جاده دوستي

با لباس سفیدت شدی مثل دیگران،شدی همرنگ با دیگران،
زین پس کلامت را هم چون آنان با کلامی شیوا معطر کن :
اللهم لبیک لبیک اللهم لبیک
همه به تو گفته اند تا کاملا روبروی خانه کعبه نرسیده ای سر را بلند نکن.
می گویند هنگام اولین نگاه است که می توانی برترین حاجات را بطلبی.
پس می روی و می رسی به جایی که ناگهان همه از حرکت می ایستند.
سر را بلند می کنی و می بینی آنچه را که آرزوی دیدارش را داشتی.
بی اختیار تو نیز مثل دیگران سر به سجده می گذاری.
شبنم اشک را روی چهره همسفران  می بینی که می درخشد ،
 بی اختیار ابر چشمان تو نیز هوس باریدن می کند ،
لرزه های دلت را احساس می کنی ؟
اینجا همه یک زبان مشترک دارند زبان اشک و دعا زبان آشنای اینجاست .
چه زبانی صادق تر از این زبان که نه ریا می شناسد نه دروغ ، و هر عبارتش ناله ایست
برای دوست داشتن معبود
فقط خودت هستی و خدای خودت ، اینجا خدا را نزدیکتر از همیشه به خودت حس می کنی.
حال آنکه خدای تو در همه حال به تو نزدیک است.
طنین بانگی زیبا همه جا را فرا گرفته است.حس می کنی دوباره متولد شده ای...

ارسال نظر