اهتمام به شعر و ادب

اهتمام به شعر و ادب
كتاب: تاريخ سياسى اسلام، ص 38
نويسنده: دكتر صادق آيينه‏وند
توجه به شعر از قديم الايام در عرب وجود داشت.بايد افزود كه خلق و خوى جاهلى، همراه با نظام صحرانوردى و چادرنشينى و ره سپردن با صداى زنگ شتران، عرب را شاعر پيشه بار مى‏آورد.در جوامع بسته و پاى بند صحرا، كه با تمدنهاى پر رونق دنيا در ارتباط نباشند، معمولا شعر تنها وسيله ارتباط و يگانه ارگان رسمى و زبان تفاهم سياسى و اجتماعى است .شعر در عرب چنين مهمى را به عهده داشت.
عرب را اعتقاد بر اين بود كه شاعر را پرى اى همراه است كه به او تلقين مى‏كند، چون معتقد بود كه شاعرى امرى غير عادى است و شاعران را «مجنون» مى‏دانستند و حتى نام پريانى را كه به شاعران القاى شعر مى‏كرده‏اند در كتابهاى تاريخ و ادب بر شمرده‏اند.چون عرب با مسأله‏اى به نام «وحى» آشنا نبود، به پيامبر گرامى هم العياذ بالله نسبت «مجنون» و «شاعر» مى‏داد، چه او تصور مى‏كرد كه اين سخنان غير عادى جز از همان مقوله شعر چه چيز ديگر مى‏تواند
سه بازار عمده ادبى در «حجاز» بود كه ادب و اقتصاد عرب هر دو توامان در آنجاها به نمايش مى‏آمد و مشترى گرد مى‏آورد.اين بازارها «عكاظ» ، «مجنه» و «ذى المجاز» بودند.نوشته‏اند كه در كعبه شاعران هر قبيله گرد مى‏آمدند و بهترين سروده‏هاى خود را مى‏خواندند و از آن ميان بهترين اشعار را انتخاب مى‏كردند و به گفته پاره‏اى از مورخين بر كعبه مى‏آويخته‏اند .كلمه «معلقات سبع» يا «آويزه‏هاى هفتگانه» از اينجا پيدا شده است.گر چه پاره‏اى از مورخين و نويسندگان در اين اقوال شك كرده‏اند و آنها را منحول دانسته‏اند، (1) ولى در پاره‏اى از اين اشعار كه مورد شك نيست بينش جاهلى براى ما بوضوح نمايان است.
گفتيم كه شعر زبان رسمى و بيان سياسى عرب و يا به قول پاره‏اى از نويسندگان «شعر ديوان عرب بود» ، و به علت اين اثردهى و اثر نهى سخت در خور و استفاده بود.داستان زير ميزان برد و تأثير تبليغى شعر را بهتر نمايان مى‏كند.گفته‏اند كه «اعشى قيس» يكى از شاعران جاهلى بر مردى گمنام به نام «محلق» وارد شد كه دخترانش به شوهر نرفته بودند.شاعر قصيده‏اى در مدح «محلق» سرود.طولى نكشيد كه همه دخترانش به شوهر رفتند و خود نيز شهرتى تمام يافت . (2)
پى‏نوشتها:
1 ـ طه حسين.فى الشعر الجاهلى. (قاهره، مطبعة دارالكتب المصريه، 1344) .
2 ـ فؤاد افارم البستانى.المجانى الحديثة. (بيروت، مطبعة الكاتوليكية)، ج 1، ص .240

ارسال نظر