مسابقه چراغ راه هدایت/نفر دوم بخش دل نوشته

۱۳۹۷/۰۵/۲۰ ۱۳:۵۱:۰۶

تابستان برای اولین بار شرکت کردم، یقین داشتم شایسته وصلش نیستم اما دلم می خواستش.

نتایج آمد و من پذیرفته نشدم.

ذخیره ها؟ بله!

باز نشد....

آذر یا دیماه بود که مجددا ثبت نام کردم و پذیرفته نشدم باز. پرسیده بودن می خواهم ذخیره باشم؟!با خودم گفتم خریدارت نیستن! بفهم! اما دلم نیامد و قبل از خروج از سایت بله را انتخاب کردم.

صبح روز دوشنبه ای بود که خسته از روزگار از خواب بیدار شدم مستقیم رفتم سراغ قرآن روی کتابخانه ام و گفتم خدایا خسته ام! کمکم کن...

قرآن را باز کردم، آمده بود صبح نزدیک است...

ساعت ده صبح بود که پیامکش آمد...استاد عزیز پذیرفته شده اید!!

صبح زندگی من کربلا بود...

2/

هیچوقت فکر نمیکردم که بشه توی سن ۳۳ سالگی هم عاشق شد...

تازه عاشقی با حال و هوای ۱۶ سالگی!!!

فکرشم نمیکردم باز آخر شبا زیر پتو اشک بریزم...

تا اینکه رفتم کربلا....

ارسال نظر