خزان زده...

به مناسبت شهادت حجت یازدهم، امام حسن عسکری (علیه السلام) چشمان سامرا از بغض‌های جاری، تمام شدنی نیست. التهاب و داغدیدگی، به فراخور این غم در کوچه‌های شهر بیداد می‌کند. باد نوحه گر، گذارش به نخل‌های گیسوپریش می‌افتد که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده‌اند. دجله در غروب فرو رفته است و خورشید، گسترده‌تر از همیشه، شعله‌هایش را ...

ادامه مطلب ...

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو...

یاحبیب الباکین وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ ... و به خاطر شما باران فرو مى‏ريزد. به شوق خالق جامعه کبیره حضرت هادی علیه السلام یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز ...

ادامه مطلب ...

آخرين يوسف...

 دور دور قدرت قابيل بود كار و كسب عاشقي تعطيل بود دشنه ي شرك و پليدي تشنه خون سرخ و پاك اسماعيل بود طينت هركس اسير تيره گي هرزباني گرم قال و قيل بود عزت بتهاي سنگي ناشي از جهل نفس مردمان ايل بود حرفي از عيسي و آيينش نبود شهر طائف قحطي انجيل بود شاعران تنها به فكرسيم و زر شعرشان بي وزن و بي تمثيل بود بعد از آن فصل زمستان ...

ادامه مطلب ...

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟ این بارش بهاری من هم خلاصه شد در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده‌ای قلب مرا شکستی و یادم نبود که با تکه‌هاش عاطفه تکثیر کرده‌ای با آتشی که داغ غم تو به دل زده من را در عشق منشأ تأثیر کرده‌ای وقتی که این همه ...

ادامه مطلب ...