احكام و قوانين عرب
آنها حج و عمره و احرام وطواف و سعى و وقوف در مشعر و منى را انجام مىدادند،و غسلجنابت مىكردند،و مضمضه و استنشاق و باز كردن فرق سر،ومسواك و استنجاء و ناخن گرفتن و موى زير بغل را مىستردند.
و با مادران و دختران خود ازدواج نمىكردند.
و شريعت اسلام اين احكام را امضا كرد.
و بر كسى كه زن پدر خود را مىگرفت عيب مىگرفتند،واو را«ضيزن»مىناميدند.و دست راست دزد را مىبريدند.
و دو خواهر را با هم ازدواج مىكردند كه شريعت اسلامجلوى اينكار را گرفت.
و ظهار را طلاق محسوب مىداشتند.
و عده وفات زن يكسال بود.
و چون كارى بر ايشان مشتبه مىشد براى رفع ترديد به نزدكاهنان مىرفتند و به پرندگان در كارهاى خود فال مىزدند، يعنى هنگامى كه آهنگ كارى مىكردند هر پرندهاى را كهمىديدند چه به نام آن پرنده و چه به پروازش از سمت راست وچپ و چه به آواز و صداى آن و بلكه به مقدار صدا و گاهى بهجاى افتادن و نشستن آن پرنده فال مىزدند،كه شريعت اسلامهمه آنها را باطل دانسته و از بين برد. (1)
اهل حمس و بدعتهاى قريش
ابن اسحاق گفته:و از بدعتهائى كه قريش گزارده بودندبدعت«حمس» (2) بود،كه گفتند از آنجائى كه ما فرزندانابراهيم و اهل حرم و واليان خانه خدا و ساكنان شهر مكه هستيمو كسى ديگر داراى چنين حق و منزلتى نيست ما نبايد مانندديگران حرمتخارج حرم را مانند حرمت داخل حرم داشتهباشيم و از اينرو وقوف به عرفة و افاضه از آنجا را(كه خارج حرمبود)ترك كردند،با اينكه اقرار و اعتراف داشتند كه از مشاعر ومناسك حج و آئين ابراهيم عليه السلام است.
و بتدريج قبائل خزاعة و كنانة نيز در اين بدعتها و قوانين خودرا سهيم دانسته و به شيوه آنها عمل مىكردند...و اينانبدعتهاى ديگرى را نيز معمول داشتند مانند اينكه گفتند:اهل«حمس»در حال احرام نبايد از دوغ كشك بسازند و با روغنغذا طبخ كنند و در چادر موئى وارد شوند و جز در زير سايه چادرچرمى نروند...و كمكم پا را فراتر نهاده گفتند: كسانى كه ازخارج حرم به منظور حجيا عمره پاى در حرم مىگذارند نبايد از غذائى كه از بيرون حرم با خود آوردهاند استفاده كنند،وجامهاى كه با خود آوردهاند در نخستين طوافى كه انجاممىدهند بپوشند بلكه بايد جامه اهل«حمس»را بپوشند و اگرجامهاى از آنها نيافتند برهنه طواف كنند و چنانچه كسى از آنهابه اين دستور عمل نكرد و با جامه خود طواف كرد بايد پس ازطواف آن جامه را بيندازد و از آن پس خود او يا ديگرى حق نداردهيچگاه از آن جامه استفاده كند...
و بدنبال همين قانون بود كه گاهى رسوائىها ببار مىآمد،زيرا مردان كه ناچار بودند برهنه طواف كنند و زنان نيز همهجامههاى خود را بيرون مىآوردند جز جامه زيرين خود را كهمعمولا از جلو يا عقب شكافى داشت و از اينرو گاهى مردانىبراى تماشا و چشم چرانى مىآمدند و زنان را تماشا مىكردند وكار اين رسوائى بجائى رسيد كه يكى از همان زنانى كه باآنوضع طواف مىكرد-و برخى نامش را قضاعة دختر عامر بنصعصعة-ذكر كردهاند در حالى كه طواف مىكرد به عنوان طنزاين شعر را مىخوانده و مىگفت:
اليوم يبدو بعضه او كله×و ما بدا منه فلا احلهو بدنبال آن نيز سخنانى گفتهاند كه نگارنده از نقل آن در اينجا شرم دارد. (3)
پىنوشتها:
1-نهاية الارب-چاپ بغداد-ص 408-409.
2-حمس جمع احمس به معناى متصلب و سخت كوش در دين است،و چونقريش خود را اين چنين مىپنداشتند اين نام را بر خود نهاده و خود را اهل حمسمىدانستند.
3-در پاورقى سيره ابن هشام(ج 1 ص 202)در ذيل اين داستان از برخى نقل كردهكه رسول خدا(ص)از آن زن خواستگارى كرد و چون به آنحضرت گفتند كه اوزن متكبرهاى است آنحضرت از ازدواج با او صرفنظر كرد...!و سپس در صددتوجيه برآمده كه بهتر استخودتان در آن كتاب مطالعه كنيد و ما را از ادامه اينگفتار معذور داريد!
درسهايى از تاريخ تحليلى اسلام جلد 2صفحه 157 و 167
رسولى محلاتى