.شیخ ابراهیم صاحب الزمانی
مرحوم ثقه الاسلام حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی معروف به شیخ ابراهیم ترک از خوبان بود؛ هم مداح بود و هم مرثیهخوان اهلبیت. ایشان میگوید:
من مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم و پولم تمام شد و آشنایی برای رفع مشکل نداشتم. به همین جهت قصیدهای در مدح حضرت رضا علیهالسلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت بخوانم و صله بگیرم.
با این نیت حرکت کردم؛ اما در راه به خود گفتم که: چرا نزد خود حضرت رضا علیهالسلام نروم و برای دیگری بخوانم؟! به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم. ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی داد.گفتم کم است و یک اسکناس ده تومانی داد باز هم گفتم: سرورم این کم است... و باز هم تکرار کردم تا اینکه به هفتاد تومان که رسید دیگر خجالت کشیدم. تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم.
وقتی کفشهای خود را میپوشیدم، دیدم آیتالله حاج شیخ حسنعلی تهرانی (جد آیتالله مروارید مشهدی) با شتاب رسید و فرمود: شیخ ابراهیم. گفتم: بفرمایید. گفت: خوب با آقا حضرت رضا علیهالسلام روی هم ریختهای! برایش مدح میگویی و صله میگیری. صله را به من بده.. بیدرنگ پولها را به او تقدیم داشتم. او متقابلا یک پاکت به من داد و رفت. وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است؛ یعنی یکصد و چهل تومان.[1]
توجه امام به همه زائران
یکی از اهل تقوا و یقین–که زمان عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ محمدجواد بیدآبادی را درک کرده است- نقل میکرد که:
وقتی آن بزرگوار، به قصد زیارت حضرت رضا علیهالسلام و توقف چهل روز در مشهد مقدس، به اتفاق خواهرش از اصفهان حرکت نمود و به مشهد مشرف شدند. چون هیجده روز از مدت توقف در آن مکان شریف گذشت، شب، حضرت رضا علیهالسلام در عالم رؤیا، به ایشان امر فرمود که: «فردا باید به اصفهان برگردی»
عرض کرد: ای مولای من! من قصد توقف چهل روز در جوار تو را کردهام و هنوز هیجده روز بیشتر نگذشته است؟!
امام علیهالسلام فرمود: «چون خواهرت از دوری مادرش، دلتنگ است؛ و از ما رجعتش را به اصفهان خواسته است: پس برای خاطر او باید برگردی؛ آیا نمیدانی که من، همه زوار خود را دوست میدارم؟»
وقتی مرحوم حاجی، به خود میآید، از خواهرش میپرسد: تو از حضرت رضا علیهالسلام در روز گذشته چه خواستهای؟
او در جواب میگوید: من، چون از مفارقت مادرم، سخت ناراحت بودم، از آن حضرت، درخواست مراجعت نمودم.[2]
[1] . رازی، محمد شریف، کرامات صالحین .ص 217، چاپ دوم، نشر حاذق، قم، 1375
[2] . مسیحای طوس، ص92-93، به نقل از کرامات الرضویه، ص 220.