تلاشهاى سياسى حضرت عباس عليه السلام در دوران امامان عليهم السلام
عصر امام حسين عليه السلام
دوران امامت حضرت امام حسين عليه السلام به دو دوره پيش از قيام و دوره شكلگيرى قيام تقسيم مىشود.
در اينجا به يكى از جريانهاى پيش از قيام عاشورا كه حضرت عباس عليه السلام در آن حضور داشت، اشاره مىشود.
حفاظت از امام در ماجراى ديدار وليد با ايشان
وقتى معاويه مُرد، يزيد در دمشق نبود. او به محض رسيدن به دمشق در نامهاى به وليد بن عتبة بن ابى سفيان چنين نگاشت:
حسين عليه السلام را احضار كن و بىدرنگ از او بيعت بگير و اگر سر باز زد، گردنش را بزن و سرش را براى من بفرست.[1] وليد با مروان مشورت كرد. مروان در پاسخ وليد گفت: «اگر من جاى تو بودم، گردن او را مىزدم. او هرگز بيعت نخواهد كرد». سپس امام حسين عليه السلام را احضار كرد.
حضرت عباس عليه السلام نيز به همراه سى تن از بنىهاشم، امام را همراهى كردند.
امام داخل دارالاماره مدينه شد و بنىهاشم، بيرون از دارالاماره، منتظر فرمان امام شدند. وليد از امام خواست تا با يزيد بيعت نمايد، اما امام سرباز زد و فرمود: «بيعت به گونه پنهانى چندان درست نيست. بگذار فردا كه همه را براى بيعت حاضر مىكنى، مرا نيز احضار كن [تا بيعت نمايم]». مروان گفت: «امير! عذر او را نپذير، او بيعت نمىكند، گردنش را بزن». امام برآشفت و فرمود:
واى بر تو اى پسر زن آبى چشم! تو دستور مىدهى كه گردن مرا بزنند! به خدا كه دروغ گفتى و بزرگتر از دهانت سخن راندى![2] در اين لحظه، مروان شمشير خود را كشيد و به وليد گفت: «به جلادت دستور بده گردن او را بزند، قبل از اينكه بخواهد از اينجا خارج شود. من خون او را به گردن مىگيرم».
امام، بنىهاشم را مطلع كرد و حضرت عباس عليه السلام به همراه افرادش با شمشيرهاى آخته به داخل يورش بردند و امام را به بيرون هدايت نمودند.[3] امام صبح
روز بعد آهنگ هجرت به سوى مكّه نمود و حضرت عباس عليه السلام نيز بدون درنگ و تأمل در نتيجه يا تعلّل در تصميمگيرى، بار سفر بست و با امام همراه گرديد.
ساقى تشنه، ص: 37
[1] ( 1). احمد بن ابى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 177
[2] ( 1). محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى، ج 3، ص 172؛ على بن موسى بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 98
[3] ( 2). مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 88