از بهشت می نویسم/شماره۶

۱۳۹۷/۰۲/۲۵ ۱۵:۲۵:۱۵

آقا جان،

اين روز ها مدام مى انديشم كه شما از كجاى تاريخ بشريت برخاسته ايد كه فرشته ها مداواى بال و پر سوخته ى شان را مديون تولد مباركتان هستند و شهادتتان، مرور سرگذشت همه ى زمان ها و همه ى مكان هاست،

بى گمان طعم گس ميوه ى ممنوعه، كه از آغاز آدميان را پاى در بند چرخ روزگار نمود، در دهان سپاهيان سياه دل دشمن باقى مانده بود كه اين چنين به تلخ كارى ، كام شيعه را تا به ابد تلخ نمودند،

سبزترين سيد تاريخ، از صبورى خواهرتان زينب، چند كشتى نوح ساخته شد كه بعد از قرن ها هنوز توسل به نام زيبايتان راه نجات دل هاى دردمند است،

امام خوبى ها، كدام ابراهيم، اين چنين دردانه هاى خويش را در راه اعتقادات آسمانى اش، با دستان خود، به مسلخ باطل كشاند و بر پاره هاى جوانش و بر لاله رسته ى گلوى  شيرخواره اش اين چنين تاب آورد،

آقاى مظلومان، بوى پيراهن خونين كدام يوسفى اين گونه در شامه ى همه ى اعصار و ازمنه باقى مانده و كدام يعقوب به اندازه ى دل از دست دادگانت در سوگوارى عزيزش اشك ريخته است؟

عيسى ترين مرد زمانه، من يقين دارم كه دل هاى مرده ى شيعه به شور محرّمت و ذهن هاى مرده ى بشريت به شعور حماسه ات هرسال جانى تازه مى يابد.

كاش حالا كه دوباره ، تاريخ با جوهر خون رنگش نام حسين را بر آغاز ماه قلم مى زند، بيايى ! و مس ناقابل وجودمان را به كيمياى يك نگاهت طلا كنى .

آمين????

محرم ٩٦

ارسال نظر