برکات زیارت از نزدیک

.برکات زیارت از نزدیک

زیارت از نزدیک قبور انبیاء و اولیا و ائمه علیه‌السلام برکات بسیاری به همراه دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

1. بهره‌مندی از فضای معنوی حرم‌های شریف که محل رفت و آمد فرشتگان، ارواح انبیا و اولیا و محل تردد و تعلق ویژه روح بلند آن مزور است و دعا کردن به امید استجابت دعا؛

2. گسترش فرهنگ توحیدی و ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام در بین راه‌ها و شهرهای مسیر مشاهد مشرفه؛

3. نشانه صداقت زائر در دوستی و علاقه به زیارت شونده؛

4. وفاداری به مقتدا و تعهد به پیمانی که با امام بسته است.[1]

5. زیارت از نزدیک برای زیارت کننده اثرات معنوی و باطنی زیادتری نسبت به زیارت دور دارد؛ زیرا

اولا زائر با دیدن سایر زائران و حال خوش معنوی آنها، حال بهتری پیدا می‌کند و بیشتر به دعا و گریه و مناجات می‌پردازد.

ثانیا در محضر امام، احساس حضور بیشتر دارد و به واسطه اثرات ولایت تکوینی امام که بر روح و روان زائر اثر می‌گذارد بهتر ارتباط معنوی برقرار می‌کند.

بسیاری از زائران در مدت حضور در مشاهد ائمه علیه‌السلام احساس قربی دارند که پس از مراجعه به وطن خود آن احساس را ندارند؛ این حالت به علت درک محضر ولی خدا و نور تصرف تکوینی او است. درست مانند دوری و نزدیکی نسبت به میدان مغناطیسی آهن‌ربا؛ همانگونه که براده‌های آهن وقتی در میدان مغناطیسی قرار می‌گیرند آرایش خاصی می‌یابند، روح زائر نیز با حضور نزد ولی خدا، سکونت و آرامشی می‌یابد و فیوضاتی درک می‌کند که در غیر آن متصور نیست.

این‌که دیده می‌شود بزرگانی چون حضرت امام در ایام حضور در نجف اشرف هر شب به زیارت مرقد منور امیرالمومنین علیه‌السلام مشر‌ف می‌شدند یا حضرت آیت‌الله بهجتقدس‌سره هر روز صبح حرم حضرت معصومه علیهاالسلام را زیارت می‌کردند، آنهم به صورت مفصل در حد بیش از یک ساعت به علت برکات زیارت از نزدیک و حضوری است وگرنه فاصله منزل امام در نجف تا حرم امیرالمومنین علیه‌السلام کمتر از 300 متر و همچنین فاصله منزل آیت‌الله بهجت تا حرم حضرت معصومه علیه‌السلام حدود 500 متر هم نمی‌شد. ولی این بزرگان مقید بودند کنارقبر شریف حاضر شوند و کسب فیض کنند.

مرحوم علامه طباطبایی در ایام ماه مبارک رمضان، هر شب روزه خود را با بوسه بر حرم حضرت فاطمه معصومه علیه‌السلام افطار می‌کرد و چه بسا با همین استمدادها بود که توانست تفسیر المیزان را به پایان برساند.

شاید بتوان گفت: از مهمترین الطاف الهی به حضرت امام خمینی قدس‌سره این بود که شاه معدوم، ایشان را به نجف اشرف تبعید کرد و امام در مدت 15 سال حضور در نجف، توانست با استمداد از انوار ملکوتی امام المتقین امیرالمومنین علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام و استفاده از تصرفات تکوینی آن حضرت به سمتی صیرورت پیدا کند که در چهره امام امت ظاهر شود و دنیایی را زیر و رو کند.

ثالثا در مشاهد شریفه عموم مردم و مومنین و زوار به نماز و دعا و عبادت و تضرع مشغول‌اند و همین امر، نزول برکات الهی را بیشتر می‌کند و زائر از برکات نازل شده بر دیگران نیز بهره‌مند می‌شود؛ در حالی‌که در شهر و دیار و خانه خود از چنین برکتی برخوردار نیست. و اصلا یکی از رموز دعای دسته‌جمعی و حضور در مساجد و تکایا و امامزاده‌ها و مشاهد مشرفه همین است. عنایت خدای سبحان به جمع قابل مقایسه با عنایت به فرد فرد افراد نیست. چه بسا به واسطه شکسته دلی یک نفر در جمعیت، خداوند همه را مورد رحمت خویش قرار دهد و این یکی از رازهای تأکید اهل‌بیت علیه‌السلام بر دعای دسته‌جمعی در شبهای قدر است. همین مطلب در مورد حضور در مشاهد مشرفه نیز صدق می‌کند و اهمیت می‌یابد.

در این جا مناسب است به ذکر دو نمونه از عنایات اهلبیت ع در حق زائران دل سوخته خود که در کنار قبور مطهر آنها حاضر شده‌انداشاره شود.

تشرف آیت الله العظمی مرعشی نجفی به محضر امام حسین علیه السلام

آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) در مورد این تشرف می گویند:

در سال 1339 ق که جزء طلاب مدرسه قوام نجف اشرف بودم ؛ زندگی ام به سختی و مشقت اداره می شد و هجوم ناملایمات و رنج ها بر قلبم سنگینی می کرد . این مشکلات و در خواستها عبارت بود از :

۱.اخلاق ناپسند برخی از معممین که به مراجع افترا می بستند ، چنانکه حتی نماز جماعت را در پشت سر افراد عادل نیز ترک کرده بودم .

2.یکی از منسوبین من به شدت از تحصیلم جلوگیری می کرد و به استادم نیز گفته بود مرا به درس خود راه ندهد .

3.مبتلا به بیماری حصبه شده بودم و بعد از شفا از آن بیماری ، حالت کند ذهنی و فراموشی برایم پیش آمده بود .

4.بینایی چشمهایم بسیار کم شده بود به حدی که خواندن و نوشتن من به کندی انجام می شد.

5.از تند نوشتن عاجز شده بودم .

6.گرفتار فقر شدیدی شده بودم به طوریکه بعضی شبها چیزی برای خوردن به دست نمی آوردم .

7.در قلبم احساس نوعی بیماری روحی دائمی می کردم .

8-تزلزلی در عقیده ام نسبت به بعضی از امور معنوی به تدریج روی می داد .

9.از خداوند می خواستم که هیچ کس ، به ویژه هنگام درس ، از من رنجور نشود .

10.از خداوند می خواستم که دوستی دنیا را از قلب و جان من دور سازد .

11.آرزو داشتم که خداوند سفر حج بیت الله الحرام را نصیبم کند ، به شرط این که در مکه یا مدینه بمیرم و در یکی از آن دوشهر دفن شوم .

12.از خداوند می خواستم که توفیق علم و عمل صالح را با همه ی گستره آن به من عنایت کند .

این مشکلات و آرزوها لحظه ای مرا آرام نمی گذاشت ، از این رو به فکر توسل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام افتادم و به کربلا رفتم و در رودخانه حسینیه غسل کردم و به حرم شریف رفتم و پس از زیارت و دعا نزدیک غروب بود که به غرفه تولیت حرم ، سید عبدالحسین ، صاحب کتاب بغیه النبلاء فی تاریخ کربلا ، رفتم و از او اجازه خواستم که یک شب در حرم بمانم ، ایشان موافقت کرد و من پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم . با خود فکر کردم که امام در حیات ظاهری خود متوجه فرزند خود علی اکبر علیه السلام بوده است . پس حتما بعد از شهادت نیز به سوی فرزند خود نظر می کند؛ از این رو در قسمت پایین پای حضرت در کنار قبر علی اکبر علیه السلام نشستم . اندکی که گذشت صدای حزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدسه شنیدم .

وقتی به آن طرف متوجه شدم ، پدرم را دیدم که نشسته بود و قرآن قرائت می کرد . به نزد وی رفتم و از حالشان پرسیدم . با تبسم پاسخ داد که در بهترین حالت و برخوردار از نعمت های الهی است . سپس پدرم از من پرسید که در این ایام درسی برای چه کاری به اینجا آمده ای ؟ علت آمدنم را برایش شرح دادم . ایشان به من امر کرد که بروم و حاجتم را با امام خویش در میان بگذارم .

پرسیدم امام کجاست ؟ گفت در بالای ضریح است ، تعجیل کن ، زیرا قصد عیادت زائری را دارند که بیمار شده است . بلند شدم و به طرف ضریح رفتم . چهره مبارک آن حضرت در هاله ای از نور پنهان بود . عرض سلام و ادب کردم .

در این هنگام امام تبسمی ملیح بر لبانش نقش بست . قطعه ای نبات به من عنایت کرد و فرمودند : تو مهمان مایی و سپس فرمودند :

1. چه چیزی از بندگان خدا دیده ای که به آنها سوء ظن پیدا کرده ای ؟ با این سوال در من یک دگرگونی پیدا شد و احساس کردم که دیگر به کسی سوء ظن ندارم . صبح موقع نماز به مرد ظاهر الصلاحی که نماز می خواند اقتدا کردم و هیچ ناراحتی و بدگمانی در من نبود .

2. سپس حضرت فرمودند : به درس خود بپرداز؛ زیرا آن کس که مانع تو می شد دیگر نمی تواند کاری کند . و چون به نجف اشرف بازگشتم همان شخصی که از نزدیکانم بود و مانع درسم می شد خودش به دیدنم آمد و گفت : درست را بخوان به شرطی که از نظر مادی به ما نیازمند نباشی .

3. آن حضرت مرا شفا دادند و از همان ساعت احساس کردم که به کلی هیچ مرضی ندارم و آن حالت کند ذهنی نیز از من رفع شد ، به گونه ای که به حافظه عجیبی دست یافتم .[2]

4. در مورد در خواست چهارم، امام علیه السلام فرمودند : از خداوند خواستم که نور چشمهایت را قوی کند .

5. سپس قلمی را به من بخشیدند و فرمودند : این قلم را بگیر و با سرعت بنویس از آن زمان به شکلی عجیب نوشتن من سرعت یافت .

6. و در خصوص گرفتاری مالی وفقر ، آن حضرت کلماتی را بیان فرمودند که متوجه نشدم .

7. و درباره آرامش قلبی من گفتند : از خداوند خواستم که قلبت را آرام کند . از آن زمان آرامش کاملی را در قلبم احساس کردم .

8. آن حضرت در ثبات عقیده ام در امور معنوی دعا کردند .

9. در خصوص درخواست نهم آن حضرت فرمودند : از خداوند برای تو صبر جهت زحمات طاقت فرسا با اهل علم درخواست کردم و این که قلب هیچ کس از تو ناراحت نشود ، به ویژه هنگام درس.

10. آن حضرت از خداوند خواستند که حب دنیا به ویژه درهم و دینار از قلبم خارج شود .

11. در خصوص درخواست دوازدهم آن حضرت فرمودند از خداوند برای تو توفیق خدمات دینی و قبولی اعمال درخواست کردم .

بالاخره امام حسین علیه السلام همه درخواست مرا پاسخ دادند مگر درخواست حج را . من نیز به خاطر احترام دوباره آن را مطرح نکردم . گمان می کنم که علت جواب ندادن امام به خاطر شرطی باشد که کرده ام و آن این که در سفر حج بمیرم و در مکه یا مدینه دفن شوم .

پس از آن با حضرت وداع کردم و به نجف بازگشتم در حالی که همه آن ناراحتی ها از بین رفته بود .[3]



[1]. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج1، ص26-25

[2] .حافظه آیت الله مرعشی با عنایت امام حسین علیه السلام به گونه ای بود که تا آخرین روزهای زندگی، از این لحاظ زبانزد عام و خاص بود.

[3] . پرتو سخن ،صفحه حوزه و دانشگاه، شماره467 ، 23/11/87 www.partosokhan.ir.

ارسال نظر