۱۳۸۹/۰۴/۰۷ ۱۴:۳۷:۰۳
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد عمره دانشگاهیان به نقل از ايسنا، روز دوم اعتكاف در دانشگاه تهران با سخنراني حجتالاسلام والمسلمین قمي شروع شد، وقتي كه هنوز ... معتكفان با چشمهاي خواب آلود و جنب و جوش بيدار شدن از خواب چند ساعته كوتاهشان را داشتند، صداي بلندگو يك دفعه بلند شد و همه را بيدار كرد.
سخنران تاكيد داشت كه همه چيز به دل است، بايد ببينيد، دلتان چه ميگويد و تاكيد ميكند كه همه چيز دو طرفه است. وي با اطمينان از محبت خدا ميگويد و دوست داشتنش كه حتي اگر يك طرفه باشد هيچ گاه قطع نميشود.
صراحت سخنران صداي نالهها را بلند ميكند، انگار كه حرفي پنهاني را در گوشي به بعضيها گفته باشند، نالهها را بلندتر و شانهها لرزان تر ميشود.
مجلس امروز هم متنوع تر از روز قبل شد و حجت الاسلام والمسلمین قرائتي مثل هميشه درس احكام خود را با مثالهاي بديع و جالب، شادي آور و فرح بخش شروع كرد و در حالي كه قرار بود تنها هفت دقيقه پس از سخنران صحبت كند حدود 45 دقيقه با اصرار معتكفان صحبت كرد.
قرائتي تاكيد كرد كه معتكفان پس از خروج از مسجد، در واقع سفيران عاشقي و فارقي، درد و درس و نان و جان و ... هستند و از جوانان معتكف خواست كه تحقيق و بصيرت در امور اجتماع و سياست داشته باشند و هر چيزي را بدون سوال نپذيرند.
قرائتي ادامه داد كه حفظ آبروي مومن و پرهيز از كينه از هر چيزي مهمتر است و باز هم مثالهايي زد كه شيريني بندگي تو را و دوست داشتنت را دو چندان كرد، انگار تلنگر مثالهاي اين سخنران، تلخي همه بي معرفتيهاي من به تو را كم كرد و راه بازگشتن را نشان ميداد و بعد هم با صورت خيس اشك در همان سجادهاي كه نماز خوانديم خوابمان برد.
مداحي شروع به خواندن شعر ميكند كه از همان اول صداي نالهها را بلند ميكند و شعري كه مداح خواند را حالا جمعيت زمزمه ميكند؛
«من مهربان ندارم
تو مهربان من باش
من همزبان ندارم
تو همزبان من باش»
فرازهايي از دعاي جوشن كبير كه با اشارهاي از ماه رمضان خوانده ميشود، فضاي مسجد را تغيير ميدهد و معتكفان كه اين فرازهاي معروف را ميشناسند با صداي بلند همراهي ميكنند و در فراز تكرار آخر باز صداي ناله و دعا و ذكر در هم ميآميزد.
سبحانك يا لا الله الا الله انت
الغوث الغوث خلصنا من النار
يا رب!
مراسم، با صداي اذان بسيار گيرايي كه خوانده ميشود ادامه مييابد و من صداي جادويي اين اذان را در قوطي دلم جا ميدهم تا شايد در ميان روزمرگيهاي فرداي من بيرون از اين مسجد دردي از دلم دوا كند.
در اين دو روز تا سحر هركسي به كاري مشغول است، يكي ساعتي طولاني را با قرآن و نماز ميگذارد، يكي انگار تازه به نهج البلاغه رسيده و پشت هم حكايت ميخواند، بعضيها كه انگار هم دانشگاهياند، بحثي را شروع كردهاند و حرف ميزنند، بعضيها هنوز چادر را از روي سرشان كنار نكشيدهاند و خلاصه فرصت بودن با توصيفي زود ميگذرد.
پایان پيام.اجاقی