وداع جانسوز در مدینه

.وداع جانسوز در مدینه

امام برای وداع با بارگاه جدش رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله وارد مسجد النبی شد و چندین بار از کنار مرقد بلند می شد و بیرون می رفت و دوباره بر می گشت و خود را بر روی قبر می افکند و هربار صدای مبارکشان به گریه و افغان بلند بود و از مفارقت آن روضة مقدسه بی تابی می نمود. محول سجستانی می گوید: چون حضرت از مرقد جدش جداشد به خدمتشان رفتم و سلام کردم و برای چنین عزیمت و آن مسئولیت، تبریک و تهنیت گفتم، حضرت فرمود: چه جای مبارک باد گفتن است؟ از جوار جدم خارج می شوم و در غربت، رحلت خواهم نمود و در کنار قبر هارون دفن می شوم.[1] در برخی منابع آمده است؛ امام در مدینه خانواده را گرد خویش جمع کرد و دستور داد بر او سوگواری کنند تا صدای گریستن آنان را بشنود. سپس بین آنان دوازده هزار دینار تقسیم فرمود و متذکر گردید که دیگر به سویتان بر نمی گردم[2]

بيمارى امام در اهواز

امام پس از اقامت کوتاهی در بصره، به شهر اهواز یعنی مرکز و معروف ترین شهرهای خوزستان وارد شدند. ابوهاشم جعفری می گوید: رجاء بن ابی ضحاک حضرت را از طریق اهواز می برد، همین که خبر تشریف فرمایی ایشان به من رسید، به این ناحیه آمدم و خدمت امام شرفیاب شدم و خود را معرفی کردم و این اولین باری بود که آن بزرگوار را می دیدم.هنگام گام نهادن امام به خوزستان، مقارن با اوج گرمای تابستان بود، امام در این شهر به دلیل نامساعد بودن شرایط جوی و خشونت هوا، دچار کسالت شدند. به همین دلیل از ابوهاشم خواستند طبیبی حاضر کند، وی چنین کرد و طبیبی به خدمت حضرت آورد. امام گیاهی را برایش وصف کرد که آن پزشک عرض نمود هیچ کسی جز شما سراغ ندارم که چنین گیاهی و خواص آن را بشناسد، چگونه بر آن مطلع شده اید؟ زیرا این گیاه در خوزستان نمی روید. امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن. پاسخ داد: یافتن آن هم دشوارتر است. زیرا در این وقت سال موجود نمی باشد.

امام فرمود: هردو در همین ایام موجودند. با ایشان (یعنی ابوهاشم) همراه شو و به سوی سد آب بروید و از آن عبور کنید. خرمنی انباشته خواهید یافت. به جانبش بروید، مردی سیاه چهره را می بینید. از وی محل رویش نیشکر و آن گیاه را جویا شوید. ابوهاشم می افزاید: به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم و نیشکر تهیه کردیم و خدمت حضرت آوردیم. طبیب از من پرسید: این مرد کیست؟ گفتم: فرزند سرور پیامبران است. گفت: از علوم و اسرار پیامبران چیزی نزدش می باشد؟ گفتم: آری، این گونه امور را دیده ام ولی او وصی پیامبر است و خود پیامبر نمی باشد. خبر این واقعه که به رجاء بن ابی ضحاک رسید همراهان را با خبر ساخت و هشدار داد اگر امام در این مکان بماند مردم به او روی می آورند. به همین جهت حضرت را از اهواز حرکت داد.[3]



[1] .عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص، 217

[2] .بحار‌الانوار، ج49، ص117

[3] .بحار الأنوار (ط - بيروت) ، ج‏49 ، ص118

ارسال نظر