بیا ای کشتی رحمت...

بیا ای کشتی رحمت... سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا زهی سروی که الطافش، فکنده سایه بر عالم زهی صبحی که انفاسش، دمیده روح در اعضا سپیده دم ز دریای کرم برخواست امواجی که عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا چه مولودی ...

ادامه مطلب ...

بی تو چه زود می گذرد هفته های ما...

شاعر:علی اکبر لطیفیان بی تو چه زود می گذرد هفته های ما... ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟ شنبه دوباره، شنبه دوباره، سه نقطه چین بی تو چه زود می گذرد هفته های ما در این فراق تا که ببینی چه می کشیم بگذرار چشمهای خودت را به جای ما موعود خانواده کی از راه می رسی کی مستجاب می شود آقا دعای ما کی می شود بیایی و از ...

ادامه مطلب ...

قبولم نما،گرچه آلوده ام...

به هنگام پیری مرانم ز پیش  كه صرف تو كردم جوانی خویش الا ای جگر گوشه‌ی فاطمه كه بردی دلِ اهل دل را همه كی‌ام من؟ كه باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از كودكی عاشقت بوده‌ام قبولم نما، گرچه آلوده‌ام به عشق تو هر كس كه منسوب شد اگر بود بد، عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانیّ من به راه تو طی شد جوانیّ من من از ...

ادامه مطلب ...

افتاده ميان راه جسمى كه به زنجير است...

    توفيق فغان دارم چون چاك گريبانها     خاكستر من مانده بر دامن نيرانها          شده دانه زنجيرم با پيكر من همخون     سخت است براى من پيمودن زندانها          همچون شجرى هستم تا نيمه ميان خاك     شد غربت افزونم سر لوحه عنوانها          آويخته ...

ادامه مطلب ...