چرا زیارت؟

نتيجۀ محبّت و دوست داشتن ائمه عليهم السلام

بعضى از شيعيان، به حضور ائمه اطهار عليهم السلام مى‌رسيدند و ابراز مى‌كردند: ما، شما اهل‌بيت را دوست مى‌داريم و آنان در پاسخ مى‌فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيُعدَّ لِلْفَقْرِ [ أَوْ لِلْبَلاٰءِ ]جِلْبٰاباً». ١«كسى‌كه ما اهل بيت را دوست دارد؛ آمادۀ سختى باشد و تن‌پوشى از فقر و محروميّت براى خود آماده سازد.»

و در فرهنگ والاى تشيّع، معشوق‌هاى برين، خدا و رسول‌اند و ائمۀ اطهار عليهم السلام ، و نيز صديقين، شيهدان و پاكمردانى هستند كه در راهِ احياى مكتب، جان در طبق اخلاص نهادند و لايق محبت شدند و دين هم بر پايۀ محبت مى‌چرخد اساساً به تعبير زيباى امام صادق(ع) : «هَلِ الدِّينُ إِلاَّ الْحُبُّ»؛ ٢ «آيا دين، چيزى جز محبّت است؟»

آرى، «محبّت» پشتوانۀ «زيارت»است وآنكه عشق وشوق دارد، به‌زيارت مى‌رود.

زيارت، زبانِ علاقه و ترجمان وابستگىِ قلبى و نمودى از احساسِ درونى و نشانى از محبّت و دليلى بر عشق و علامتى از تعلّق خاطر است.

فيض حضور

اگر در مدار عشق قرار گرفتى و در قلمرو محبتِ اللّٰه و اولياى او وارد شدى، اين محبت چاره‌ساز است. مگر مى‌شود انسانى خدا را دوست بدارد؛ ولى خداوند سبحان او را دوست ندارد؟ مگر مى‌شود كسى شيفتۀ پيامبر شود؛ ولى پيامبر نسبت به وى بى‌توجه

باشد؟ مگر مى‌شود كسى خدا را ياد كند و خداوند به ياد وى نباشد؟ مگر نه اين است كه در قرآن فرموده است:

...فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ... ؛ ١ «مرا ياد كنيد، تا من هم به ياد شما باشم.»

وقتى مَزُور، در خاطر زائر باشد، زائر هم در خاطر مَزُور است. وقتى به پيامبر و امام معصوم و امام زادگان سلام مى‌دهيم، آنان توجه دارند و جواب سلام ما را مى‌دهند. در زيارتنامه‌ها، در موارد متعدّدى چنين تعابيرى وجود دارد كه خطاب به مَزُور گفته مى‌شود:

«أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَشْهَدُ مَقَامِي».

«شهادت مى‌دهم كه تو سخن و كلام مرا مى‌شنوى و شاهد اين مقام و موقعيت زيارتِ من هستى.»

در اين خصوص از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:

«إِنَّ لِلَّهِ مَلاٰئِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الْأَرْضِ يُبَلِّغُونِّي عَنْ أُمَّتِيَ السَّلاٰمَ». ٢«خدا را فرشتگانى است كه در زمين مى‌گردند و سلام‌ها و درودهاى امّتم را بر من مى‌رسانند.»

و در روايت ديگر فرموده است:

«مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ فِي شَيْءٍ مِنَ‌الْأَرْضِ أُبْلِغْتُهُ وَ مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ عِنْدَالْقَبْرِ سَمِعْتُهُ». ٣«هر كه بر من سلام دهد، از هر سرزمينى كه باشد، به من رسانده مى‌شود و اگر در كنار قبرم سلام بدهد، نيز مى‌شنوم.»

هنگامى كه زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله در حالِ مرگ و حيات يكسان است و آن حضرت و ديگر معصومين عليهم السلام به سلام ما پاسخ مى‌دهند، سلام دادن بر آنان؛ چه از نزديك و چه از دور، چه با صداى بلند و چه آهسته، ارتباطى روحى و معنوى است و مگر مى‌شود انبيا و معصومين عليهم السلام سلام و تحيت ما را بشنوند و هيچ بذل توجهى نداشته باشند؟ و اينجاست كه بايد گفت محبت، يكطرفه نيست.

و چه نيك سروده است اقبال لاهورى از مددخواهى خدا و رسول:

فقيرم از تو خواهم هر چه خواهم

آرى، «زيارت» نشانۀ جهت‌گيرى انسان و الهام‌بخش و آموزنده است. الهام گرفتن از اسوه‌هاست. خط دهنده است. تعظيم شعائر است. تقدير از فداكارى‌ها و تجليل گراميداشتِ فضيلت‌هاست. زمينه ساز شناخت و تربيت است. بالا برنده است. تعالى بخش است و پرورش يافتن از «فيض نگاه» است.

و به قول حافظ:

بلبل از فيض گل آموخت سخن، ور نه نبود اين همه قول و غزل، تعبيه در منقارش

زيارت، تجديد عهد با «خط امامت»، ميثاق با «خون شهيد»، پيمان با «محور توحيد» و بيعت با «رسالت» و «وحى» است.


١) . بقره : ١۵٢ ٢) . وسائل‌الشيعه، ج١۴، ص٣٣٨ ٣) . همان.

ارسال نظر