به بهانه شهادت امام حسن مجتبی(ع)
جبران کردن جای خالی او محال است...

۱۳۹۸/۰۸/۰۶ ۱۴:۱۰:۱۹

جبران کردن جای خالی او محال است. دیگر تحمل زمین با وجود غیبت کبود او روا نیست. او مترادف ترین حضور خداوند بود. کجاست کسی که به حرف بیاید در دفاع از ماتم های عمر او؟

جگر سوخته

سودابه مهیجی

نفس های زخم، اندک اندک درختان را کدر کرد و گندمزاران از اندوهی که بر شانه های آن بهار غمگین روییده بود، آهسته آهسته شوره زار شدند. مرد دیگر خسته بود. صدایش پر از مه بود و تمام دلگیری اش از کاینات در لخته های خون جگر بر زبان آمد، بر صورت تاریخ شَتک زد. دلش را، این راز سر به مهر سالیان را در ناله ای جان گداز فاش کرد تا همه روزگار تا ابد بدانند او نیز ادامه غم های پدران خویش بود. آفتابِ صورتش را ابر غم پوشاند. پنجره های خانه را رو به توفانِ در راه بست و همچون شمعی رو به وفات، سوسوی خویش را پنهان کرد.

تمام جاده های عمر را تنها رفته بود. هرگز در وادی عشق غیبت نکرد. هرگز مدارای انسان را بی حوصله نبود. اکنون چگونه با دلواپسی های تمام عالم پلک ها را به روی مرگ رها کند؟ اکنون چگونه وداع ارغوانی خویش را بر لب آورد؟ حال آنکه تمام زخم های نفس هایش، هنوز مضطرب راه گم کردن انسان است. چگونه مردم حدسِ دل خستگی هایش را نزدند و از غم های مواج و ژرف او اندکی نکاستند. چگونه فروغ چشمانش را که تمام دلگرمی روزها و شب های زمین بود، آزردند و با تاریکی محض خویش از پیش روی نور او بی اعتنا رد شدند؟ حتی برای یک بار نتوانستند نام عاشقانه اش را معنا کنند، اما مدام بهانه های دلخراش برای رحمت او آوردند.

جبران کردن جای خالی او محال است. دیگر تحمل زمین با وجود غیبت کبود او روا نیست. او مترادف ترین حضور خداوند بود. کجاست کسی که به حرف بیاید در دفاع از ماتم های عمر او؟ کجاست مرهمی برای این جراحت؟ کجاست تلافی این لباس های سیاه که تا ابد سوگ عاشقان را مستدام می دارند؟ کجا بود نوش دارویی برای آن جگر سوخته؟ چرا گیاهان بی کفایت زمین پادزهری بر دل او نشدند؟ چرا خنکای شفایی بر داغ او نازل نشد؟ دیگر هیچ فصلی را جز به نفرین خویش صدا نکنیم. ما که تمام لطف باران را به هدر دادیم و ناسپاسِ همه مراحم عشق بودیم.

خبر، پشت تمام آه ها را خمیده. خبر، بنفشه ها را افروخته و بال پروانه را جامه عزا کرده. آسمان در نظاره این خبر شعله کشیده و زمین، تمام بغض هایش هویدا شده. کجاست راه فراری از این ماتم سهمگین؟ انکار نمی توان کرد که دریا از خاک دیگر دریغ شده. اکنون برای مرثیه باید مهیا بود. نیت کنیم که رثاخوانی بی وقفه ما تقصیرات گذشته مان را عذرخواهی به سزایی باشد. انگار این خیابان تاریک عزا انتهایی ندارد. این اندوه بی پایان تر از آن است که برای گریه هامان نفس کم نیاوریم.

ارسال نظر