امام رضا(ع) و لقب غریب

.امام رضا(ع) و لقب غریب


یکی از ابعاد معرفت به حق امام رضا علیه السلام این است که بدانیم او غریب است. غربت امام رضا علیه السلام را می توان ناشی از این موارد دانست: دوری از اهل و عیال و فرزند، جدایی از قبر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، انکار امامت حضرت توسط شیعیان و نمایندگان پدر بزرگوارشان، انکار امام جواد علیه السلام به عنوان فرزند حضرت، تحمیل ولایت عهدی بر امام رضا علیه السلام و دفن شدن در کنار هارون الرشید. 

معناشناسی غریب الغربا
غریب از ریشه ی «غرب» به هر چیز دوری گفته می شود[1] همچنانکه وقتی گفته می شود «غرب الشخص بالضم غربه» یعنی از وطنش دور شد و همچنین در مورد چیزی که در بین هم جنسان خود بدون نظیر باشد، بکار می رود. مثلاً گفته می شود العلماء غربا؛ چون در میان جاهلان اندکند .[2]

با توجه به دو معنایی که توسط راغب برای واژه غربت ذکر شد، می توان گفت: امام به هر دو معنا غریب هستند. یعنی هم از این جهت که از وطن، خانه و اهل و عیال خود دور شده اند و یا اینکه او را از کارهایی که یک امام می توانست در جهت هدایت مردم انجام دهد دور کرده اند؛ چنانکه نقشه مامون همین بود و هم اینکه با در نظر گرفتن مقام امامتی که دارند در میان انسانها بی نظیرند. پس می توان به نوعی علل این غربت را به دو دسته تقسیم کرد : علل مشترک در همه ی امامان، یعنی امامان با وجود این علل غریبند. علل خاص که به امام رضا علیه السلام بر می گردد.

جهات خاص غربت امام رضا علیه السلام

امام صادق علیه السلام بیان می کنند یکی از ابعاد معرفت به حق امام رضا علیه السلام این است که بدانیم او غریب است.[3] پس باید بررسی شود غربت امام رضا علیه السلام به چه معناست و چه عللی دارد؟

غربت امام رضا علیه السلام را می توان ناشی از علل ذیل دانست:

.1دوری از اهل و عیال و فرزند : 
بدون شک یکی از جهات غربت امام رضا علیه السلام دور بودن او از وطن و همراه نبودن خانواده و به خصوص فرزند دلبندش امام جواد علیه السلام می باشد. آن هم نه به اختیار خود که با زور و تهدید مامون این کار انجام شد؛ به گونه ای که امام در اسارت مامون بودند. 
هجرت غمبار امام رضا علیه السلام با جدایی از اهل و عیالش همراه بوده است. حسن بن وشا از خود امام رضا علیه السلام نقل می کند: «آنگاه که می خواستند مرا از مدینه خارج کنند، اهل و عیالم را جمع کردم و به آنها دستور دادم که برای من بگریند تا صدای آنها را بشنوم. سپس دوازده هزار دنیار در میان آنها تقسیم کردم و گفتم من دیگر به جانب اهل و عیال خود بر نمی گردم.[4] از این منظر زمانی اوج غربت امام ترسیم خواهد شد که صحنه تشییع پیکر مطهر امام رضا علیه السلام را در نظر بگیریم که کسی از اهل و عیال حضرتش پای تابوت ایشان حضور ندارشتند و چه غربتی از این بیشتر که به جای خاندان امام رضا علیه السلام، مامون پای تابوت حضرتش بر سر می زد.

.2جدایی از قبر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله : 
محول سجستانی لحظات وداع حضرت را چنین نقل می کند: «حضرت رضا علیه السلام برای وداع با مرقد مطهر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد مسجد شدند، چند بار تا کنار مرقد مقدس آمدند و برگشتند. هر بار با صدای بلند و طولانی گریه می کردند. من خدمت حضرت علیه السلام شرفیاب شدم و سلام کردم و امام علیه السلام جواب داد و به (خاطر مسافرت و اینکه قرار بود امام علیه السلام به جای مامون در آینده خلیفه شود) به ایشان تهنیت گفتم. امام فرمود: «رهایم کن چرا که از جوار جد بزرگوارم بیرون می شوم و در سرزمین غربت می میرم و بدنم پهلوی قبر هارون مدفون می شود.[5]

.3انکار امامت حضرت توسط شیعیان و نمایندگان پدر بزرگوارشان : 
دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام بخصوص در اواخر عمر شریفشان، دوران خفقان بوده است و امام علیه السلام نمی توانست به راحتی امام بعد از خود را به شیعیان معرفی کند. این خفقان به قدری بود که زمانی که یزید بن سلیط از شیعیان امام، از ایشان خواست همانند پدرشان امام صادق علیه السلام از جانشین بعد از خود سخن بگوید آن حضرت فرمود: «ان ابی علیه السلام کان فی زمان لیس هذا زمانه»[6] زمان من با زمان پدرم متفاوت است و فقط پس از اصرار یزید، لب به سخن می گشایند. بی شک، مهمترین عامل آن هارون الرشید و سیاستهای او بود.

از طرف دیگر در این زمان امام کاظم علیه السلام وکلایی برای بعضی از حقوق شرعیه ای که شیعیان برای امام می پرداختند معین ساخت و اموال زیادی نزد بعضی از این وکلا جمع شد. برای مثال نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و نزد علی بن حمزه سی هزار دیناروجود داشت. زمانی که امام کاظم علیه السلام به شهادت رسیدند آنها به خاطر اینکه اموال را به صاحب اصلی ندهند ادعا کردند که موسی بن جعفر علیه السلام زنده است و غایب شده و روزی به عنوان قائم برای بر پا ساختن عدل و مساوات به روی زمین باز خواهد گشت؛ چرا که در صورت اقرار به امامت حضرت رضا علیه السلام ناچار بودند آن اموال را به ایشان تحویل دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند، بلکه امامت امام رضا علیه السلام را انکار کرده و از این امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر استفاده کردند.[7] این آغاز مظلومیت و غربت امام رضا علیه السلام آن هم بعد از فراق پدر بود. داستان مکاتبه امام رضا علیه السلام با عثمان بن عیسی شاهد مظلومیت و غربت ولایت است. از احمد بن حماد روایت است که گفت عثمان بن عیسی رواسی در مصر یکی از کارگزاران امام علیه السلام بود و اموال بسیاری از امام از جمله شش کنیز نزد او به امانت بود. امام رضا علیه السلام درباره کنیزکان و اموال به او پیغام فرستاد ولی عثمان در پاسخ نوشت: پدرت نمرده است. امام علیه السلام به او پاسخ داد : او مرده و میراث او را قسمت کرده ایم و در صحت خبر مرگ او تردید نیست و بدین نحو بر عثمان اقامه حجت نمود. اما عثمان بن عیسی در جواب نوشت: اگر پدر تو نمرده تو را در این اموال حقی نیست و اگر چنانچه می گویی مرده است او به من دستوری نداده که چیزی از این اموال را به تو بدهم و من کنیزکان را آزاد کرده به شوی داده ام. [8]

.4انکار امام جواد علیه السلام به عنوان فرزند حضرت : 
امام حتی در بین خویشان خود حتی عموها و عموزاده نیز غریب بودند. آنها از حضرت رضا علیه‌السلام نمی پذیرفتند که امام جواد علیه السلام فرزند ایشان است. چه غربتی از این بالاتر است که بستگان نزدیک فرزندی اولاد انسان را نپذیرند؟ عاقبت گفتند باید نسب شناس بیاوریم. امام علیه السلام قبول نکردند؛ چرا که فرمودند رسول اکرم صلی الله علیه و آله از نسبت دادن اولاد به تایید نسب شناس منع کرده اند. اما آنها تنها شرط برای پذیرفتن را رای نسب شناسان بیان داشتند و به امام نیز گفتند: چون ممکن است هیبت شما نسب شناسان را تحت تاثیر قرار دهد، نباید در جمع ما باشی بلکه باید مثل یک کشاورز ساده با لباس مندرس و کلاه حصیری در مرزعه مشغول کار و بیل زدن باشی. امام علیه السلام به خاطر ضرورت شناساندن امام بعد از خود، مجبور به پذیرش شدند. وقتی نسب شناسان آمدند بستگان نزدیک، امام جواد علیه السلام را آوردند و به آنها گفتند: شما بگویید این فرزند کدام یک از ما است؟ آنها نیز پاسخ دادند هیچ کدام. وقت خروج چشمان آنها به امام رضا علیه السلام در مزرعه افتاد و گفتند به یقین فرزند آن کشاورزی است که روی زمین کار می کند و دلایل خود را نیز بیان داشتند. سپس این عموها و عموزاده که نه امام علیه السلام را می شناختند و نه حرمتی برای او قائل بودند، مجبور به پذیرش و عذرخواهی شدند و در همین جا بود که امام را گریاندند.[9] علامه طهرانی در این باره می گوید: «در این صورت آیا امامی که برای معرفی فرزند خود به برادران و عموهای خود که نزدیک ترین افراد به او هستند مجبور به گریه می شود و دلش می شکند و به قول قیافه شناسان که خود بدان راضی نیست تن در می دهد غریب نیست؟»[10]




[1].قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 91

[2].اصفهانی ، راغب ، مفردات الفاظ قرآن، ص 604

[3].بحرانی، سید هاشم، مدینه المعاجز، ج 6، ص 33

[4].عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2 ص 217 و 218

[5] .همان ، ص 217

[6] .حر عاملى، محمد بن حسن‏، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، ج‏4 ، ص289

[7] .خسروی ، موسی،زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار) ، ص232

[8] .عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 113

[9] .الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 322-323

[10] .حسینی طهرانی، محمد حسین، روح مجرد، ص 234ـ229

ارسال نظر