شهر نجف از ديد جهانگردان
ابن جبير (متوفى 580 ه ق) جهانگرد معروف اندلسى كه شرح سفر خود را در سفرنامه خويش ثبت كرده است در اين باره مىگويد:
(در سمت غرب شهركوفه و در فاصله يك فرسخى، مرقد مشهورى وجود دارد كه به حضرت على بن ابى طالب (ع) نسبت داده مىشود وگويند كه شترآن حضرت كه حامل جنازه وى بود، چون بدين جا رسيد بر روى زمين زانو زد و فرزندان آن حضرت وى را در همان جا به خاك سپردند و گويند كه اكنون قبر وى در همان جاست و خداوند به صحت آن داناتر است. آن طور كه به ما گفته شد مرقد آن حضرت بنايى باشكوه است كه ما به علت ضيق وقت موفق به مشاهده آن نشديم زيرا كه در شهر كوفه فقط شنبه شب را اقامت كرديم)[1].
هروى در كتاب خود (الاشارات فى معرفه الزيارات) نيز از نجف سخن مىگويد. ابن بطوطه كه در سال 726 ه ق از شهر نجف ديدن كرده است، در سفرنامه خود درباره شهر نجف و مرقد مطهر حضرت على (ع) چنين مىگويد: از قادسيه حركت كرديم و به نجف كه مدفن على بن ابىطالب (ع) است رسيديم. اين شهر نيك در زمينى پهناور و سخت واقع شده است و يكى از بهترين و پرجمعيتترين شهرهاى عراق مىباشد كه بازارهاى خوب و تميزى دارد. از باب الحضره وارد نجف شديم و بعد از عبور از بازار بقالان و طباخان و خبازان به بازار ميوه فروشانو خياطان و قيصريه و بازار عطاران رسيديم. آخر بازار عطاران باب حضرت است و قبرى كه معتقدند از آن على (ع) مىباشد در اين محل است. روبروى مقبره، مدارس و زوايا و خانقاهها قرار دارد كه داير و با رونق مىباشند ديوارهاى مقبره از كاشى است كه چيزى همانند (زليج) است اما از حيث جلا و نقش زيباتر از آن است. از باب حضرت وارد مدرسه بزرگى مىشود كه طلاب و صوفيان شيعه در آن سكونت دارند. در اين مدرسه از هر مسافر تازه وارد تا سه روز پذيرايى مىشود و هر روز دوبار غذايى مركب از نان وگوشت وخرما به مهمانان مىدهند. از مدرسه وارد باب القبله مىشوند. حاجبان، نقيبان و سرايداران در اين محل مراقب زوار مى باشند و چون كسى براى زيارت وارد مىشود به نسبت وضع و مقامش همگى آن جماعت يا يكى از آن ها بلند مى شوند و با او در آستانه حرم مىايستند و اذن دخول مىخوانند به اين مضمون: (به فرمان شما اى اميرالمومنين (ع) اين عبد ضعيف اذن مىخواهد به روضه وارد شود اگر اذن مىفرمائيد كه بيايد وگرنه باز گردد و اگر او اهليت و شايستگى اين مقام را ندارد بارى شما اهليت كرامت و عفو و اغماض را داريد) سپس اشارت مىكنند كه آستانه را و دو طرف چارچوبه در ورودى را ببوسد و داخل حرم بشود.[2] داخل حرم با انواع فرش هاى ابريشمين و غيره مفروش است و قنديلهاى بزرگ و كوچكى از طلا ونقره در آن آويخته اند، در وسط حرم مصطبه چارگوشى است كهصندوقى چوبين دارد وبر روى صندوق صفحات طلاى پرنقش و نگارى كه در ساختن آن كمال استادى و مهارت را به كار بردهاند با ميخ هاى نقره فروكوفتهاند چنان كه از هيچ جهت چيزى از چوب نمودار نيست. ارتفاع مصطبه كمتر از ارتفاع قامت آدمى است و در آن سه قبر هست كه مىگويند يكى از آن آدم (ع) و ديگرى از آن نوح (ع) و سومى از آن على (ع) مىباشد و بين اين سه قبر در طشت هاى زرين و سيمين، گلاب و مشك و انواع عطريات ديگر گذاشتهاند كه زوار دست خود را در آن فروبرده به عنوان تبرك بر سر و روى خود مىكشند.
در ديگرحرم كه آستانهاى نقره اى و پردههاى ابريشمين الوان دارد به سوى مسجدى باز مىشود كه آن خود چهار در دارد و هر چهار در داراى آستانههاى نقره و پردههاى ابريشم مىباشد. داخل مسجد نيز فرش هاى عالى انداختهاند و ديوارها و سقف آن با پردههاى حرير مستور است. همه مردم اين شهر رافضى[3] مذهب مىباشند و از اين روضه كرامت ها ظاهر مىشود كه منشأ عقيده مردم بر اين كه قبر على (ع) در آن است همين كرامت ها مىباشد. از جمله آن كه در شب بيست وهفتم رجب كه (ليله المحيا) مىنامند عراقيان و خراسانيان و فارسيان و روميان گروه گروه سى تن و چهل تن بعد از نماز خفتن در آنجا گرد مىآيند و بيماران افليج و زمين گير را روى ضريح مقدس مىگذارند و خود به نماز و ذكر و قرآن و زيارت مشغول مىشوند و چون پاسى از شب گذشت همه مريضها كه شفا يافتهو صحيح و سالم گشتهاند برخاسته ذكر لااله الا الله محمد رسول الله على ولى الله مىگويند و اين حكايت در ميان آنان به حد استفاضه رسيده وگرچه من خود آن شب را درك نكردم داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنيدم و در مدرسه حرم سه تن از اين اشخاص را ديدم كه هر سه زمين گير بودند يكى از روم آمده بود و ديگرى از اصفهان و سومى از خراسان، از حالشان جويا شدم گفتند كه امسال به (ليله المحيا) نرسيدهاند و منتظرند كه سال آينده آن شب را درك كنند. در اين شب مردم ازشهرهاى مختلف در نجف جمع مى شوند و بازار بزرگى در آن شهر برپا مىشود كه تامدت ده روز برقرار مىماند.
در شهر نجف نه مأمور عوارض و ماليات هست و نه والى. تمام كارهاى شهر دست نقيب الاشراف است. اهل نجف تجارت پيشهاند و در اقطار جهان به مسافرت و بازرگانى مىپردازند و به شجاعت و سخاوت موصوفاند و در سفر بسيار خوش معاشرت هستند اما همگى درباره حضرت على (ع) غلو مىكنند. از شهرهاى عراق هركس كه بيمار مىشود نذرى براى روضه على (ع) مىكند. بيشتر اشخاص كه مثلًا از ناحيه سر دچار مرضى مى شوند از طلا يا نقره علامتى به شكل همان عضو نذر و به خزانه هديه مى كنند. خزانه مزبور بسيار بزرگ و موجودى آن به قدرى است كه قابل ضبط نمىباشد.
نقيب الاشراف از سوى پادشاه عراق تعيين مىشود و او نزد پادشاه مقامى بلند و منزلتى رفيع دارد. هنگام مسافرت نقيب تشريفات خاصى را كه براى امراى بزرگ مرسوم است در حق او هم مرعى مىدارند و علمها و طبلها با او به راه مىاندازند و بر در خانه او هر صبح و شام طبلخانه نوبتى فرو مىكوبند. حاكم و ماليات بگيرشهر نجف هم او است. نقيب نجف هنگام مسافرت من به آن شهر نظام الدين حسين بن تاج الدين الاوى بود (آوه شهرى است در عراق عجم كه سكنه آن رافضى مذهب اند) پيش از اين نقيب هم جماعتى يكى پس از ديگرى متصدى اين منصب بودهاند مانند جلال الدين بن الفقيه و قوام الدين بن طاووس و ناصر الدين مطهر هروى و ابو غره بن سالم مدنى.
عبدالوهاب عزام در سفرنامه خود مىنويسد كه در سال 1349 ه ق از نجف ديدن كرده است، او مىگويد: به حرم بزرگ آن حضرت وارد شديم، هنگام غروب بود و عظمت آن محل مارا فراگرفته بود اما اين ها باعث نشد كه از زيبايى گنبد با شكوه آن وزر و زيور آويخته در داخل حرم غافل شويم.
در سال 1154 ه ق عبدالكريم كشميرى كه يكى از درباريان نادرشاه افشار بود از نجف ديدن نموده و در سفرنامه خود كه (بيان واقع) نام دارد درباره نجف چنين مىگويد:
(آبادى اين شهر به دليل نبودن كشاورزى و رودخانه، از آبادى كربلا كمتر است و سكان اين مكان كرامت بنيان، بيشتر مردم صالح و قانع هستند و در بيرون حصار از بيم تاراج اعراب باديه نمى توان نشست و مردم همه در داخل (شهر پناه) (حصار) سكونت دارند وگنبد شاه ولايت پناه رضى اللّه تعالى عنه و كرم الله وجهه در كمال عظمت و تزيين در وسط شهر است. جواهر آبدار بر مرقد منوّره نصب كرده اند).در اين هنگام نادرشاه، ابراهيم خان زرگرباشى را مأمور فرموده بود كه به كربلا و نجف رفته، گنبد حضرت على (عليه السلام) و حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) را مطلا سازند. چنان كه گنبد حضرت امام رضا (عليه السلام) در مشهد و مساجد ظفرخان روشن الدوله در شاه جهان، آباد است. زرگر باشى به حضور بنده در تهيه اين امر، كه متضمّن سرخ رويى آمر و مأمور بود، مشغول گرديد و آن را به مدد حضرات به وجه أحسن به اتمام رسانيد. در باب آوردن آب فرات به نجف اشرف نيز سعى بسيار كرده بود. اما سه فرسخ از نهر كنده شده بود كه نادرشاه كشته شد و كار نهر معطّل ماند.
مىگفتند كه قبر نوح و آدم صفى اللّه (عليهما السلام) در گنبد حضرت شاه ولايت پناه است. ليكن قبر اين دو بزرگوار ظاهر و بلند نيست.
راهنماى اماكن زيارتى و سياحتى در عراق، ص: 91
[1] ( 1) ابن جبير، الرحله ص 166
[2] ( 1) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه ترجمه دكتر محمد على موحد
[3] ( 1) على رغم اينكه وى شيعيان را رافضى خطاب كرده ولى خود اقرارمى كند كه شفا يافتن بيماران رابه حد استفاضه درك كرده است.( ويراستار)