اتحاد و يگانگى روحى با رسول خدا صلى الله عليه و آله
رسول خدا صلى الله عليه و آله پيوند ويژهاى با على عليه السلام برقرار نمود كه نظير آن را با هيچكدام از اصحاب خود برقرار نفرمود. اين پيوند در قالب عقد مواخات و موازرت صورت گرفت و براساس آن اتحاد و يگانگى خاصى بين رسول خدا صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام به وجود آمد. و براساس همين اتحاد روحى و معنوى بود كه كار و اقدام على عليه السلام به مثابه كار و اقدام رسول خدا صلى الله عليه و آله و كار و اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله به منزله كار و اقدام على عليه السلام به شمار مىرفت.ابتدا قراينى در خصوص اين پيوند ذكر كرده و سپس به تحليلى در اين باره مىپردازيم:
1.رسول خدا صلى الله عليه و آله در بين اصحاب خود على عليه السلام را به عنوان برادر خود اختيار كرد و به او فرمود:
«انتَ اخى فى الدنيا والآخِرة»
.اين مطلب را رسول خدا صلى الله عليه و آله نه يك بار، كه در مواضع متعددى بيان كردند. يكى از مواضعى كه
زندگانى سياسى امام على عليه السلام، ص: 16
رسول خدا صلى الله عليه و آله به ذكر اين مطلب تصريح فرمود، مربوط به برقرارى پيوند برادرى در بين اصحاب خود بود. اين واقعه پس از هجرت به مدينه اتفاق افتاد. در اين مراسم پيامبر صلى الله عليه و آله ميان هر دو مهاجر و نيز هر يك از مهاجران با يك نفر از انصار مدينه، پيوند برادرى منعقد نمود، ولى در مورد خويش جز على عليه السلام كس ديگرى را به عنوان برادر اختيار نفرمود.
ابن هشام تحت عنوان برادرى بين مهاجرين و انصار مىنويسد: «رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه با تعبير:
تآخوا فى اللَّهِ اخوين اخوين
، بين مهاجرين و انصار پيوند برادرى منعقد فرمود، اما خود دست على بن ابى طالب را گرفت و فرمود:
هذا اخى
.ناگفته نماند كه پيوند برادرى كه بدين وسيله بين رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام منعقد گرديد غير از اخوت كلى اسلامى است كه قرآن براساس: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»معين كرده است. زيرا براساس رابطه برادرى بين رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام حقوق متقابلى بين آن دو بزرگوار به وجود آمد كه هر دو نفر مكلف به رعايت آن شدند. از جمله اين حقوق آنكه على عليه السلام وارث رسول خدا صلى الله عليه و آله گرديد و با وجود على عليه السلام، عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ادعايى جهت ميراث رسول خدا صلى الله عليه و آله نكرد. زيرا مطابق رابطهاى كه در روز مواخات رسول خدا صلى الله عليه و آله بين مسلمانان برقرار نمود، هر مسلمانى مىتوانست به عنوان وارث برادر خود نيز تلقى گردد. چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز مواخات بين بلال حبشى و ابو رُوَيحه (عبداللَّه بن عبدالرحمن خَثعَمى) پيوند برادرى منعقد نمود و اين رابطه هرگز گسسته نگشت، جهت اطلاع از نتايج اين برادرى در تاريخ آمده است كه:
«در عصر خليفه دوم بلال از مدينه به شام مهاجرت نمود و در آنجا رحل اقامت افكند. و چون خليفه دوم به تنظيم دواوين پرداخت و سهم هر كدام از مهاجرين و
انصار را تعيين نمود، بلال جهت دريافت سهم و مقررى خود در مدينه حضور نداشت. و چون عمر براى او پيغام فرستاد كه اى بلال سهم خود را براى چه كسى قرار مىدهى، بلال در پاسخ گفت: سهم خود را براى ابورُويحه قرار مىدهم. و دليل آن، اخوتى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بين من و او برقرار نمود كه هرگز از او مفارقت نخواهم كرد».[6]به همين ترتيب رسول خدا صلى الله عليه و آله با به زبان آوردن:
«علّى منّى و انا من على»
اتحاد ويژهاى بين خود و على عليه السلام به وجود آورد كه به موجب آن هر دو بزرگوار در حكم شخص واحدى تلقى شده و از تعهد متقابلى نسبت به يكديگر برخوردار شدند.
براى اطلاع بهتر از حقوق متقابلى كه با تعبير:
«علىٌ منّى و انا من على»
بين رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام برقرار گرديد، متذكر مىشويم كه: قبل از ظهور اسلام پيمانهاى متعددى در بين اعراب جارى و متداول بود. به موجب اين پيمانها، گاه فردى با فرد ديگر، گاه قبيلهاى با قبيله ديگر و گاه نيز فردى با قبيلهاى پيمانهايى از جمله پيمان برادرى، پيمان تابعيت و يا پيمان موالات منعقد مىنمود. هر يك از اين پيمانها از نظر حقوقى و سياسى قانونيت و اعتبار داشت و تعهدات متقابلى را جهت طرفين پيمان به وجود مىآورد.
به عنوان مثال: اگر شخصى با به زبان آوردن:
«فُلانٌ منّى و انَا مِنْ فلان»
با شخص يا قبيلهاى پيمانى برقرار مىكرد، اين عبارت هر يك از طرفين را ملزم مىساخت كه به طور كامل از حقوق و منافع ديگرى حمايت كند و از هر جهت او را چون خود يا عضو قبيله خود بداند، مگر آنكه در شرايطى با ذكر:
«فُلانٌ لَيْسَ منّى و لا انَا مِنْه»
پيوند و اتّصال خود را رسماً لغو نمايد.
به عقيده برخى از محققان: در تمام مواردى كه در زبان عرب و در جملاتى مانند «فلان منّى و انَا مِنْ فُلان» حرف «من» به كار رفته، اين حرف حكايت از نوعى اتّصال روحى و اتّحاد معنوى بين دو نفر مىكند و از اين جهت برخى اين «من» را من اتّصاليه ناميدهانددر قرآن كريم نيز آنجا كه خداوند به نوح مىفرمايد: «يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ»-يعنى: اى نوح پسر تو از اهل تو نيست- در واقع اتصال روحى و معنوى نوح با فرزندش نفى شده است نه آنكه اصل رابطه پدر و فرزندى مورد انكار قرار گيرد.
پس از ذكر اين مقدّمات خاطر نشان مىكنيم كه: مطابق سابقهاى كه قبل از ظهور اسلام در جزيرةالعرب وجود
داشت، رسول خدا صلى الله عليه و آله با به زبان آوردن:
«عَلىّ منّى و انَا مِنْ عَلىّ»
اتحاد كامل روحى و نفسانى خود را با على عليه السلام اعلام داشت؛ همچنانكه قرآن كريم نيز در آيه مباهله از على عليه السلام با تعبير نفس پيامبر صلى الله عليه و آله ياد كرده است. نتيجه چنين رابطهاى بين پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله در طول حيات خود از على عليه السلام در مقابل دشمنانش دفاع نمود و به كسى اجازه تعرض و جسارت به على عليه السلام نداد و على عليه السلام نيز چه در جنگ و چه غير جنگ وظيفه دفاع و حمايت از رسول خدا صلى الله عليه و آله را به عهده گرفت و با فداكارىهاى مكرّر خود مهمترين نقش را در حفظ رسول خدا صلى الله عليه و آله از توطئههاى دشمنان و تثبيت اسلام ايفا نمود. در اين خصوص قراين بيشمارى در منابع تاريخى و حديثى وجود دارد كه در بررسى حوادث مهم دوران رسالت به آن اشاره مىكنيم.
زندگانى سياسى امام على عليه السلام، ص: 18