راز فاصله ها
فاصله ها همیشه هم نشان از دوری نیستند. گاه می شود وصل را در فصل تجربه کرد. آن زمان که فاصله ها تو را به رسیدن می خوانند؛ بی­ هیچ حائلی. و من راز فاصله ها را سه بار احساس کردم:

* اول بار در فصل سرخ کربلا؛ فاصله بین الحرمین، آنجا که میان دو گنبد زیبای امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع)؛ فصلی پشت سر و وصلی پیش رو، دو حس متعارضتلاطم دوری و شوق وصال را یکباره و بی فاصله در یک لحظه تجربه می کنی. انگار جانی پیش
می آید و جانی دور می شود و تو سرگشته و حیران در عبور از فاصله ها، رسیدن را طلب می کنی.

* دوم بار در فصل سبز مدینه؛ فاصله محراب و منبر، فاصله سجود و بلندی، روضه النبی، آنجا که می گویند باغی است از باغهای بهشت؛ آنجا که رازها در دل دارد از نوای آسمانی پیامبر،عشق علی؛ و عطر خوش یاس که تو را یاد مهربان بانوی بی نشانی می­اندازد که نشانش شاید در همین نزدیکی هاست.

* و سوم بار در فصل سپید مکه؛ آن زمان که در جامه سپید احرام، محرم شدی به آنچه نباید، و واجب شدی به سعی؛ سعی در پیمودن فاصله صفا و مروت. هروله ای در یافتن و رسیدن. تلاشی گرم به امید وصال و بدون اندک تردیدی در بازگشت. فقط پیش رفتن، رفتن، رفتن، رفتن تا رسیدن.

پروردگارا؛ به امید وصلت، لذت مکرّر عبور از این فاصله ها را بر همه بندگانت مقدر فرما ... آمین!

ارسال نظر