مسجدالحرام

چهار زاويه کعبه به چهار رکن نامور است. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکني است که حجرالاسود در آن است.
مسير طواف، از رکن حجرالاسود آغاز مي شود، سپس به رکن عراقي مي رسد، پس از آن به رکن شامي و سپس به رکن يماني و آنگاه باز به رکن حجرالأسود مي رسد و همين جا يک شوط پايان مي يابد.
از ميان اين چهار رکن، فضيلت رکن يماني و رکن اسود از دو رکن ديگر بيشتر است; چنان که روايات زيادي از شيعه و سنّي درباره فضيلت و اهميت اين دو رکن نقل شده است. در روايتي از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است که فرمود: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله)لا يَسْتَلِمُ إِلاّ الرُّکْنَ الاَْسْوَدَ وَ الْيَمَانِيَّ ثُمَّ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَضَعُ خَدَّهُ عَلَيْهِمَ ;(1) رسول خدا(صلي الله عليه وآله) دو رکن يماني و اسود را استلام مي کرد و آنها را مي بوسيد و صورتش را بر آنها مي نهاد. (1) ابومريم نقل کرده است که همراه امام باقر(عليه السلام) طواف مي کردم. در هر دوري که مي زد، رکن يماني را استلام مي کرد و مي فرمود: اللَّهُمَّ تُبْ عَلَيَّ حَتَّي أَتُوبَ وَ اعْصِمْنِي حَتَّي لا أَعُودَ ;(2)
در روايتي ديگر از امام صادق(عليه السلام) آمده است که الرُّکْنُ الْيَمَانِيُّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ لَمْ يُغْلِقْهُ اللَّهُ مُنْذُ فَتَحَهُ .(3) رکن يماني دري از درهاي بهشت است و از روزي که گشوده شده، بسته نشده است. همچنين رکن يماني از جايْ هايي است که دعا در آنجا به اجابت مي رسد.
به نقل از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آمده است که فرمود: مَسْحُ الحَجَر و الرُکْن اليماني يَحُطُّ
الخَطايا حَطّ ; مسح حجرالاسود و رکن يماني، گناهان انسان را پاک مي کند.
بنا به مشهور، محلي که براي فاطمه بنت اسد شکافته شد تا به درون کعبه رود و فرزندش علي بن ابي طالب را به دنيا آورد، در کنار رکن يماني بوده است.
به دليل بازسازي هايي که در ديوار کعبه صورت گرفته، هيچ اثري از محل ورود اين بانوي بزرگوار بر کعبه ديده نمي شود.
حجر الاسود
حجرالاسود يا سنگ سياه، از اجزاي بسيار مقدس مسجدالحرام بوده و در رکن اسودِ کعبه در ارتفاع 5/1 متري قرار گرفته است. اين سنگ مقدس، پيش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقيقت در شمار عناصر اصلي کعبه
بوده است. به لحاظ همين تقدّس، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آن را نگاه داشت و ديگر سنگ هايي را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ريخت.
حجرالأسود در جريان تخريب کعبه، که پنج سال پيش از بعثت صورت گرفت، در فاصله اي دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جاي خود، همان گونه که پيشتر گذشت، قريش به نزاع پرداختند، اما با درايت رسول خدا(صلي الله عليه وآله)، همه قريش در فضيلت آن سهيم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب
گرديد. به مرور زمان و در اثر تحوّلات و تغييرات، از حجمِ نخستينِ اين سنگ کاسته شد و حتي به چند پاره تقسيم گرديد که آخرين بار قسمت هاي مختلف آن را به يکديگر متصل کردند و آن را در محفظه اي نقره اي قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که براي بوسيدن و استلام لازم است، جاي گذاشته اند.
در بسياري از روايات آمده است که حجرالأسود از سنگ هاي بهشتي است و همراه آدم(عليه السلام) به زمين فرود آمد.(1)
در نقلي از ابن عباس آمده است که اگر کسي با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بيعت نکرد و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول(صلي الله عليه وآله) بيعت کرده است.
همچنين در روايات آمده است که اين سنگ در آغاز سفيد بود، اما گناهاني که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سياه شدن آن گرديد.(2)
از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده است که فرمود:
فاللّه تعالي يُحْييه يَوْم القيامة، له عَينان يُبْصر بهما، و لسانٌ يَنطق فيَشهد علي مَنِ  اسْتَلَمه.
خداوند در روز قيامت، حجر الاسود را زنده مي کند، در حالي که دو چشم بينا و زباني گويا دارد و شهادت مي دهد که چه کسي آن را استلام کرده است.
همچنين از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده است که فرمود: الحجر يمين الله في أرضه، فمن مسحه، مسح يدالله (3); حجرالاسود، دست خداوند در روي زمين است، کسي که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: در صورتي که کسي در اطراف حجر نبود و به راحتي امکان استلام و بوسيدن بود، آن را ببوسيد و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبير بگوييد.(4) همچنين حضرتش فرمود: از جمله چيزهايي که از زنان برداشته شده است، يکي هم استلام حجر الاسود است.(1)
روزي عمر در حالي که حجر را مي بوسيد، مي گفت: تو را تنها به خاطر آن که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي بوسيد، مي بوسم، وگرنه مي دانم که تو سنگي بيش نيستي و نفع و ضرري نداري!
اميرمؤمنان علي(عليه السلام) فرمود: حجر، هم سود دارد و هم زيان، فهذا يشهد للمؤمن بالوفاء و يشهد علي الکافر بالجُحود. ;(2) اين سنگ وفاي مؤمن را نشان مي دهد و انکار کافر  را.
در سال 317 قمري يکي از فرقه هاي منسوب به اسماعيليان که به قرامطه شهرت داشت، حجرالأسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء برد. اين گروه به مدت 22 سال ـ چهار روز کم ـ تا سال 339 هجري سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عيد قربان همين سال، آن را به جاي نخست باز گرداندند.(3) پس از آن، طي سال هاي پياپي، حجر الاسود به طور عمد يا غير عمد از جاي خود کنده شد و هر بار اجزايي از آن خرد و جدا گرديد. هر بار اين اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله اي از نقره قرار داده شده است.
حجرالأسود برديوار کعبه درارتفاع 5/1 متري زمين قرار دارد. استلام و بوسيدن آن سفارش شده و در نقل ها آمده است که رسول الله(صلي الله عليه وآله) مقيّد به استلام و بوسيدن آن بوده است.
گفتني است حجرالأسود آغاز و پايان طواف بوده و برابر آن سنگ سياهي روي زمين (تا انتهاي مسجد) کشيده شده است. به علاوه، چراغي سبز رنگ بر ديوار مسجد
برابر حجرالأسود نصب شده تا راهنماي طواف کنندگان باشد.(1)
مُلْتَزَم
قسمتي از ديوار و پايين ديوار کعبه را، که در يک سوي آن حجرالأسود و در سوي ديگرش باب کعبه قرار دارد، ملتزم مي نامند. اين محل را از آن روي ملتزم مي نامندکه مردم درآن قسمت مي ايستند وبه ديوارملتزم شده، مي چسبند و دعا مي خوانند.
در روايتي آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) صورت و دست هاي خود را روي اين قسمت از ديوار قرار مي داد. همچنين، از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده است که فرمود: ملتزم، محلي است که دعا در آنجا پذيرفته مي شود و بنده اي نيست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعايش را اجابت نکند.(2) يکي از کارهايي که در اينجا انجام مي شود، آن است که بنده دست را بر ديوار اين بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند. امام صادق فرمودند: فإنّ هذا مکانٌ لم يقرّ عبدٌ لربّه بذنوبه ثمّ اسْتغفرالله الاّ غَفَر الله له ; هيچ بنده اي در اينجا اعتراف به گناهانش نمي کند، و طلب استغفار نمي نمايد، جز آن که خداوند او را مي بخشد. (3)
مستجار
مقابل ملتزم، در سوي ديگرِ کعبه، ديوار کنار رکن يماني را مستجار مي نامند. جار به معناي همسايه و مستجار ، به معناي پناه بردن به همجوار و به صورت کلي تر
پناه بردن است.
زماني که خانه کعبه دو در داشت، درِ ديگر آن در کنار مستجار بود که مسدود شد. اينجا نيز از مکان هاي استجابت دعا است و محلي است که مردم به آنجا پناهنده مي شوند به همين دليل بدانجا مستجار گفته مي شود.(1) محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، براي تولد امام علي(عليه السلام) همين بخش از ديوار کعبه بوده است.
حطيم
از مکان هاي محترم در مسجدالحرام، در کنار کعبه، حطيم است و مردم در اين قسمت براي دعا جمع مي شوند و به يکديگر فشار مي آورند.(2) اين که آيا حطيم تنها همان محدوده کنار حجر الأسود و باب کعبه را شامل مي شود يا وسعت بيشتري دارد، اختلاف است. در روايتي از امام صادق(عليه السلام)، تنها همين موضع را حطيم مي نامند.(3) چنان که شيخ صدوق نيز آورده است که حطيم فاصله ميان درِ کعبه و حجر الاسود را گويند، جايي که خداوند توبه آدم را پذيرفت.(4)
به تعريف ديگر، حطيم قسمتي از سطح مسجد الحرام است که از حجر الاسود آغاز مي شود و به سمت اصل چاه زمزم ـ نه مدخل ورودي آن ـ و از آنجا تا مقام ابراهيم و پس از آن تا حجر اسماعيل ادامه مي يابد. اين محدوده را تا ديوار کعبه حطيم مي نامند.(5) در تعريف ديگر، حطيم محدوده داخلي حِجْر اسماعيل است.
حطيم از آغاز مورد توجه مسلمانان بوده و مردم براي استغاثه و دعا در آنجا جمع مي شوند. خواندن نماز در اين قسمت فضيلت بسيار دارد و سفارش شده است.
در ميانه ضلعي که درِ کعبه در آن است، در روي زمين و کنار ديوار کعبه، حفره اي
وجود داشت که گفته اند محل قبلي مقام ابراهيم بوده است. همچنين در باره اين محل، گفته اند که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آنجا به نماز ايستاده است. در سال 1377 اين حفره را به دليل ازدحام جمعيت براي اقامه نماز، پر کرده و با سنگ محل آن را مشخص ساختند، اين حفره را معجن مي نامند، جايي که ملاط براي بناي کعبه درست مي کرده اند.
حِجْر اسماعيل
در فاصله ميان رکن عراقي و شامي، ديواري است با ارتفاع 30/1 متر که قوسي شکل بوده و حجر اسماعيل ناميده مي شود. حجر اسماعيل يادگار زمان ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) و مدّت زماني پس از بناي کعبه مي باشد. بنابر اين، قدمت و پيشينه آن به زمان بناي کعبه به دست ابراهيم(عليه السلام) مي رسد.
نقل هاي تاريخي حکايت از آن دارد که اسماعيل(عليه السلام) در همين قسمت زندگي مي کرد و خيمه گاه او در اين سوي بوده است. مادرش هاجر نيز با وي در همين جا مي زيست و پس از رحلت، در حجر دفن شد. از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است که فرمود: الْحِجْرُ بَيْتُ إِسْمَاعِيلَ وَ فِيهِ قَبْرُ هَاجَرَ وَ قَبْرُ إِسْمَاعِيلَ ;(1) حجر، خانه اسماعيل و محل دفن هاجر و اسماعيل است.
از آنجا که حجر اسماعيل داخل در مطاف است، مي تواند نشانه اي بر عظمت آن باشد. در برخي از روايات آمده است که پيامبران زيادي در اينجا مدفون شده اند. در اصل، حجر اسماعيل جزئي از کعبه به شمار مي آيد.
گويا براي نخستين بار، منصور عباسي حجر اسماعيل را با سنگ هاي سفيد پوشانيد. پس از آن در دوره مهدي و نيز هارون عباسي اين سنگ ها تعويض و نو شد. ناودان طلا نيز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجر اسماعيل است
مقام ابراهيم(عليه السلام)
ازديگر نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهيم است. اين مقام، يکي از شعائر الهي خوانده مي شود وخداوند درباره آن فرموده است: "  وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي " (1).
اين مکان مربوط به زماني است که ابراهيم(عليه السلام) ديوارهاي کعبه را بالا مي برد; آنگاه که ديوار بالا رفت، به حدي که دست بدان نمي رسيد، سنگي آوردند و ابراهيم(عليه السلام) بر روي آن ايستاد و سنگ ها را از دست اسماعيل(عليه السلام) گرفت و ديوار کعبه را بالا برد. در روايات ديگري آمده است که ابراهيم(عليه السلام) بر روي اين سنگ ايستاد و مردم را به حج فرا خواند. برروي اين سنگ، اثرپاي ابراهيم(عليه السلام) مشخص است امااثري ازانگشتان آن حضرت نيست.
اين سنگ به شکل تقريبيِ مربع با طول و عرض 40 سانتي متر و ارتفاع تقريبي 50سانتي متر است. رنگ آن، رنگي ميانه زرد و قرمزي متمايل به سفيد است. از زمان مهدي عباسي بدين سو، اين سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه اي قرار گرفت تا صدمه اي نبيند.
در گذشته، بر روي اين محل، بنايي بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آيات قرآن مزيّن کرده بودند. از آنجا که اين قبّه قسمتي از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضاي مطاف کاسته بود، به تدريج از انتقال آن به محلي ديگر در مسجد الحرام سخن به ميان آمد.
گفتني است بنا به برخي از
در باره انتقال مقام به نقطه ديگر مسجد، در حوالي سال هاي 1377 تا 1380 قمري، بحث هاي زيادي ميان علماي اهل سنت صورت گرفت. ابتدا قرار بود که مقام به مقصوره اي که در نزديکي باب بني شيبه ساخته شد، منتقل شود; اما به دليل مخالفت عمومي علماي اسلامي در ساير نقاط با اين اقدام و تأکيد بر ابقاي آن در محل قبلي ـ والبته در مقصوره فلزي موجود ـ دولت سعودي پذيرفت تا آن را در بناي کوچکتري که امروزه موجود است، قرار دهد.(1) مقصوره جديد در 18 رجب سال 1387 هجري قمري نصب شد و گويا اندکي بعد مقصوره اي به همان صورت، با طراحي نويني ساخته و نصب شد. مقصوره قبلي در موزه حرم در مکه مکرمه نگاهداري مي شود. اين هم افزودني است که ايرانيان برابر مقام ابراهيم به سوي کعبه نماز مي خوانند; يعني جهت جغرافيايي ايران به سمت قبله، در زاويه ميان حجر الاسود و رکن عراقي است.
زَمْزَم
چاه زمزم، از ديگر آثار مسجدالحرام است که با نامهاي چاه اسماعيل، حَفيرة عبدالمطّلب، شفاء سُقْم، عافيه، مَيْمونه، طُعْم، بَرکة، بَرّة و... شناخته مي شود. اين چاه در قسمت شرقي مسجدالحرام قرار دارد و همانند ديگر مشاهد حج، از آثار ابراهيم، اسماعيل و هاجر است. در روايات اسلامي آمده است: پس از آنکه ابراهيم(عليه السلام)، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگي بر آنها چيره شد و خداوند به وسيله جبرئيل، چاه زمزم را براي حفظ جان اسماعيل(عليه السلام) و هاجر پديد آورد. بدين صورت، چاه زمزم آيتي از آيات الهي است.
اين چاه در آغاز، منبع تأمين آب مکه بود و پس از آن چاه هاي ديگري در مکه و اطراف آن ايجاد شد. عرب ها براي اين چاه تقدّس بسيار قائل بودند و حتي مي گويند که ساسان بن بابکان جدّ سلسله ساساني نيز از اين چاه آب نوشيده است! اين را نشاني از آن دانسته اند که ايرانيان هم براي زمزم حرمتي قائل بوده اند
وجود اين چاه و اهميت آن براي مردم مکه سبب شده بود تا در قريش منصب سقايت به وجود آيد. اين منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود. گفته شده که در جاهليت مدت زماني اين چاه پر شده بود و عبدالمطّلب آن را از نو گشود. از آن زمان تا به امروز اين چاه مورد استفاده قرار مي گيرد، گرچه آب آن، کم و زياد مي شود.
در روايات اهل بيت(عليهم السلام)، نوشيدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند. امام علي(عليه السلام) فرمود: مَاءُ زَمْزَمَ خَيْرُ مَاء عَلَي وَجْهِ الاَْرْضِ ;(1) آب زمزم، بهترين آب روي زمين است. (2) روايات موجود نشان مي دهد که پيامبر(صلي الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده مي کردند.
اکنون برخي از شرکت هاي عمراني يا خدماتي در کشور سعودي، ظرف هايي از آب
زمزم را به عنوان هديه در اختيار حجاج قرار مي دهند.
هنگامي که بني عباس سقايت را حق خانوادگي خويش مي دانستند، قبّه اي بر روي زمزم ساخته بودند که قرن ها برپا بود و پيوسته بازسازي مي شد. در طرح توسعه اي که در عهد سعودي ها به اجرا در آمد، به هنگام تخريب قبّه مقام ابراهيم، ساختمان چاه زمزم هم خراب شد و تنها پلکاني براي رفتن به زيرزمين و استفاده از آب ساخته شد. و همچنين آب زمزم به وسيله لوله کشي به خارج از مسجدالحرام انتقال داده شد.(1) در حال حاضر، مرکز تجمع اين آب، تصفيه و تلفيق آن با آبهاي ديگر در يک مجتمع بزرگي در منطقه کُدَي انجام مي شود و از آنجا با ماشين يا لوله کشي به نقاط ديگر انتقال داده مي شود.
درهاي مسجد
مسجد الحرام در گذر تاريخ و در توسعه هايي که صورت گرفت، داراي درهاي بسياري شد که برخي از آنها، در هر دوره، نامي ويژه به خود گرفت. در حال حاضر، مسجد شمار فراواني درِ کوچک و بزرگ دارد. درهاي کوچک اغلب در طرف مسعي است که نام هاي آنها عبارت است از: باب بني شيبه ، باب السلام ، باب علي ، باب النبي ، باب العباس و در دو سوي اين درها، باب مروه در برابر مروه و باب صفا در برابر صفا است. گفتني است که باب بني شيبه از اعتبار خاصي برخوردار بوده است; زيرا پس از سقوط هُبَل از بام کعبه، آن را در کنار اين در دفن کردند و بنابراين، رفت و شد موحّدان در اينجا، به معناي کوبيدن بيشتر شرک و بت پرستي است. استحباب ورود از اين در به مسجد به همين دليل است.(2)
در سمت شمالي مسجد، افزون بر درهاي متعدد، مهم ترين دري که در امتداد کوه
مروه قرار دارد باب الفتح است که ورودي آن بسيار بزرگ مي باشد. اين همان است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در فتح مکه (20 رمضان سال هشتم هجرت) از آن وارد گرديد.
در سمت غرب، مهم ترين در، باب فهد است; زيرا افزايش جديد مسجد در اين قسمت، افزايشي است که در دوره فهد صورت گرفته است.
در سمت شمال مسجد، دو در بزرگ عبارت است از باب اجياد و باب ملک عبدالعزيز


شاذروان : همان برآمدگیهایی است که در اطراف کعبه قرار دارد، و آن بخشی از کعبه است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد. و هم اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته است. شاذروانِ کنونی از ساخته های سلطان مراد چهارم در هنگام ساختمان کعبه در سال ۱۰۴۰ هجری است. زمانی که در بازسازی های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک تر از بنای ابراهیمی بنا شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب نشینی شده را با ساخت سکویی کم ارتفاع، علامت گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه است; فقها برای حصول شرط خروج طواف گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی دانند. بنابراین، شاذروان همان سنگ مایلی است که بخش تحتانی دیوار کعبه را تا روی زمین پوشانیده است، به اضافه بخشی که در مقابل حجراسماعیل به صورت پلّهی ساخته شده است که ارتفاع آن از سطح زمین بیست سانتیمتر و عرض آن چهل سانتیمتر است. این پله جایگاه مردمی است که برای دعا و تضرع به درگاه الهی بر روی آن می ایستند و سینه و شکم خود را بر کعبه قرار می دهند و دستان را بر بالای سر خود و بر دیوار کعبه می گذارند. علت آنکه در این قسمت شاذروان قرار داده نشده، این است که در بنای ابراهیم ، حجر اسماعیل جزو خانه کعبه بوده است که در ساختمان قریش به علّت کمبود مال حلال از خانه کاستند و بر حجر افزودند. همچنین در پایین درِ کعبه، شاذروان قرار داده نشده و به صورت پلهای صاف به طول ۳۴۵ سانتیمتر ساخته شده است که مردم در ملتزم بر آن میایستند و به درگاه خداوند دعا و نیایش می کنند. در بالای «شاذَروان» حلقه های از مس قرار دارد که در هنگام پائین آوردن جامه کعبه (کسوة الکعبه) لب جامه به این حلقه ها می بندند تا اینکه جامه محکم واستوار باشد.

درب کعبه : طبق اعتقاد مسلمانان، در دوران ابراهیم دو درگاه بدون در، هم سطح زمین، برای کعبه گشوده شد. در دوران جوانی محمد (پیامبر اسلام)، قریش کعبه بازسازی نمودند، برای اولین بار درب چوبی توسط قریش، برای کعبه، در محل فعلی که بالاتر از زمین قرار دارد نصب گردید. پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته است: یکی در ناحیه شرقی- محل در فعلی- و دیگری در ناحیه غربی، که از یکی وارد و از دیگری خارج می شده اند، اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده است. این در تا به حال چندین بار عوض شده است و آخرین بار در سال ۱۳۹۸ قمری به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب گردید. ساختمان کعبه نیز از سال ۱۰۴۰ تا قرن اخیر تعمیر نشده بود، ولی در سال ۱۳۷۷ قمری و سپس ۱۴۱۷ به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت. سقف کعبه به صورت دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته، نگهداری می شود اطراف آن سنگ های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده است. آخرین در کعبه که از چوب ساج و نقره خالص است و با طلا و جواهرات مزین شده، در دوران سعودی تعویض شده است.

زمزم : در نزدیکی مقام ابراهیم و در هجده متری کعبه، در زیرزمین واقع است و آب آن توسط پمپ از طریق لوله کشی به زائرین می‌رسد.چاه زمزم از دیگر آثار مسجد الحرام است که با نامهای چاه اسماعیل، حفیرة عبدالمطلب، شفاء سُقم، عافیه، مَیمونه، طُعم، بَرکة، بَرّة ، شناخته می‌شود. این چاه در قسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج، از آثار ابراهیم، اسماعیل و هاجر است. بر اساس متن قرآن، پس از آنکه ابراهیم ، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها چیره شد، هاجر به دنبال آب میانصفا و مروه دوید
سرانجام جبرئیل بال و یا پاشنه پای خود را بر زمین کوفت و زمزم جوشید، برای حفظ جان اسماعیل و هاجر پدید آورد.
در «کتاب مقدس» نام این مکان (که طبق متن کتاب مقدس یک چاه است) «بِئِر شَبَع» می باشد.
پس از مدتی آثار چاه از میان رفت تا آن که عبدالمطلب بار دیگر آن را حفر نمود و از آن زمان تا کنون حاجیان از این آب بهره‏مند می‏شوند. در توسعه اخیر سالن‏های جداگانه‏ای برای زنان و مردان، در طبقه زیرزمین مطاف، در کنار چاه ساخته شده و زائران از شیرهای آبی که در آنجا نصب شده و نیز از ظرف‏های ویژه‏ای که در نقاط مختلف مسجد الحرام از آب زمزم پر می‏شود استفاده می‏کنند. این چاه در آغاز، منبع تأمین آب مکه بود و پس از آن چاه‌های دیگری در مکه و اطراف آن ایجاد شد. عرب‌ها برای این چاه تقدس بسیار قائل بودند.
وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا در قریش منصب «سقایت» به وجود آید. این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی محمد بود. در روایات اهل بیت، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند. امام علی گفت:«مَاءُ زَمزَمَ خَیرُ مَاءٍ عَلَی وَجهِ الأَرضِ»؛ (۱۹) «آب زمزم، بهترین آب روی زمین است.» (۲۰) روایات موجود نشان می‌دهد که محمد و امامان به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده می‌کردند. درباره اهمیت آب زمزم و فضیلت نوشیدن آن روایات زیادی نقل شده‌است. محمد گفته: زمزم بهترین چاههای دنیاست. خود او اغلب از این آب استفاده کرده و از آن می‌نوشید و در هر جا بود دستور می‌داد که اصحاب این آب را برای آشامیدن و وضو ساختن او فراهم آورند.
در دوران پاشاهی فهد دستور داد که آب زمزم از مکه به مسجد رسول الله در مدینه ببرند ودر اختیار حجاج بگذارند تا اینکه در مسجد رسول هم مانند مسجد الحرام حجاج آب زمزم بنوشند، این عملیه تا این روز هم ادامه دارد وآب زمزم از مکه به‌وسیله تانک به مسجد رسول رسانده می‌شود.


ناودان طلا
ناودان طلا : به عربی (میزاب الرحمة ) ، ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجراسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد.به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و پیامبران بسیاری می‌باشد.
گویند آن را نخست حجاج بن یوسف ثقفی نهاد تا آب باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمده‌است که دعا در زیر ناودان کعبه مستجاب است.
 

ارسال نظر