«ميقات حج»
حمد ازلي خداي را سزاست كه عرش را مطاف جبروتيان قرار داده، تحيّت ابدي پيامبران به ويژه حضرت ختمي نبوت(ص) را رواست كه چونان ملكوتيان، طوف بيت معمور را در برنامه دارند و درود بيكران الهي دودة طاها و اُسر ياسين، مخصوصاً حضرت ختمي مرتبت امامت مهدي موجود موعود را به جاست كه طائفان كعبه را رهبري نموده و عاكفان حرم خدا را از حرامي‌ها دور داشته و ميهمانان كوي حق، خصوصاً دانشجويان پاك نهاد و حديث العهدِ به فطرت را در حجر خويش صيانت كرده و مانع مهجوريت آنان خواهد بود.
به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان آن ها تبرّي مي‌نماييم.
آنچه در اين نوشتار كوتاه به عنوان بدرقة معتمران نو سال و عمره‌گزاران دانشگاهي تقديم مي شود، جهت التماس دعا از نيايشگران زمزم خوي و مُحرمان مشعر جوي و حاجيان لبيك گوي است كه در طي چند نكته ارائه خواهد شد:
* يكم: انسان ره يافته به كوي حق، قلبي دارد كه خود عرش رحمان است و قالبي دارد كه كعبه محور است. چنين انساني كه ملك و ملكوت او را ياد خدا در دل و نام خدا در لب اداره مي‌نمايد هويّتي دارد كه از گزند كژ‌راهه روي محفوظ و از آسيب كج‌انديشي مصون است؛ آنچه در مراسم ديني گفته مي‌‌شود: «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي‏» پيامي فراتر از تفكيك دين از سياست و دستوري رساتر از تجزية دنيا از آخرت به همراه دارد؛ زيرا عصارة اين عبارت، عبور از هر‌گونه تفكيك ناصواب و گذر از هر تجزية نارواست، چون انسان متعهّد در تمام شؤون حياتي خويش قبله‌اي دارد كه از نقطة اعتدالي آن هرگز عدول نمي كند و تنها مدار آن دين خداست كه از رهگذر عقل برهاني و نقل معتبر قرآني و روايي معصومان(هم) استخراج مي‌شود.
* دوم: شعار‌هاي كليدي اسلام با اصول اعتقادي آن هماهنگ بوده و دستور استمرار بيداري و غفلت‌زدايي را به همراه دارد‌. آنچه از نكته قبل گذشت «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي‏» با آنچه در قرآن حكيم صريحاً اعلام شد ؛ (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه‏) بيان‌گر لزوم مراقبت دائم و محاسبت متصل و مواظبت پي‌گير است‌.
نموداري از توجه به احاطة همه جانبة خداوند و مثالي از لحاظ مطلق بودن انسان به آگاهي پروردگار را مي‌توان در درون كعبه مشاهده نمود.
كسي كه وارد كعبه شد معناي «أينما تولّوا فثمّ قبله» را كاملاً مي‌فهمد و همين را آيت آية (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه‏) قرار مي‌دهد. آن-گاه معناي «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي‏» را بار ديگر مرور مي‌كند، سپس خود را در جهان پرآينه مي‌نگرد؛ چنان‌كه مولاي موحّدان، اميرمومنان، علي بن ابي طالب(ع) فرمود: «وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِي لاَ بِمُحَاضَرَةٍ» و هر لحظه خويش را شهود خدا مي‌يابد و تمام كارهاي جانحه و جارحة خود را در خدمت صاحب كعبه قرار مي‌دهد و حج و عمره را نموداري از وفاداري به ميثاق قرآن و عترت اطهار مي‌داند و همة مناسك آن را در همين مدار تفسير مي‌كند‌.
* سوم: كعبه كه مطاف همگان و قبلة همگي است، ‌نمادي از بيت معمور بوده و آن نيز آيتي از عرش الهي است. جهان عيني كه انسان كبير است، به صورت انسان مؤمن آگاه كه جهاني است بنشسته در گوشه‌اي، با همة نمادهاي ديني كه دارد در انسان متجلّي است. كعبة عيني روزي بتكده شده بود و موحّدان روي به كعبه نگران و غمگين‌. دستور الهي جهت پاكسازي اين بيت مردمي چنين صادر شد كه امير موحّدان، حضرت علي بن ابي¬طالب(ع) بر دوش مبارك عصارة هستي قرار گيرد و بت را به دور انداخته و حرم توحيد را از روث صَنَم و لوث وَثَن پاك كند و در اين دستور سرّي نهفته است كه برخي از روايات اهل بيت وحي(هم) از آن پرده برداشته‌اند كه حضرت پيامبر(ص) به وسيلة حضرت علي(ع) بالا نرود بلكه حضرت وصي به سبب حضرت نبي رفيع شود. به هر تقدير در پرتو جمع نبوت و امامت كعبه بيرون از رجز شرك و رجس الحاد تطهير شود. اين صحنة آموزندة همگان، مخصوصاً دانشگاهيان معتمِر را به تنزيه ساحت روح از توجه به غير خدا فرا مي¬خواند و ره¬يافت آن را تمسك به نبوت و ولايت؛ يعني به قرآن و عترت مي‌داند؛ چنانچه ابو المجد، مجدود بن آدم سنايي غزنوي گفته است:
شرک پادار شد هلاکش کن کعبه بتخانه گشت پاکش کن
مر علی را تو این عمل فرمای تا نهد بر عزیز کتف تو پای
کعبه از بت به جمله پاک کند مشرکين را همه هلاک کند [1]
* چهارم: «حج» كه آهنگ هماهنگ با دعوت بناينگذار كعبه است و «عمره» كه معمور نمودن بيت ويژة الهي است، با تلبيه آغاز مي‌شود‌ و معناي آن پاسخ مثبت به نداي خداوند است و چون صداي الهي دائمي است، جواب آن نيز مستمر خواهد بود و اگر در بارة موحّدان ناب چنين آمده است كه: (الَّذِينَ هُمْ عَلي‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ) براي آن است كه اينان هماره به ياد خدا در دل و به نام وي در لب متنعّم‌اند. حاجيان كعبه و متعمران بيت خدا، وقتي از آن حج و از اين عمره طرفي مي‌بندند كه دائماً تلبيه را در دل و تكبير را بر لب حفظ نمايند و معناي صيانتِ آن و حفظِ اين، همانا پرهيز از كژروي و دوري از راه بندي است؛ به طوري¬كه هرگز بيراهه نرويم و راه كسي را نيز نبنديم تا بتوان دربارة ما گفته شود: «الذين هم في حجّهم و عمرتهم دائمون»؛ زيرا حج مقطعي و عمرة موسمي، تمريني براي تداوم تلبيه در ساحت قدس ربوبي است. شهود توحيد با آيات بين كه مخصوص سرزمين وحي است، (فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيم‏) زائران كوي حق را به جايي رساند كه:
تفل او فرق عرش را سايد لعل او زيب فرش را شايد
و به وي چنين معرفت مي‌بخشد كه اگر به اين در نرود براي هميشه در مي‌ماند.
عقل درمانده را بدين در خواند زانكه درمانده هر كه زين در ماند
* پنجم: هر‌چند تمام موجودات از رزق پروردگار بهره‌مندند، ليكن خداوند ميهمانان ويژه‌اي دارد كه آنان را با روزي مخصوص پذيرايي مي‌نمايد و اين ضيافت در زمان خاص و در زمين مختص و با زبان اختصاصي صورت مي‌پذيرد‌:
ـ زمان خاص آن ماه مبارك رمضان است كه مردان سالك صالح آن را طبق نصوص روايي و دعايي آغاز سال سير و سلوك محسوب مي‌دارند و سود زيان و فراز و فرود اخلاقي خويش را با فرا رسيدن ماه مبارك ديگر ارزيابي مي‌نمايند.
ـ زمين مخصوص آن با منطقة هبوط وحي و استقرار كعبه و جوشش زمزم و مسعاي بين صفا و مروه و مانند آن است كه حاجيان و معتمران در اين سرزمين ميهمانان خاص خداونداند.
ـ زبان اختصاصي آن نغمة پرطنين «لاَ إِلَه إِلاَّ الله» است كه دالان ورودي توحيد را نفي هرگونه بت پرستي مي‌داند؛ خواه بت درون كه با اضلال نفس مُسَوّله و اغواي نفس اماره سامان مي‌پذيرد و خواه بت بيرون كه با وسوسة ابليس و دسيسة استكبار، استعمار، استعباد و استحمار سازمان دهي مي‌شود. مترنّمان اين نغمه ميهمان ويژة الهي‌اند؛ زيرا با نفي ربوبيتِ غيرخدا، پرستش، خضوع، خشوع‌، و رازگويي و نيازخواهي، مخصوص خداوند يگانه و يكتا خواهد بود. كسي كه در سرزمين نزول وحي با زبان توحيدي آشنا مي‌‌شود، مهم‌ترين ره‌آورد وي نزاهت از هر طاغوت درون و بيرون و برائت از هر جالوت شرق و غرب خواهد بود.
چنين انسان موحّدي كه نه خود را ديد و نه غير خدا را مؤثّر دانست، هر حرفي را كنار خواهد گذاشت و گوهر مقصود را خواهد ديد و به آن دل مي‌بندد و به وي سر مي‌سپارد و در كوي او بدون هيچ داعيه‌اي معتكف خواهد شد؛ زيرا براي وي كاملاً معلوم مي‌شود كه:
روی گرد آلود برزی او که بر درگاه او آبروی خود بری گر آب روی خود بری
و نيز براي او روشن خواهد گشت كه
ای صدف جوی جوهر الاّ جان و جامه بنه به ساحل لا
هستِ حق جز به نيست نگرايد زاد اين راه نيستي بايد
‌تا تو از نيستي كله ننهي روي را در بقا به ره ننهي
* ششم: همانطوري كه نغمة توحيد از زبان حضرت ختمي نبوت(ص) از كنار كعبه به جهانيان رسيد. نواي ملكوتي (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُم‏) نيز از جوار همين كعبه از زبان حضرت ختمي امامت، مهدي موجودِ موعود(ع) به عالميان خواهد رسيد و بايد در صيانت اين سرزمين كوشيد. شايسته است متوليان حرم الهي سعي بليغ نمايند تا حقيقت توحيد را به طور دقيق بررسي كنند و توسل‌،‌ شفاعت و مانند آن را كه همگي در ظلّ اذن خداوند و طبق ارادة حاكم ربوبي كه جهان بان و جهان بين است، صورت مي‌پذيرد منافي توحيد تلقي نكنند و آن را مانع وحدت مطلوب و هم‌آوايي مذاهب كه مقصود اسلام است ندانند و با حاجيان و معتمران مهربانانه‌تر رفتار نمايند و در اسعاف نيازهاي سفري آنان دوستانه‌تر بكوشند و نيز بايسته است كه زائران حرمين شريفين همة آداب مناسك و مراسم را در كمال ادب ديني و احترام متقابل انجام دهند.
بانوان معزز و گرامي نيز در رعايت حجاب همانند عفاف كوشاتر باشند تا پيام جمهوري اسلامي ايران در سيره و سنت برخاسته از خواستة سريرة ميهمانان سرزمين وحي، به ويژه دانشگاهيان گرانمايه كه سرماية ارزشمند كشورند كاملاً مشهود شود. مسؤولان محترم ايران در عربستان برادران صميمي شمايند كه سرافرازي خود در عربستان را مرهون علوّ همت و اعتلاي روح حاجيان و معتمران ايراني مي‌دانند و چون جريان مطاف و قبله از بارزترين مصاديق بيت رفيع الهي است، ره توشة خود را رفعت از حضيض و طبيعت قرار داده و از تجرد روح و معارف عالي آن بهرة وافر برده شود تا هماره شما را همراهي نمايند.
مناجات مأثور از حضرت امير مؤمنان(ع) اين است:
«إِلَهِي كَفَي بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً، وَ كَفَي بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً، أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ»‏.
بار الها!
گر دُر عطا بخشي، آنك صدفش دل‌ها در تير بلا باري اينك هدفش جان ها
امام زمانا!(ع) :
گِرد تو گردم همی، زیرا مرا هنگام سعی از مروت وز صفا هم مروه‌ای و هم صفا
در پايان اين پيام، قبولي اعمال همگان، به ويژه دانشگاهيان عزيز را از خداي كعبه ـ كه خداي ازل و ابد است ـ مسألت دارم.
________________________________________
[1] . حديقةالحقيقة وشريعة الطريقة ـ اثر ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی، تصحیح مدرّس رضوی ـ سیّد محمدتقی، ص213 ـ چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران 1368
منبع: فصلنامه ميقات

ارسال نظر