روزگاری با غم و شادی

محمدعلی انیسی،کارشناس ارشد حقوق خصوصی و عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاداسلامی واحد تهران مرکزی

مقدمه

سفر، باز هم مسافرتی دیگر با تجربه‌های جدید و البته هر سفر دارای مقدماتی مي‌باشد. در مردادماه 1391 از طریق رسانه‌ها اعلام گردید دانشجویانی که متقاضی سفر به عتبات عالیات هستند طی مدت مشخص شده به سایت عمره و عتبات دانشگاهیان مراجعه و ثبت‌نام نمایند. پس از مدتی نتیجه قرعه کشی به اشخاص اعلام و اسم بنده جز ذخیره‌ها اعلام گردید لیکن در اوایل شهریورماه طی پیامکی اعلام شد که به عنوان زائر مي‌توانم ثبت‌نام نمایم و اینجانب بی درنگ اقدام نمودم. این سئوال همیشگی به ذهنم متبادر شد که آیا سفرهای زیارتی به همت است یا قسمت و یا به قول بزرگان به دعوت، در هر صورت با اینکه هنوز باورم نمي‌شد که مي‌توانم به این سفر معنوی بروم به عتبات عالیات مشرف شدم.

باب اول: شروع سفر

بر اساس اطلاع‌رسانی دفتر زیارتی، محل و زمان تجمع کاروان محبان عباس(ع) جهت عزیمت به عتبات عالیات صبح روز پنج شنبه 6/7/1391 روبروی مسجد پایانه مسافربری غرب تهران اعلام گردید. ساعت 8 وقتی به آنجا رسیدم عکس‌های بسیار زیادی از عتبات عالیات دیده مي‌شد که با حضور کاروان‌های زیارتی دیگری که در آنجا حضور داشتند فضای معنوی بسیار جالبی را به وجود آورده بودند. مسافران کم کم به محل تجمع کاروان‌ها مي‌رسیدند که بین آنها دانشجویان نیز حضور داشتند. راس ساعت مقرر جناب آقای اصفهانیان به عنوان مدیر کاروان با در دست داشتن پرچم دفتر زیارتی، دانشجویان محترم را جهت حرکت به سوی اتوبوس هدایت نمودند. ایشان پس از توضیح مختصر کارت‌های دوستان را ارائه و بعد از خداحافظی دانشجویان با خانواده و همراهان خود سوار اتوبوس شدیم و ساعت 9:30 از پایانه خارج و بدین صورت وارد مرحله دیگری از سفر شدیم.

در طول سفر مثل همیشه اشخاص با مطرح کردن سئوال‌ها و صحبت‌های گوناگون با یکدیگر آشنا شدند و به نوعی سر صحبت را باز نمودند و مدیر کاروان نیز در طول این مدت سفارش‌هایی را درباره این سفر اظهار داشتند، لازم به ذکر است جناب آقای صابری روحانی محترم کاروان در شهر ساوه به ما ملحق گردیدند. ساعت 14 به شهر زیبای همدان رسیدیم و پس از اقامه نماز جماعت و صرف نهار به راه خود ادامه دادیم و نماز مغرب را در مسجد شهری به نام حمیل نزدیکی تنگه مرصاد به صورت جماعت اقامه نمودیم. ساعت 22 شام را در شهر ایلام به همراه دوستان صرف نمودیم و بالاخره ساعت 24 به شهر مرزی مهران رسیدیم و در خانه‌ای که از قبل پیش بینی شده بود اقامت گزیدیم.

صبح روز جمعه 7/7/1391 را با اقامه نماز جماعت صبح آغاز و پس از صرف صبحانه به سرعت عازم اتوبوس شدیم تا بر اساس لیست خروج از کشور که کاروان ما در نوبت اول قرار داشت جز اولین‌ها باشیم و با درایت مدیر محترم کاروان به عنوان اولین اتوبوس به نقطه صفر مرزی مهران رسیدیم. ساعت 8 پس از ممهور شدن گذرنامه‌ها از محل مخصوصی عبور نمودیم ولی متاسفانه یکی از دوستان به علت مشکل خروج از کشور موفق به ادامه مسافرت نگردید که همین امر باعث ناراحتی همه اعضای کاروان گردید.

باب دوم: نجف اشرف

پس از عبور از مسیرهای مشخص شده در نقطه صفر مرزی ساعت 9:30 وارد خاک عراق شدیم و مهر ورود به این کشور در گذرنامه‌هایمان نقش بست، سپس به وسیله اتوبوس به حرکت خود ادامه داده و از مناطق کوت و دیوانیه گذر کردیم. بالاخره ساعت 14 به شهر نجف اشرف رسیدیم، احساس بسیار جالبی داشتیم زیرا برای اولین بار بارگاه زیبای امام علی(ع) را مشاهده نمودیم و سعادت این بود که محل اقامت ما یعنی هتل قصر عباس در فاصله کمی از حرم و روبروی محل احداث شبستان حضرت فاطمه(س) واقع شده بود. مسئولان ستاد عتبات دانشگاهیان ضمن خیرمقدم به زائران، توضیحاتی را ارائه دادند و قرار شد ساعت 14 به حرم مشرف شویم. دوستان راس زمان مقرر حاضر و به صورت دسته جمعی به حرم شریف رفتیم و پس از اقامه نماز جماعت ظهر، دعای اذن دخول و زیارت‌نامه آن حضرت قرائت گردید. هر یک از دوستان به پابوس آن بزرگوار مشرف شدند و چه زیبا بود ورود به صحن مطهر و زیباتر از آن ایوان طلای آن حضرت و بی درنگ یاد آن بیت زیبا افتادم: «ایوان نجف عجب صفایی دارد، بنگر که علی(ع) چه بارگاهی دارد».

صبح روز شنبه 8/7/1391 برابر برنامه فرهنگی اعلام شده از سوی ستاد به مسجد هندی، مرقد و کتابخانه آیت‌اله حکیم، بیت امام و مرقد علامه امینی گردآورنده کتاب ارزشمند الغدیر رفتیم و از توضیحات مسئول فرهنگی استفاده نمودیم. پس از آن با هماهنگی مدیر به همراه دوستان به قبرستان معروف نجف که همان وادی‌السلام است مشرف و موفق به زیارت قبور حضرت هود و صالح از پیامبران الهی و علامه قاضی شدیم. در عصر همان روز طی برنامه‌ریزی قبلی به صورت جمعی عازم شهر کوفه شدیم، ابتدا به زیارت مرقد میثم تمار رفتیم و سپس به مسجد کوفه مشرف شدیم و اعمال مخصوص آنجا را که شامل نماز و ادعیه گوناگون بود بجا آوردیم. نماز مغرب و عشاء را به صورت کامل داخل صحن اصلی مسجد کوفه که محل ضربت خوردن امام علی(ع) بود به جماعت اقامه کردیم. در آن مسجد شریف به زیارت قبور مطهر حضرت مسلم، هانی و مختار رفته و زیارت‌نامه آنها را قرائت نمودیم. با عنایت به سالروز ولادت امام رضا(ع) طی مراسم باشکوهی که ساعت 22 در حرم حضرت علی(ع) برگزار شد، پس از قرائت قرآن توسط قاری ایرانی پرچم آستان قدس رضوی به خادمان حرم شریف تقدیم گردید.

روز یکشنبه 9/7/1391 بر اساس برنامه‌ریزی مشخص شده و البته با تدبیر مدیر کاروان ابتدا به مسجد حنانه و سپس به زیارت مرقد حضرت کمیل رفتیم و با فراغ بال به مسجد معظم سهله مشرف شدیم که البته در حال ساخت و ساز بود. اعمال مخصوص آن مسجد نیز تا هنگام نماز ظهر ادامه داشت و نماز ظهر را به صورت کامل در مقام امام زمان(عج) بجا آوردیم. نکته قابل توجه و بسیار عالی غذای متبرک امام علی(ع) بود که معروف به غذای حضرتی است در آخرین شبی که در نجف بودیم به صورت کاملا اتفاقی نصیب ما گردید و خداوند را بابت چنین روزی عالی شکرگزار بودیم. لازم به ذکر است طی روزهایی که در نجف بودیم به صورت مرتب برای اقامه نماز جماعت و زیارت به مرقد مطهر مشرف و از این فیض عظیم بهره مي‌بردیم. صبح روز دوشنبه 10/7/1391 به همراه دوستان قبل از نماز صبح مراسم وداع با حضرت را در صحن مطهر برگزار و دعای مخصوص را قرائت نمودیم. چه بسیار سخت بود وداع با امام و نجف اشرف ولی به امید زیارت کربلا این سختی را تحمل کردیم.

باب سوم: کربلای معلی

در مسیر حرکت به سمت کربلا آقای فروغی مداح اهل بیت(ع) کاروان ما را همراهی نمود که البته با استقبال دانشجویان مواجه و از مداحی این عزیز فیض بردیم. در طول این مسیر به زیارت رشید هجری و زید رفتیم که فقط برای دانشجویان در نظر گرفته شده بود و نماز ظهر را در حرم دوطفلان حضرت مسلم پس از قرائت زیارت عاشورا اقامه نمودیم. سرانجام راس ساعت 14 به کربلای معلی رسیدیم، در اتوبوس هنگام ورود به شهر کربلا حال عجیبی بین دانشجویان و اعضای کاروان وجود داشت و مداح محترم بامدیحه سرایی فضای معنوی بسیار عالی را برای همه ما به وجود آورد که اصلا فراموش شدنی نیست. پس از رسیدن به هتل جرش و اسکان بر اساس قرار قبلی ساعت 16 به بین‌الحرمین مشرف شدیم و چه بسیار مکان عالی و عجیبی بود. جمع کاروان ما به بهترین نحو ممکن همراه با مداحی زیبا وارد بین‌الحرمین شد و پس از قرائت زیارت‌نامه به سمت حرم حضرت عباس(ع) رفتیم و با کسب اجازه زیارت ارباب به همراه دوستان به حرم آقا مشرف شدیم و چه زیبا بود زیارت، مناجات و نماز در حرم حضرت سیدالشهدا(ع)...

صبح روز سه شنبه 11/7/1391 همراه با اعضاء محترم کاروان به زیارت دوره مشرف شدیم، ابتدا وارد خیمه‌گاه و بعد از زیارت اماکن مختلف آن عزاداری مختصری داشتیم. بعد از خیمه‌گاه نوبت به زیارت تل زینبیه بود و در آنجا نیز عرض ارادتی صورت گرفت. بعد از ظهر همان روز با حضور عده‌ای از دوستان به مقام امام زمان(عج) رفتیم و پس از زیارت و قرائت مناجات برای اقامه نماز مغرب به حرم آقا مشرف شدیم. خدا را شکر در آن شب لقمه‌ای از غذای متبرک امام حسین(ع) روزی ما گردید. روز چهارشنبه 12/7/1391 را بر اساس نظرخواهی و تمایل دوستان به حرم حضرت حر در نزدیکی کربلا رفتیم و در آنجا زیارت عاشورا قرائت گردید. بعد از بازگشت به کربلا با توجه به زمان مطلوبی که تا اذان ظهر باقیمانده بود به بازار رفتیم و هر کس بر اساس عقیده خود سوغاتي‌هایی را برای خانواده و دوستان خویش خریداری نمود ولی باید گفت که اکثر موارد خریداری شده شامل مهر، تسبیح و سجاده بود که البته هنگام اذان ظهر آنها را با ضریح آقا متبرک نمودیم. بعد از ظهر به موزه حضرت عباس(ع) رفتم و از اشیای قدیمی و اهدایی به موزه بازدید داشتم که در جای خود بسیار جالب به نظر می رسید زیرا اکثر اشیا توسط ایرانیان اهدا شده بود.

و اما لحظه وداع با کربلا، با توجه به اینکه برای حرکت به سامرا مي‌بایست صبح زود از کربلا خارج مي‌شدیم، قرار بر آن شد که ساعت 22 در حرم حضرت امام حسین(ع) جمع شویم و به صورت جمعی دعای وداع قرائت شود. این وداع بسیار زیبا برگزار ولی برای ما بسیار ناراحت کننده بود و در نهایت به حرم حضرت عباس(ع) رفتم و آخرین زیارت و حضور را در بین‌الحرمین تجربه کردم و چه بسیار سخت بود خروج از آن منطقه نورانی و با معنویت ولی با همه این اوصاف به سمت هتل بازگشتیم.

باب چهارم: سامرا

صبح روز پنج شنبه 13/7/1391 وسایل خود را داخل اتوبوس گذاشته و البته با حالتی اندوهناک بخاطر وداع با ارباب و البته خوشحال از باب زیارت حرم عسگریین(ع) به سمت سامرا حرکت نمودیم. راه طولانی و همراه با ترافیک شهر بغداد را پشت سر نهادیم و به زیارت امامزاده سید محمد رفتیم که منطقه بسیار امنیتی بود. ساعت 14 به شهر سامرا نزدیک شدیم و روحانی محترم کاروان از فاصله دور مرقد مطهر را به ما نشان دادند که در غربت خاصی دیده مي‌شد زیرا توسط وهابیون تخریب شده بود. پس از طی فاصله طولانی و بازرسي‌های متعدد به درب ورودی حرم رسیدیم و از چای صلواتی حرم متنعم شدیم.

پس از ورود صحن ابتدا نماز جماعت ظهر اقامه و سپس زیارت‌نامه قرائت گردید. با حال عجیبی به حرم مطهر وارد شدیم زیرا حالت غریبانه و مظلومانه‌ای در سامرا حاکم بود، در هر حال بعد از زیارت حرم شریف امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) به سرداب مقدس مشرف شدیم و دعای آل یاسین قرائت گردید. نهایتا ساعت 17 سامرا را به مقصد بغداد ترک نمودیم ولی این آرزو در دل ما باقی ماند که یک روز کامل در آنجا بمانیم و امامان بزرگوار خود را از نزدیک بیشتر درک نمائیم. لازم به ذکر است در طول مسیر بحث‌های متنوعی در خصوص زندگی و مسایل پیرامون آن بین دانشجویان مطرح گردید و در نهایت ساعت 19 به شهر بغداد وارد و در هتل حجاز مستقر شدیم در حالیکه به نظر می‌رسید شهر تعطیل است.

باب پنجم: کاظمین

صبح روز جمعه 14/7/1391 قرار بر این بود که در صورت توافق همه اعضا به ایوان مدائن و زیارت قبر حضرت سلمان فارسی برویم که متاسفانه این توفیق حاصل نگردید و در نهایت بغداد را به مقصد کاظمین ترک کردیم. روحانی محترم هنگام عبور از شهر بغداد توضیحات جالبی را درباره شهر، اماکن و اشخاصی که در این محل مدفون هستند ارائه نمودند. ساعت 6 به کاظمین رسیدیم و باز هم پس از طی فاصله طولانی در هتل ذهب که در نزدیکی باب قبله واقع بود سکنی گزیدیم. ساعت 10 به حرم نورانی امام موسی کاظم(ع) و امام جواد(ع) مشرف شدیم و به همراه دوستان زیارت‌نامه را قرائت نمودیم و البته بسیار خوشحال بودیم که باز هم لقمه‌ای از غذای حضرتی در این شهر نصیب ما گردید. خوشبختانه با توجه به اینکه یک روز کامل در کاظمین بودیم بارها به حرم مشرف و از آن فضای معنوی بهره بردیم. نکته قابل توجه اینکه درب حرم مطهر راس ساعت 23:30 بسته مي‌شد که ما جز آخرین کسانی بودیم که از حرم خارج شدیم و آن لحظه چه حال غریبی داشتیم. صبح روز شنبه 15/7/1391 پس از اقامه نماز صبح در حرم و انجام عزاداری کوتاه، دعای وداع قرائت و سپس از حرم مطهر خارج شدیم.

باب ششم: وداع با عتبات عالیات

راس ساعت 6 کاظمین را به مقصد مهران ترک نمودیم که البته باز هم لحظه خوشایندی نبود ولی به امید بازگشت و زیارت دوباره ائمه معصومین(ع) این سختی برای ما تا حدودی آسان گردید. ساعت 12 به مرز مهران رسیدیم و پس از درج مهر خروج از کشور عراق در گذرنامه‌ها به میهن عزیز وارد شدیم و نماز ظهر را در نمازخانه نقطه صفر مرزی به صورت جماعت اقامه نمودیم. برای درج مهر ورود به کشور در گذرنامه با جمعیت بسیار زیادی مواجه بودیم که باز هم با درایت مدیر محترم این امر محقق و سریعا از آن محدوده خارج شدیم. بعد از ادامه مسیر با اتوبوس در سه راهی جنداله مهران به یاد همه شهدا صلوات و فاتحه‌ای قرائت گردید. در طول مسیر برگشت ناگهان تابلویی را در آن طرف جاده مشاهده کردم که نوشته شده بود کربلا 345 کیلومتر، نجف 385 کیلومتر و همین امر خاطرات ارزشمندی را برای بنده تداعی نمود.

ساعت 18 حوالی شهر کرمانشاه نماز مغرب را در نمازخانه استراحتگاهی اقامه و سوغاتی مخصوص آن دیار را که شامل نان خرمایی و برنجی بود خریداری کردیم. در راه برگشت مثل همه مسافرت‌ها حال و هوای خاصی وجود داشت، دوستان شماره و ایمیل‌های یکدیگر را می‌گرفتند و عکس‌های گرفته شده توسط تلفن همراه را برای همدیگر ارسال می‌کردند. مدیر کاروان قبل از شهر ساوه شعری را به یاد زیارت‌هایی که داشتیم قرائت نمودند که با حال و هوای خاص معنوی دوستان همراه گردید. به خواست پروردگار ساعت 4 صبح روز یکشنبه 16/7/1391 به پایانه مسافربری غرب تهران رسیدیم و دوستان بر اساس تقدیر روزگار از یکدیگر جدا شدند. بنده به محلی که از آن راهی عتبات شدیم رفتم و نماز صبح را به یاد زمان حرکت اقامه و سپس راهی منزل شدم و چه زیبا بود این سفر زیبا در کنار محبان اهل بیت(ع).

با عنایت به همه مطالبی که عنوان گردید بایستی گفت مدیر و روحانی محترم کاروان از افراد با تجربه‌ای بودند که این امر بارها برای ما ثابت گردید، مدیر محترم در طول سفر سعی داشت تجربه‌های خود را به دانشجویان منتقل نماید و کوشش روحانی محترم بر آن بود که دانشجویان با آگاهی بیشتر به زیارت بپردازند. نکته مهم دیگر اینکه در این سفر نورانی اکثر نمازهای یومیه به صورت جماعت اقامه و دعاهای مخصوص روزها و دیگر ادعیه معروف نیز قرائت گردید. در نهایت باید گفت مسافرت با دوستان جوان و دانشجو تجربیاتی را به تجربه‌های قبلی اضافه نمود که در جای خود بسیار ارزشمند است و البته خاطره‌های زیبایی را به دفترچه زندگیمان اضافه نمود.

...و این سفر روحانی و معنوی با توجه به بزرگی نجف، استواری کربلا، مظلومیت سامرا و زیبایی کاظمین روزگاری با غم و شادی را برای ما رقم زد.

شادی یعنی: همراهی با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و محبان آن بزرگواران.

غم یعنی: دوری از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و دوستداران آن عزیزان.

محمدعلی انیسی

مهرماه 1391


 

ارسال نظر