! گفته شد: او قمر بنى هاشم، عباس فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . سپس دو دختر صغیر را دیدم كه گویا امثال آنها آفریده نشده است . پس یكى را همراه زینب و دیگرى را همراه ام‏ كلثوم سوار نمود . پس از [اسم] آن دو دختر پرسیدم . گفته شد: یكى سكینه و دیگرى فاطمه، دختران حسین مى ‏باشند .

آن‏گاه بقیه بانوان به همین جلالت و عظمت و حیا و متانت‏ سوار شدند و حسین (علیه السلام) ندا داد: كجاست عباس، قمر بنى هاشم! عباس عرض كرد: لبیك، لبیك، اى آقاى من! فرمود: اسبم را بیاور . اسب آقا را حاضر كرد . آنگاه حضرت بر آن سوار شد و بدینسان كاروان حیا، عفت، متانت و نجابت مدینه را ترك گفت (7) .

4 . تجلى حیا در دارالاماره كوفه:

زینب كبرى (علیها السلام) در دوران اسارت، وقتى به دارالاماره رسید، بغض راه گلویش را بست، چرا كه او همه این خانه را مى‏ شناخت، اینجا روزى خانه زینب بود، روزگارى كه اسم پدرش على، با عظمتى بى‏ مانند جهان را پرساخته بود .اشك در دیدگانش حلقه زد، ولى خوددارى كرد، مبادا گریه خوارش كند . در آن دم به اتاق بزرگى رسید و دید عبید الله ابن زیاد در جایى نشسته كه پدرش در آنجا مى‏ نشست و از میهمانان پذیرایى مى‏ كرد .

زینب كه بى ‏ارزش‏ترین لباسهایش را بر تن و كنیزانش دورش را گرفته بودند، حیا را به عرصه نمایش گذاشت و بدون آن كه به امیر سركش خون‏خوار اعتنایى كند، به صورت ناشناس در گوشه‏ اى نشست در حالى كه سراپاى وجود او را شرم، حیا، نجابت و پاكى احاطه كرده بود (8) . ابن‏ زیاد پرسید: این زن كیست؟ (سه بار این سؤال را تكرار كرد)، حیا و نجابت زینب از یك طرف، علم حضرت به قصد ابن زیاد براى تحقیر اهل بیت (علیهم السلام) از طرف دیگر، اجازه نداد زینب جواب او را بدهد . تا آنجا كه ابن زیاد ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب پاشید و براى آزردن او گفت: «كیف رایت صنع الله باخیك واهل بیتك (9) ، كار خدا را با برادر و خانواده ‏ات چگونه یافتى؟»

زینب جوابى كوتاه، ولى بسیار زیبا داد كه ریشه در كمال حیاى او داشت . حضرت با آرامشى كه از حیا و رضاى قلبى او حكایت داشت آن جمله به یادماندنى را فرمود: «ما رایت الا جمیلا (10) ، جز زیبایى چیزى ندیدم .»

1.شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، تهران، دارالكتب الاسلامیة، ج‏3، ص‏46 .

2.همان، ج‏3، ص‏39 .

3.شیخ جعفر نقدى، كتاب زینب كبرى، ص‏22، و ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏60 .

4.زینب كبرى، ص‏20 .

5.عائشه بنت الشاطى، بانوى كربلا، مترجم:

سید رضا صدر (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ سوم 1378)، ص‏58 - 59 .

6.وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏43، حدیث 7 .

7.موسوعة كلمات الامام حسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم، قم، مؤسسه الهادى، چاپ اول، صص‏297 298 .

8.با نگاهى به: بانوى كربلا حضرت زینب، صص 138 - 139 .

9.بحارالانوار، ج‏45، ص‏179 .

10.همان، ج‏45، ص‏116 .

نویسنده:سید جواد حسینى


ارسال نظر