تاريخچه شهر كربلا

تاريخچه شهر كربلا

هنگاميكه حضرت على (ع) در دوران خلافت عازم جنگ صفين بود چون به سرزمين كربلا رسيد چهره اش افسرده شد، پس اطرافيان از آن حضرت (ع) در اين باره پرسيدند حضرت فرمود: اين سرزمين در نزد خدا ارج و قرب زيادى دارد، آرى اينجا محل خيمه‏گاه آنان است و اين محل قتلگاه آنان است. هنگاميكه اصحاب بيشتر جويا شدند حضرت فرمود: آنان گروهى گرانقدر از آل محمد (ص) خواهند بود كه در اينجا كشته مى شوند.

هنگاميكه در سال 61 ه ق امام حسين (ع) به اين منطقه رسيد و لشكريان عبيد الله قافله آن حضرت را محاصره كردند، حضرت به روستاى (عقر) اشاره كرد و فرمود: نام اين روستا چيست؟ جواب دادند: نامش (عقر) است. حضرت فرمود: از (عقر) به خدا پناه مى‏بريم. سپس فرمود: نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: كربلا. فرمود: سرزمين درد و رنج و بلا.

دو روز پس از واقعه عاشورا يعنى در روز دوازهم محرم سال 61 ه ق قبيله (بنى اسد) اقدام به دفن اجساد مطهر امام حسين (ع) و ابوالفضل العباس (ع) و ساير ياران آن حضرت (ع) نمودند و با اين كار خود پايه گذار تأسيس شهرى بزرگ در سالهاى بعد شدند.

گفته مى شود كه قبيله بنى اسد بر بالاى قبر شريف آن حضرت سايبانى ساختند و بر روى قبرهاى مطهر شهدا نشانه‏هايى گذاشتند تا بتوان قبور مطهر را از يكديگر باز شناخت.

در ماه ربيع الاول سال 65 ه ق گروه (توابين) كه تعدادشان در حدود چهار هزار نفر بود و رهبرى آنان به عهده سليمان بن صرد خزاعى بود قبل از رفتن به جنگ با لشكر امويان، به زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع) رفتند و در گرداگرد قبر شريف تجمع كردند و با صداى بلند به گريه و زارى پرداخته و همگى تمناى شهادت در راه خدا را كردند و سپس سليمان بن صِرد خزاعى از جاى برخاسته وگفت: (بارخدايا، سرور شهيدمان حسين را بيامرز، آن شهيد فرزند شهيد، وآن مهدى فرزند مهدى وآن راستگوى فرزند راستگو، بار خدايا گواه باش كه بر دين و راه او مى‏رويم و دشمن دشمنان او و دوست ياران او هستيم) آنگاه يك شب را در كنار مرقد مطهر ماندند و روز بعد عازم جنگ در منطقه (عين الورده) شدند.

در دوران يزيد بن معاويه تعدادى از شورشيان به رهبرى يزيد بن مهلب قيام كردند و در منطقه عقر نزديك كربلا و در حاشيه رودخانه فرات جنگ سختى بين آنان و لشكريان يزيد به رهبرى مسلمه بن عبدالملك درگرفت كه در اين جنگ شورشيان به شدت سركوب شدند.

در سال 66 ه ق هنگاميكه مختار ثقفى بر شهر كوفه مستولى شد، بر بالاى قبر شريف گنبدى از آجر وگچ ساخت و محمد بن ابراهيم بن مالك اشتر متولى اين كار شد و مرقد مذكور داراى دو در شرقى و غربى بود و اين گنبد تا دوران خلافت هارون الرشيد پابرجا بود.

ظاهراً گنبد مذكور تا سال 132 ه. ق كه امام صادق (ع) به زيارت جدشان مشرف شده بودند پابرجا بوده است و صفوان جمال از امام صادق روايت مى كند كه‏فرمود: چون خواستى كه به زيارت حسين (ع) در كربلا مشرف شوى، بيرون از مقام ايستاده و نگاهى به قبر شريف بينداز و سپس وارد حرم شو و بالاسر امام بايست و هنگاميكه خواستى بيرون روى از درى خارج شو كه در جهت پاى على بن الحسين (ع) قرار دارد، سپس رو بسوى قبور شهدا كن تا به قبرابوالفضل (ع) برسى، و چون بدان جا رسيدى در زير سايبان بايست و سلام كن). از سخنان امام صادق در مى‏يابيم كه مرقد امام حسين (ع) در روزگار آن حضرت داراى گنبد و سايبان و چندين در بوده كه يك درآن در سمت شرق و در ديگرى شايد در سمت غرب بوده است و مرقد امام حسين (ع) و فرزندش على اكبر در اين حرم بوده است در حاليكه قبور ساير شهدا بيرون از حرم بوده است. مساحت حرم مذكور 25* 25 ذراع و يا در حدود 50* 45/ 22/ 83/ 91 متر بوده است. برخى ديگر از مصادر تأكيد مى‏كنند كه در دوران اموى در كنار حرم آن حضرت درخت كنار يا سدرى بوده است كه بعنوان نشانه بازشناسى حرم به شمارمى آمده است و به همين علت است كه در شمال غربى صحن را بعدها (باب السدره) ناميده بودند.[1] هارون الرشيد بوسيله حكمران خود در كوفه كه موسى بن عيسى نام داشت، عرصه را بر زائران امام حسين (ع) تنگ نموده و دستور داد كه درخت سدر را از ريشه درآوردند و بناى حرم مطهر را خراب كرده و زمين آن را شخم زده و بكارند.

در سال 198 ه ق گروهى از شيعيان مجدداً حرمى بر سر قبر مطهر ساختند ودرسال 193 ه ق مأمون عباسى دستور داد كه حرم وگنبدى بهتر از قبل بر سر قبر مطهر امام حسين (ع) ساخته شود.[2] در سال 236 ه ق متوكل عباسى به خلافت رسيد و تلاشهاى بسيارى را براى خراب كردن آثار باقيمانده اهل بيت و از بين بردن قبور مطهر آن نمود و در طى سالهاى 232 و 236 و 237 ه ق اقدام به تخريب حرم مطهر و شخم زدن زمينهاى آن نمود تا بتواند آثار آن را از بين ببرد ولى تمامى تلاشهاى وى با شكست مواجه شد.

در سال 247 ه ق منتصر عباسى پس از كشته شدن پدرش المتوكل دوباره آثار متبركه اهل بيت (ع) را تجديد بنا كرد و دستور داد كه در اطراف مشهد حسينى خانه‏هايى ساخته شود و بدين‏گونه اولين شخصى كه در كربلا سكونت اختيار كرد يكى از نوادگان امام حسين (ع) به نام (سيد ابراهيم مجاب فرزند محمد عابد فرزند امام كاظم (ع)) بود.

در سال 271 ه ق (حسن علوى) حاكم طبرستان و ديلم به زيارت حرم مطهر رفته و دستور داد كه مسجدى در جوار آن ساخته شود.

در سال 283 ه ق در اثر ازدحام زائران حرم مطهر، سقف حرم فروريخت و تعدادى از زائران كشته و زخمى شدند وگفته مى‏شود كه اين‏كار بر اثر توطئه الموفق بالله وليعهد بوده است.[3] در سال 280 ه ق محمد بن زيد حاكم گرگان به زيارت مرقد مطهرآمد و دستور داد كه گنبد مجلل و باشكوهى براى حرم ساخته شود و در كنار آن بارويى كشيده و خانه‏هايى براى زائرين و مجاورين حرم ساخت.

در سال 313 ه ق رهبر قرمطيان (ابو طاهر جنابى) به زيارت حرم مطهر مشرف شد و خود و پيروانش گرد حرم طواف كردند و سپس بدون آنكه به كسى آزارى برسانند بازگشتند.

در سال 366 ه ق امير عز الدوله آل بويه به زيارت حرم مطهر امام حسين (ع) مشرف شد و اين امر باعث افزايش مهاجرت شيعيان به كربلا وساخت و ساز آنان گرديد.

در سال 367 ه ق عضدالدوله آل بويه بر بغداد مستولى شد و از آنجا عازم زيارت امام حسين (ع) گرديد و از آن پس سالى يك بار به زيارت مرقد مطهر مى‏رفت.

در سال 369 ه ق (ضبه بن محمد اسدى) حكمران شهر (عين تمر) با كمك برخى از عشاير عرب، به شهر كربلا يورش برد وآن را متصرف شد و اهالى آن را كشته و اموال آنان و اموال موجود در خزانه حرم مطهر را به تاراج برده و به بيابان‏بازگشت. هنگاميكه عضد الدوله از اين موضوع آگاه شد لشكرى را به جنگ او فرستاد و چون (ضبه اسدى) تاب مقاومت در برابر لشكر عضد الدوله را در خود نديد، زن و بچه و اموال خود را رها كرده و از معركه گريخت.

در سال 372 ه ق اولين باروى شهر در دوران حكومت عضد الدوله آل بويه گرداگرد آن كشيده شد و مساحت آن 2400 متر مربع بود. وى براى شهر رودخانه‏اى كشيد و زمينهاى آن را وقف حرم مطهر كرد تا از پول وقف هزينه روشن كردن چراغهاى حرم تأمين شود و همچنين خانه‏ها و بازارهايى ساخت و به ساكنان شهر هدايا و عطايا داد و دستور ساختن مدرسه اوليه عضديه را داد و مسجدى به نام (رأس الحسين) ساخت.[4]

از سال 407 تا 412 ه ق وزير معروف آل بويه (حسن بن فضل بن سهلان رامهرمزى) باروى دوم شهر را بنا كرد و در چهار سوى آن دروازه آهنى نصب كرد.[5] در سال 489 ه ق در دوران حكمرانى سيف الدوله اهالى شهر (خفاجه) به كربلا يورش بردند.[6]

در سال 795 ه ق تيمور لنگ به كربلا حمله كرد وآن را متصرف شد.

در سال 858 ه ق حكمران خودمختار بصره (على مشعشعى) به كربلا حمله كرد و حرم مطهر امام حسين (ع) را غارت كرد و تعداد زيادى از اهالى كربلا را كشته و تعدادى را نيز بعنوان اسير به پايتخت خود بصره منتقل كرد.

در سال 914 ه ق شاه اسماعيل صفوى به كربلا رفت و رودخانه‏اى در آنجا حفر كرد و مرقد مطهر امام حسين (ع) را تجديد بنا كرد[7].

در سال 953 ه ق سلطان عثمانى (سليمان قانونى) دو حرم امام حسين (ع) و ابوالفضل (ع) را تجديد بنا كرد و باغهاى اطراف كربلا را كه زير شن رفته بودند دوباره احيا كرد.

در سال 1013 ه ق قبيله (آل مهنا) به رهبرى شيخ قبيله كه (ناصر بن مهنا) ناميده مى‏شد به كربلا حمله كرد وآن را به تصرف خود درآورده و تا سال 1053 ه ق شهر كربلا در تصرف آنان بود.

در سال 1216 ه ق وهابى‏ها به رهبرى (سعود بن عبدالعزيز) به شهر كربلا حمله كردند و بسيارى از اهالى كربلا را در بازارها و خانه‏ها از دم شمشير گذراندند وگنبد حرم مطهر امام حسين (ع) را ويران كردند و تمامى اموال و طلا و نقره و اسحله موجود در حرم را به تاراج بردند، طوريكه مردم اين حادثه تلخ را (كربلاى دوم) ناميدند.

در اوايل قرن نوزدهم ميلادى و بعد از حمله وهابى‏ها در سال 1216 ه ق يكى از پادشاهان هند به زيارت كربلا آمد و در آن بازارهاى زيبا و خانه‏هاى متعدد ساخت و تعدادى از شيعيان را در آنها اسكان داد و باروى مرتفعى براى شهر بنا كرد.

در سال 1217 ه ق پس از حمله مجدد وهابى ها، سيد على طباطبائى (صاحب الرياض) اقدام به بناى باروى سوم شهر كرد و براى اين بارو شش دروازه ساخت كه هر يك از دروازه‏ها به نام معينى خوانده مى‏شد.

در سال 1534 م تركهاى عثمانى عراق را تصرف نمودند و سلطان سليمان قانونى دستور حفر نهرى از رودخانه فرات را صادر كرد كه به نام (نهرسليمانى) معروف شد و امروزه آن را به نام نهر حسينيه مى‏نامند.

در سال 1623 م لشكر ايران به فرماندهى شاه عباس صفوى كربلا را به تصرف خود درآورد.

در سال 1638 م سلطان عثمانى (مراد چهارم) شهر كربلا را محاصره و دوباره به تصرف عثمانى در آورد.

در سال 1241 ه ق (1825 م) نبرد ميرآخور اتفاق افتاد و جريان از اين قرار بود كه در دوره حكمرانى داود پاشا بر عراق، نيروهاى نظامى داود پاشا به فرماندهى سليمان ميرآخور به كربلا حمله كردند و پس از محاصره، شهر را تصرف كرده و در عرض هشت ماه آن را تاراج نمودند.

در سال 1258 ه ق (1842 م) محمد نجيب پاشا به كربلا حمله و با فشارهاى نظامى آن را به زير يوغ عثمانى‏ها درآورد.

در سال 1860 م سيم كشى تلگراف به كربلا رسيد و اين شهر قادر شد كه با جهان خارج در ارتباط باشد.

در سال 1285 ه ق (1868 م) و در دوران حكومت مدحت پاشا، ادارات دولتى بنا شد و تعدادى از بازارها و ساختمانهاى جديد ساخته شد و قسمتى از باروى شهر كه رو به شهر نجف بود ويران شد و محله جديدى به شهر اضافه شد كه بعدها محله (عباسيه) ناميده شد.

در سال 1914 م پس از پايان جنگ اول جهانى ساختمانهاى جديد و خيابان پهن در شهر ساخته شد و با تهيه سيستم فاضلاب جديد آبهاى زير زمينى به بيرون شهر هدايت شد و زمين كربلا خشك گرديد.

در سال 1920 م انقلاب عراق از شهر كربلا آغاز شد و اين شهر بعنوان پايگاه انقلاب نقش خود را ايفا كرد و در اين ميان مرجع شيعيان آقاى شيخ محمد تقى حائرى شيرازى فتواى معروف خود درباره تحريم انتخاب غير مسلمان به حكمرانى عراق را صادر كرد.در سال 1980 م حكومت بعث عراق اقدام به قتل‏عام زائران حرم مطهر امام حسين (ع) در مراسم اربعين نمود.

در سال 1991 م در جريان قيام مقدس شيعيان و پس از جنگ دوم خليج فارس حكومت صدام اقدام به قتل‏عام مردم كربلا نموده و بخشى از گنبد حرم مطهر امام حسين (ع) را تخريب نمود.



[1] ( 1) سلمان هادى آل طعمه، تاريخ مرقد الحسين( ع) و العباس( ع)

[2] ( 1) تاريخ طبرى، 365/ 7

[3] ( 1) محمد صادق الكرباسى، تاريخ المراقد( الحسين( ع) و اهل بيته و انصاره)

[4] ( 1) در سال 283 ه. ق محمدبن زيد بن علوى داعى صغير بقعه را مرمت كرده( دايره المعارف تشيع 75/ 1)

[5] ( 2) ابن جوزى، المنتظم، 283/ 7

[6] ( 3) ابن اثير، الكامل فى التاريخ، 177/ 10، سپس سيف الدوله كه فرمانرواى حلب بود با لشكريانى عازم كربلا شد و شورش را سركوب كرده و خفاجه را به قتل رسانيده و امنيت را برقرار ساخت و زيانهاى وارده را جبران نمود( ويراستار)

[7] ( 1) دايره المعارف تشيع 7577/ 1

ارسال نظر