زندگى اجتماعى و سياسى عرب

زندگى اجتماعى و سياسى عرب
كتاب: از پيدايش اسلام تا ايران اسلامى ص 21
نويسنده: رسول جعفريان
زندگى اجتماعى عرب‏ها در قالب نظام قبيله‏اى و عشيره‏اى بود، حتى آنها كه در شهرها زندگى مى‏كردند، پيوندهاى قبيله‏اى خويش را حفظ كرده بودند.
قبيله عبارت از جمعيت قابل ملاحظه‏اى بود كه افراد آن پيوند نسبى با يكديگر داشتند و به نام مشتركى كه نام جد نخست آنها بود شناخته مى‏شدند. در درون هر قبيله، شمارى عشيره وجود داشت كه در دايره‏اى محدودتر، پيوندهاى نسبى‏شان استوارتر و درهم تنيده‏تر بود. مانند طايفه بنى هاشم يا بنى اميه كه دو طايفه از قبيله قريش بودند.
زندگى در بيابان‏هاى خشك و كوچ‏هاى پرخطر، اعراب را وامى‏داشت تا هميشه در كنار خويشان نسبى خود زندگى كرده اندك اندك، يك قبيله را به وجود آورند. اين سبك زندگى، مى‏توانست آنها را در برابر دشمنانشان حفظ كند و به آنها قدرت تهاجم به قبايل ديگر را بدهد. چنين ضرورتى كه برخاسته از زندگى باديه نشينى بود، سبب شد تا نسب و تبار در زندگى آنان موقعيتى مهم بيابد. هر فردى كه نسب شريفترى داشت، در جامعه قبيله‏اى از موقعيت‏بالاترى برخوردار بود. افرادى كه نسب شناخته شده‏اى نداشتند، در شمار پست‏ترين مردم بودند.
ارتباط خويشى، افراد يك قبيله را به هم پيوند داده بود. به همين دليل در زمان خطر از يكديگر به شدت دفاع مى‏كردند. آنان از رئيس قبيله به خوبى اطاعت كرده بدين ترتيب وحدت سياسى خاصى در درون قبيله به وجود مى‏آوردند.
اين وحدت، عصبيت ويژه‏اى را به وجود مى‏آورد، عصبيتى كه همه افراد قبيله وفادار به آن بوده و معيار اصلى در تصميم گيرى‏هاى زندگيشان بود. اين عصبيت، قبيله را از قبايل ديگر جدا مى‏كرد و آن را به صورت يك واحد سياسى - اجتماعى آزاد و مستقل در مى‏آورد.
جنگ‏هاى پياپى ميان قبايل، سبب پيدايش روحيه جنگ طلبانه ميان عرب‏ها شده بود. برخى از اين جنگ‏ها، سال‏هاى متمادى به درازا مى‏كشيد. عرب‏ها به دليل داشتن زندگى باديه نشينى، به طور دائم در حركت و كوچ از نقطه‏اى به نقطه ديگر بودند. لازمه اين حركت، زندگى ساده و بى‏آلايشى بود كه جا به جايى آن آسان باشد.
از نظر سياسى، نكته مهم در زندگى قبيله‏اى، نبودن دولت و حكومت مركزى بود. حتى در شهرهايى مانند مكه و يثرب، پادشاهى و سلطنت و امارت و لوازم آن از قبيل دواير حكومتى و زندان وجود نداشت. هر قبيله واحد سياسى مستقلى بود كه رئيس يا رؤساى همان قبيله كه در قرآن از آنها با عنوان سادات و كبراء ياد شده است‏بر آن حكومت مى‏كرد. به دليل عصبيت موجود در قبيله، افراد وابسته به آن، حكومت فردى از قبيله ديگر را نمى‏پذيرفتند. از آن جا كه حكومت از نشانه‏هاى تمدن و پيشرفت‏سياسى - اجتماعى است، فقدان آن در جزيرة العرب نشانه عدم پيشرفت‏سياسى عرب‏ها به شمار مى‏آيد

ارسال نظر