تولد اولين ولی و ظهور آخرين ولی از ركن يمانی كعبه
روبهروی كعبه نشستهام. خانه چهارگوشی را كه در برابرم میبينم اصلاً آن چيزی نيست كه در تصاوير میديدم. بهويژه كه در برابر يكی از چهار ركن كعبه بنشينی در اين حال دو بعد از كعبه ديده میشود.
من ركن يمانی را انتخاب كردم. روايت است يكی از درهای بهشت كه روی زمين باز میشود از ركن يمانی است. حتی میگويند نسيمی كه از آنجا میوزد، نسيم بهشت است. اين ركن همان جايی است كه هنگام زايمان فاطمه بنتاسد(س) به امر خدا و به بركت فرزندی كه در راه بود، شكافته شد. فاطمه داخل شد و ديوار بسته شد.
علی(ع) تولدش هم بر ديگران حجت بود. از آن روز قرنها میگذرد اما هنگامی كه به اين ركن نزديك شدم، هنوز اثر شكاف كه سعی شده با ميخهای فلزی و لايه هايی از موم بسته و ناپديد شود، به چشم میخورد. انگار خدا میخواهد يادآوری كند كه اين ركن با ديگر اركان كعبه فرق دارد. اين ركن، ركن ولايت است كه هرگز پوشيده نمیشود. در روايات آمده است كه مهدی موعود در حالی كه تكيه بر اين ركن زده، ندای دلنشين «أنا المهدی» را سر میدهد. نكتهای به ذهنم خطور میكند، تولد اولين ولی و ظهور آخرين ولی هر دو در اين ركن. پس ظهور ولايت در كعبه است.
به كعبه خيره شدم. انگار روحی را كه من در كعبه میبينيم كسی غير از من نمیبيند. چشم به دنبال يار میچرخانم امّا او را نمیبينم. خدايا! هنوز چشم و دل، اعضا و جوارحم اهل نشده كه بتوانم جمالش را ببينم. همه دعا برای ظهور ايشان میخوانند اما من دعا برای ظهور خود میخوانم. اعتقاد دارم امام زمان هزار و صد و هفتاد و چند سال است كه ظهور كرده، اين ما هستيم كه عقل و فطرتمان در غيبت است.
از خود شرمندهام! میدانم كه امام زمان(عج) حواسش به تمام شيعيان و حتی ديگر جهانيان است. ايشان دليل اتّصال بين آسمان و زمين است. چگونه كنار ما نباشد؟ چگونه به شيعيان خود سلام نكند؟ میگويند همه امام زمان(عج) را میبينند، بهويژه در اين مكان، ولی چون معرفت ايشان را ندارند، در نتيجه ايشان را نمیشناسند. هر شب با دلی خون و افسرده سر بر بالين میگذارم و به ايشان میگويم، آقا جان! امروز هم شرمندهام كه شما را ديدم نشناختم.
در صحن سر میگردانم. لحظهای به دنبال ايشان همه جا را از زير نظر رد میكنم. هنگامی كه حضورشان را حس میكنم، چشمانم را میبندم. میترسم از اينكه باز هم كنارم باشند و من ايشان را نبينم و نشناسم، پس حدّاقل با حس حضورشان دلم را روشن كنم. با چشمانی بسته لبخندی میزنم و میگويم حضرت والا! ما محتاج دستان مبارك شما بر عقولمان هستيم تا فرج حضرتت در عالم درون صورت پذيرد. چراكه ديگر اين تشنگان آخرالزمان، چشمان و قلوب منتظرشان بيش از هميشه زمان محتاج ادراك و فهم قدوم مباركتان است.
**************************************
راوی احرام : علی انوار –مكه مكرمه–مسجدالحرام– اردیبهشت 92
کاروان دانشجویی نور – استان اردبیل