زید بن صوهان

زید بن صوهان

پیوند اخوت

زید از محضر سلمان فارسی نیز کسب فیض کرده، از وی حدیث شنیده بود; ولی ارتباط این دو بزرگوار تنها در نقل دیث خلاصه نمی شد. بر اساس گفته مورخان، زید ارادت خاصی به سلمان داشت. این دلبستگی سرانجام با پیوند برادری به اوج رسید و او، به میمنت این پیوند، کنیه ابوسلمان را برای خود برگزید.

زید بن صوحان عبدی از بزرگان قبیله عبدالقیسو از تبار ربیعه بود. او در سال‌های ظهور اسلام، در بلاد عمان در ساحلخلیج فارسدیده به جهان گشود. پدر وی، صوحان، از بزرگان قبیله بود که همه مردم وی را به دیده احترام می نگریستند.
برادران او،صعصعهو سبحان عبدی، نیز از شخصیت‌های والامقام اسلامی و از شیفتگان خاندان پیامبر بوده‌اند.
زید به همراه گروهی از مردان خود در سال نهم هجرت و در عام الوفود* به مدینه آمد و پس از دیدار رسول خدا اسلام آورد. در همان سال، پیامبر خدا جانبازی و مقام والای وی را پیشگویی نمود و فرمود:«زید یک دست خود را در راه خدا فدا خواهد کرد و آن دستش زودتر از خودش بهبهشتخواهد رفت. سپس خود او نیز به دستش ملحق خواهد شد.»
نقل است که دست او در نبردنهاوندیا قادسیه قطع شد. زید پس از رحلت رسول خدا نیز از بزرگانشیعهو از پیروان راستین امام علی علیه السلام بود و از زمره معترضان بهعثمانبود. از این جهت عثمان وی را بهشامتبعید کرد.
درجنگ جملکه زید در کوفه ساکن بود،عایشهبه وی نامه نوشت و وی را فرزند خاص خود خواند و گفت:«در خانه بنشین و مردم را از علی برگردان.»
زید نیز در پاسخ نوشت:«تو به کاری ماموری و ما نیز به کار دیگری. تو به نشستن در خانه و ما به جهاد در راه خدا سزاوارتریم. اکنون تو کار ما را به دست گرفتی و ما را به کار خود فرمان می دهی‍‍!»
زید در جنگ جمل در سپاه امام علی علیه السلام بود، فرماندهی و پرچمداری جنگجویان قبیله ربیعه را بر عهده داشت و سرانجام در سال 36 قمری در همین نبرد به شهادت رسید. در هنگام شهادتش امام علی علیه السلام به بالین وی آمد و او را ستود. او نیز ضمن ستایش از مولای خود گفت:«من از روی بصیرت و آگاهی و بر اساس حدیث غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه» به شما ایمان آورده‌ام.»
او وصیت کرد که پیکرش را با همان لباس خونی رزم به خاک بسپارند.

  • سال نهم هجرت، پس از قدرت یافتن اسلام و فتح مکه، نمایندگان سایر قبائل عرب از مناطق مختلف به مدینه آمدند، به حضور پیامبر رسیدند، اسلام آوردند و اظهار اطاعت و تسلیم نمودند. به همین دلیل، این سال «عام الوفود» نامیده شد.


منابع :
الاصابه ج 1، الاستیعاب ج 1، اسد الغابه ج 2، اعیان الشیعه ج 7، قاموس الرجال ج 3

زيد بن صُوْحان العبدى ، در (مجالس ) است كه در كتاب (خلاصه ) مذكور است كه او از اَبدال و اصحاب اميرالمؤ منين عليه السّلام بود و در حرب جمل شهيد شد؛(187) و شيخ ابوعمرو كَشّى روايت نموده كه چون زيد را زخم كارى رسيد و از پشت اسب بر زمين افتاد حضرت امير عليه السّلام بر بالين او آمد و فرمود:يا زيد!
رَحِمَكَ اللّهُ كُنْتَ خَفيفَ الْمَؤ نَهِ عَظيمَ الْمَعُونَةِ؛

سوالات زید بن صوحان از شاه ولایت امیرالمومنین مولا علی بن ابیطالب (ع)

زید بن صوحان عبدی عرض کرد : یا امیرالمومنین کدام سلطان قوت و قدرتش بیشتر است ؟ حضرت فرمود : مرگ.

عرض کرد : کدام چیز ذلتش بیشتر است ؟ فرمود : حرض بر جمع مال دنیا.

عرض کرد : کدام فقر از همه سخت تر است ؟ فرمود : کفر بعد از ایمان.

عرض کرد : کدام دعوت از همه گمراه تر است ؟ فرمود : کسی که مردم را به طرف موهومات ( یا به طرف خلاف ) دعوت میکند.

عرض کرد : کدام عمل افضل است ؟ فرمود : پرهیزکاری.

عرض کرد : کدام عمل رستگاریش بیشتر است ؟ فرمود : طلب کردن از آنچه در نزد خداوند است.

عرض کرد : کدام مصاحب ( هم صحبت ) از همه بدتر است ؟ فرمود : آن کسی که معصیت ها را در نظر انسان جلوه دهد و آدمی را به نافرمانی خداوند وادارد.

عرض کرد : کدام یک از مردم شقاوتش بیشتر است ؟ فرمود : کسی که دین خود را به دنیای دیگری بفروشد.

عرض کرد : کدام یک از مخلوقات از همگان نیرومندتر است ؟ فرمود : آن کس که بردباریش از همه بیشتر است.

عرض کرد : کدام یک از مردم بخلش بیشتر است ؟ فرمود : آن کسی که از راه حرام مالی بدست آورد.

عرض کرد : کدام یک از مردم زرنگیش بیشتر است ؟ فرمود : کسی که به حالات خود بنگرد و رستگاری خود را از گمراهی درک کند و بنگرد راه سعادت در چیست و بطرف آن گرایش پیدا کند.

عرض کرد : با حلم ترین مردم کیست ؟ فرمود : آن کسی که به خشم نیاید.

عرض کرد : کدام یک از مردم ثبات رای بیشتری دارند ؟ فرمود کسی که فریب مردم را نخورد و دنیا نیز با زرق و برق خود او را از راه بیرون نکند.

عرض کرد : کدام یک از مردم از همه نادان ترند ؟ فرمود : کسی که گول دنیا را بخورد ، در صورتیکه مشاهده میکند دنیا با دیگران چگونه بازی کرد.

عرض کرد : کدام یک از مردم حسرت و پشیمانی بیشتری دارند ؟ فرمود : کسی که از دنیا و آخرت محروم شده باشد و این خود زیان آشکاری است.

عرض کرد : کدام یک از مردم کور هستند ؟ فرمود : آنکس که برای خداوند عملی انجام نداده و از خداوند انتظار ثواب دارد.

عرض کرد : کدام قناعت از همگان افضل است ؟ فرمود : آنکس که به آنچه خداوند به وی عطا کرده قناعت کند ، و حرص و آز نداشته باشد.

عرض کرد : کدام مصیبت از همه دردناکتر است ؟ فرمود : مصائب در امور دین از همه ناراحت کننده و آزار دهنده تر است.

عرض کرد : کدام یک از اعمال عبادی نزد خداوند بیشتر مورد علاقه است ؟ فرمود : انتظار فرج.

عرض کرد : کدام یک از مردمان نزد خداوند ارج و اعتبار دارند ؟ فرمود : آنکه بیشتر از همه از خداوند میترسد ، و تقوای بیشتر و زهد زیادتری دارد.

عرض کرد : کدام سخن در نزد خداوند بهتر است ؟ فرمود : زیاد در یاد خدا بودن و عجز و لابه و دعا نمودن.

عرض کرد : کدام گفته از همه راست تر است ؟ فرمود : گواهی دادن به وحدانیت خداوند متعال.

عرض کرد : کدام یک از کارها در نزد خداوند بزرگتر است ؟ فرمود : تسلیم در برابر خداوند و ترس از معاصی و پرهیزکاری از گناه.

در این هنگام امیرالمومنین (ع) متوجه پیرمرد شامی شد و فرمود : خداوند متعال بندگانی را آفرید و دنیا را بر آنها تنگ گرفت ، و با نظر مخصوصیکه به آنان نگریست آنها نسبت به دنیا بی میل شدند و به طرف آخرت متمایل گردیدند ، و به سختی معیشت صبر کردند و در شدائد و گرفتاریها شکیبائی به خرج دادند. این جماعت همواره مشتاق بودند که زود از جهان رخت بندند و به سرای جاودانی بشتابند تا به کرامت و الطاف خداوندی برسند ، این گروه مردم همواره دنبال رضای خداوند بودند و در نتیجه پایان زندگی آنها به شهادت انجام گرفت و خداوند را در حالیکه از آنها راضی بود ملاقات کردند. بدانید که مرگ راه گذشتگان است و همه باید این راه را بگذرانند ، این مردم باید برای آخرت خود زاد و توشه بردارند و این زاد و توشه طلا و نقره نیست ، این جماعت لباسهای درشت پوشیدند و در طول زندگی خود در شدائد صبر کردند و به فضیلت خدمت نمودند. این مردم در محبت و دوستی و یا بغض و دشمنی فقط خداوند را در نظر گرفتند ، اینان چراغهای هدایت کننده اند و در آخرت از نعمتهای پروردگار برخوردار میگردند.پیرمرد گفت : من اکنون کجا روم و بهشت را واگذارم در صورتیکه با چشم خود بهشت را می نگرم ، و مشاهده میکنم که اهل بهشت با تو هستند ، یا امیرالمومنین اینک به من اسلحه جنگی مرحمت کن تا با دشمنانت جنگ کنم ، امیرالمومنین (ع) اسلحه جنگ به آن مرد شامی مرحمت کردند و او را بر اسب سوار کرده و به طرف میدان جنگ روانه ساختند ، مرد شامی مقابل حضرت به جنگ پرداخت و آن حضرت از مجاهدت آن شامی ( در میدان جنگ ) به شگفت آمده بود.هنگامی که جنگ شدت گرفت با اسب خود را به لشگر زد و سرانجام کشته شد ، یکی از یاران امیرالمومنین (ع) او را روی زمین مشاهده کرد در حالیکه به شهادت رسیده بود ، و اسبش هم در کنارش کشته شده بود ، پس از اینکه گرد و غبار جنگ فرو نشست ، امیرالمومنین (ع) در حالیکه سوار بر اسب بود و سلاح جنگی در تن داشت نزد او آمد و بر بدنش نماز گذارد و فرمود : به خدای سوگند این مرد خوشبخت بود و برای برادر خود طلب آمرزش ( از خدای تعالی ) کنید. کِتابُ المَواعِظ شیخ صدوق صفحه 58 الی 64

ارسال نظر