شعراى مهم عرب جاهلى

شعراى مهم عرب جاهلى
كتاب: تاريخ پيامبر اسلام، 18
نويسنده: دكتر محمد ابراهيم آيتى
پيش از ظهور اسلام هفت قصيده كه از لحاظ فصاحت و بلاغت بى‏نظير بودند در خانه كعبه آويخته شده بودند، به اين هفت قصيده «معلقات سبع» مى‏گفتند، اسامى گويندگان اين هفت قصيده به شرح ذيل است:
1 ـ امرؤ القيس بن حجر كندى، متوفى به سال 540 ميلادى، صاحب قصيده لاميه (1) .
2 ـ طرفة بن عبد بكرى، از قبيله «بكر بن وائل» از قبايل «عدنانى» صاحب قصيده «داليه» متوفى در حدود سال 569 ميلادى (2) .
3 ـ زهير بن أبى سلمى مزنى، از عرب «عدنانى» صاحب قصيده «ميميه» متوفى به سال 627 ميلادى (3) .
4 ـ لبيد بن ربيعه عامرى صحابى، صاحب قصيده «الفيه» متوفى به سال 661 ميلادى (4) . ـ عمرو بن كلثوم بن مالك عدنانى، صاحب قصيده نونيه متوفى در حدود سال 584 م (5) .
6 ـ عنترة بن شداد عبسى.صاحب قصيده ميميه متوفى در حدود سال 615 م (6) .
7 ـ حارث بن حلزه يشكرى عدنانى.صاحب قصيده همزيه (7) ، متوفى در حدود سال 570 م.
برخى أصحاب معلقات را ده نفر دانسته‏اند و سه نفر ذيل را افزوده‏اند.
8 ـ عبيد بن أبرص أسدى، صاحب قصيده باثيه كه «منذر بن ماء السماء» پادشاه حيره، متوفى در سال 554 ميلادى او را كشت (8) .
9 ـ أعشى قيس: ميمون بن قيس بن جندل، صاحب قصيده لاميه (9) متوفى به سال 7 ه.
10 ـ نابغه ذبيانى: زياد بن معاويه، صاحب قصيده داليه (10) ، متوفى به سال 604 م؟ .
چيزى كه عرب جاهلى و بعدها عرب مسلمان را در اين خصوص ممتاز نموده است، اينست كه در ميان ملل و اقوام ديگر تا آن روز يا زن سخنور و شاعر سابقه نداشته و يا اگر داشته اندك بوده‏اند ولى در عرب جاهلى زنان سخنور و شاعر آنهم در حد اعلى زياد بوده‏اند، مثلا خنساء كه يك زن بوده از شعراى معروف جاهليت است.
سرآمد شعراى عهد جاهلى امرء القيس كندى است كه در سال 540 ميلادى در گذشت، و اسلام را درك نكرد. مشهورترين اشعار وى قصيده ناب اوست كه با الفاظ و تعبيرات نغز و دل‏انگيز و پرسوز و گداز سروده شده و با اين بيت آغاز مى‏گردد:
قفا نبك من ذكرى حبيب و منزل
بسقط اللوى بين الدخول فحومل
يعنى: همرهان لحظه‏اى درنك كنيد تا من به ياد يار سفر كرده و سرمنزل او بگريم و ريگستان ميان «دخول» و «حومل» را از سرشك ديدگانم سيراب سازم (11) .
«ابو تمام حبيب بن اوس» ، كه در سال 231 هجرى وفات يافته و از ادباى شيعه به شمار مى‏رود و اشعارى نيز در مدح پيشوايان شيعه دارد، بسيارى از اشعار زمان جاهليت را گردآورى كرده و در ده باب به شرح زير تنظيم نموده است: (1) حماسه و شجاعت (2) مراثى (3) ادب (4) غزلهاى مناسب با دوران جوانى (5) هجا و ذم اشخاص و قبائل (6) شعرهاى مناسب با ميهمانى و سخاوت (7) مدايح (8) اوصاف و حالات و سير (9) مطايبات و لطيفه‏ها (10) مذمت زنان!
از طرف دانشمندان و ادباء اسلامى، شرحهاى زيادى به منظور توضيح لغات و مقاصد گويندگان نوشته شده، و خود كتاب نيز به زبانهاى مختلف خارجى ترجمه گرديده است، كه قسمتى از آنها در معجم المطبوعات مذكور مى‏باشد. (12)
پى‏نوشت‏ها:
1 ـ على عليه السلام او را أشعر شعراء دانست (سفينة البحار، ج 1، ص 703، نقل از ابن ابى الحديد) و از او به «ملك ضليل» يعنى شاه بسيار گمراه، پادشاه بسيار بيچاره سرگردان تعبير فرمود (نهج البلاغه خ 455) امرؤ القيس آخرين پادشاه سلسله كندى است كه در قرن پنجم ميلادى در عربستان مركزى زمام حكومت را به دست گرفتند و با پادشاهان يمن همان رابطه را داشتند كه ملوك حيره با خسروان ايران، شاهان غسانى با قيصرهاى روم، مؤسس اين سلسله حجر بن عمرو آكل المرار، در سال 450 ميلادى در گذشت.ديوان امرؤ القيس در سال 1877 در پاريس چاپ شده است.
2 ـ وى پيوسته عمرو بن منذر پادشاه حيره و برادرش قابوس بن منذر را در شعر خويش هجومى گفت، تا آنكه عامل بحرين به فرمان عمرو بن منذر كه خود طرفه به اميد صد هزار درهم جايزه حامل آن فرمان بود دست و پاى وى را بريد و به دارش آويخت (ر.ك: ترجمه تاريخ يعقوبى، ص 257 ـ 260) .ديوان طرفه را اعلم شنتمرى شرح كرده است.
3 ـ اسلام آوردن زهير معلوم نيست ولى دو پسرش «بجير» و «كعب» كه دو شاعر بزرگوارند، اسلام آورده‏اند، ديوان وى اول بار در سال 1870 م در لندن به طبع رسيده است.
4 ـ ر.ك: آداب اللغة العربية، ج 1 ص .111
5 ـ ر.ك: المجانى الحديثه، ج 1، ص 127، م.
6 ـ طبقات فحول الشعراء، ص .128
7 ـ طبقات فحول الشعراء .127
8 ـ طبقات فحول الشعراء ص 115.در بعضى كتب، قتل عبيد بن نعمان بن منذر نسبت داده شده است (ر.ك: معارف ابن قتيبه ص 649، چاپ دوم مصر، دار المعارف 1388، و أعلام زركلى، ج 4، ص 340 چاپ سوم) م.
9 ـ أبو بصير: أعشاى كبير كه قصيده لاميه‏اش از معلقات عشر است و در خطبه «شقشقيه» مولى على عليه السلام يك شعر از وى آمده است، أعشى قصيده‏اى در مدح رسول اكرم گفت و به مكه آمد، اما گويا توفيق اسلام آوردن نيافت.
10 ـ براى وى در بازار «عكاظ» خيمه‏اى زده مى‏شد، و در اشعار عرب داورى مى‏كرد.
11 ـ نگاه كنيد به «معلقات» ترجمه عبدالمجيد آيتى.
12ـ «معجم المطبوعات» ، / .297.

 

ارسال نظر