به لطف یزدان گرامتو صحن مسجد الحرام
چشمم به کعبه افتاددلم به لرزه افتاد
تو دلم گفتم آی خداچی شد مرا کردی جدا
زدنیا و زآشناهازقید و بند شدم رها
ندایی آمد به دلمبنده خوش آب و گلم
نصیب شد تو را کرمخوش آمدی به این حرم
گفت تو منو نمیشناسیجزء من نداری هیچ کسی
از وقتی دنیا اومدیتا که شدی به این قدی
حواس من جمع تو بودنور من شمع تو ...